فرشاد's Reviews > حقیقت و زیبایی: درس‌های فلسفه‌ی هنر

حقیقت و زیبایی by بابک احمدی
Rate this book
Clear rating

by
31207039
's review

it was amazing

این ریویو را از زاویه‌ی دید یک دانشجوی ریاضی می‌نویسم. افلاطون یک آکادمی فلسفه تأسیس کرده بود که روی سردر آن این عبارت نوشته شده بود: "هرکس ریاضی نمی‌داند وارد نشود". این جمله، اساسی بر این شد که ریاضیات تا به امروز، بخشی از فلسفه تلقی شود، چون افلاطون ریاضیات را با استنتاج مساوی می‌دانست. این رویکرد فلسفی به ریاضیات تا دو قرن پیش و زمان سِر ویلیام هامیلتون ادامه یافت. سر هامیلتون نابغه‌ی ایرلندی که در چهارده ساله‌گی به ده زبان دنیا از جمله فارسی مسلط بود و پدر مکانیک کلاسیک و یک ریاضی‌فیزیک‌دان محسوب می‌شود جمله‌ای گفت که رویکرد به ریاضیات را تغییر داد. هامیلتون گفت: "من فکر می‌کنم که ریاضیات و هنر هر دو یک چیز باشند زیرا هر دو به مساله تقارن‌ها و نسبت‌ها توجه می‌کنند".

هر ریاضی‌دان در جهان، همواره سعی می‌کند که از الف به ب برسد. اما اگر نتواند از ب هم به الف برسد، آن‌گاه دچار یک اندوه عمیق می‌شود، زیرا در این‌جا ریاضی نسبت خود با حقیقت را گم می‌کند. این‌جا بحث بر سر حقیقت است. اسکار وایلد این واقعیت را به زبان دیگری مطرح می‌کند. او می‌گوید: "حقیقت، چیزی است که متضادش هم حقیقت باشد". در ریاضیات مفهومی که این ویژگی را داراست مفهوم 'عدم' است. سارتر در مقدمه کتاب هستی و عدم، یا همان روانکاوی وجودی، می‌گوید این عدم در معنای فلسفی آن همان آزادی است و کامو نیز آن را نتیجه دل‌پذیر پوچی می‌داند.

بابک احمدی می‌گوید: "هنر در لحظات خاصی، حقیقت را نشان می‌دهد". این جمله در ریاضیات عینیت می‌یابد. برتراند راسل، ریاضی‌دان، جواب‌های یک معادله را حقیقت نام می‌دهد. در ریاضیات، جواب‌های معادلات دیفرانسیل، یا به تعبیر راسل، حقیقت معادله، در حالت کلی قابل کشف نیست. اما مساله این است که اگر به طریقی بتوان یکی از این جواب‌ها را کشف کرد با استفاده از تقارن آن جواب، یا بازتاب آن، میتوان جواب یا حقیقت بعدی را کشف کرد و این روند تا کشف کامل حقیقت‌های آن معادله ادامه پیدا می‌کند. درواقع این‌جا ریاضیات دست به کشف و نمایش حقیقیت می‌زند. یک رفتار مشابه با هنر.

راسل سعی می‌کند رفتار حقیقت را در ریاضیات آشکار کند. او این کار را با یک پارادوکس ارائه میکند که نتیجه آن این است: "مجموعه‌ی همه مجموعه‌ها وجود ندارد". توضیح این که در ریاضیات، جواب‌های [حقیقت‌های] یک معادله دیفرانسیل، به شکل مجموعه [زیرمنیفلد یا زیرفضا] است. نیچه این مطلب را این‌گونه مطرح میکند: "حقیقت در خود وجود ندارد". راسل نیز همین را می‌گوید.

نکته دیگر 'اصل دترمینیتی' نیوتن است. نیوتن که او را دومین ریاضی‌دان برتر همه تاریخ بعد از گاوس می‌شناسیم، گفته بود که اگر گذشته یک رخداد یا کنش را بمن بدهید رفتار آینده آن را پیش‌گویی خواهم کرد. این مطلب در هنر تحت عنوان 'سنت' شناخته می‌شود و بر فضای فکری فیلسوفانی چون نیچه و اسپینوزا تاثیر گذاشته است. به عنوان مثال نیچه کتابی به نام 'تبارشناسی اخلاق' دارد. یعنی او می‌خواهد از طریق بررسی رفتار اخلاق در سیر زمان، آینده اخلاق و به طور مشابه آینده هنر را پیش‌بینی کند.

اما مفهوم جالب دیگر در ریاضیات مفهوم ابعاد است. ما در ریاضیات، یک فضا می‌سازیم و روی آن ساختارهایی مختلف قرار می‌دهیم. هایدگر این ساختن و منزل کردن را هنر می‌نامد. نکته جالب این است که ما در بعد سه زندگی می‌کنیم. در ریاضیات مفاهیم نقطه و خط که درواقع موجودات فضای یک و دو بعدی هستند قابل تعریف نیستند. از طرفی در فضاهای چهار بعدی و بالاتر، مفاهیم تعریف می‌شوند اما قابل درک نیستند. نتیجه این‌که، در ریاضیات برای شناخت یک ابژه یا شی، باید بعد جدید بسازیم. مثلا تا زمانی که روی سطح زمین هستیم نمی‌توانیم کروی بودن آن را تشخیص دهیم. برای این شناخت، بعد ارتفاع را می‌سازیم و از سطح زمین فاصله می‌گیریم. این‌گونه کروی بودن زمین آشکار می‌شود. برداشت زیبایی‌شناسان از هنر مساوی با خلق یک فضای سه بعدی است که ابعاد اصلی یا پایه‌های آن، هنرمند، اثر هنری و مخاطب هستند. اما تا زمانی که بعد چهارمی نباشد، شناخت این فضای سه بعدی غیرممکن است. فلسفه سعی کرده این بعد چهارم را بسازد و آن را 'معنا' نام می‌دهد. ولی نیچه همه تلاش فلسفه را در هم می‌شکند. نیچه می‌گوید: "رابطه معنا با جهان و در نتیجه با هنر یک رابطه راستین و واقعی نیست". در واقع معنا مستقل از مخاطب و هنرمند نیست. در ریاضیات تا زمانی که یک مفهوم از مفاهیم دیگر مستقل نباشد توانایی افزودن بر بعد فضا را ندارد. بحث درباره معنا در هنر یک بحث جدی است، از نیچه تا بودریار و دریدا و هیدگر، درباره آن بحث کرده‌اند.

یک مساله جالب دیگر در ریاضیات این است که وقتی یک فضای جدید را می‌سازیم، ابژه ها یا اشیا آن را که بسیار ناشناخته هستند به شیوه‌ی خاصی معرفی میکنیم. مفهوم ناشناخته در ریاضی [تانسور] از طریق نسبت آن با پایه‌های فضا به طور کامل شناخته می‌شود. فلسفه‌ی هنر، برای شناخت هنر همین راه را درپیش می‌گیرد. فلاسفه، برای شناخت هنر، نسبت آن را با پایه‌های اصلی فضا یعنی هنرمند، اثر و مخاطب برسی کرده‌اند. البته سعی شده که این نسبت با زمینه اجتماعی، و نیز با معنا هم بررسی شود که البته راه‌گشا نبوده است. چون معنا و زمینه اجتماعی و تاریخ و اخلاق از سه پایه دیگر مستقل نیست. نکته دیگر این که چون هنر یک فضای بالاتر از بعد سه است، قابل تعریف و در عین حال غیر قابل درک است. برای مثال هگل، زیبایی را در چهار گزاره تعریف می‌کند اما در عین حال این تعریف با ادراک زیبایی و هنر مساوی نیست. هنر در اینجا نیز رفتار مشابهی با ریاضیات نشان می‌دهد. نتیجه این که تا زمانی که در بعد نامناسب قرار می‌گیریم قادر به شناخت هنر نیستیم.

بحث دیگر مربوط به نشانه‌شناسی و تأویل است. یونگ، دایره را به عنوان یکی از سه نماد اصلی معرفی می‌کند. نکته جالب این است که در ریاضیات، دایره کوچک‌ترین فضای کامل است. کامل اصطلاحی است که به حد و همگرایی یک دنباله از اعداد، یعنی حقیقتی که تعداد نامتناهی از اعداد به آن اشاره می‌کنند، اطلاق می‌شود. روانشناسان به دنبال تأویل نماد دایره برمیآیند در حالی که ریاضیات با بهره‌گیری از هنر و تقارن دایره را می‌شناسد. در ریاضی، ما برای شناخت دایره، آن را در یک نود و شش ضلعی متقارن محاط می‌کنیم. این‌گونه هر دایره با یک عدد یعنی همان عدد پی شناخته می‌شود. در همه‌ی ریاضیات، این حقیقت دایره، به شکل اساسی ظاهر می‌شود. از همین رو، ریاضیات، نشانه‌شناسی را زیرمجموعه عددشناسی قرار می‌دهد.

نکته دیگر اهمیت زبان در زیباشناسی است. در هنر، بحث زبان و معناشناسی واژگان برای دستیابی به گوهر هنر یک بحث اساسی است. در هنر یک بحث وجود دارد که زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی را به هم مرتبط می‌کند. در ریاضیات، هر دوی این‌ها شاخه‌هایی از عددشناسی محسوب می‌شود. در واقع واژگان، پوسته‌ای ظاهری برای اعداد است. این‌گونه یک شعر فارسی و ترجمه آن به انگلیسی، هر دو ریشه مشترک پیدا می‌کند و بحث پراکندگی معنا که هیدگر از آن صحبت کرده شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. در واقع در اینجا واژه اهمیت خود را از دست می‌دهد. به عنوان یک مثال، من سعی کرده‌ام که مناسبات زبان عربی را مورد پژوهش قرار دهم. شکل زیر گرافی از یک گونه مناسبات دو به دو متقابل، در زبان عربی است. این که این گراف چه چیزی را نشان می‌دهد از گنجایش این بحث بیرون است. من این کار را برای زبان‌های انگلیسی و آلمانی هم انجام داده‌ام. نکته جالب این که گراف زبان آلمانی به نحو شگفت انگیزی پیچیده و متقارن است. شاید این تقارن دلالتی بر این باشد که چرا فلسفه و هنر جدید متعلق به آلمان‌هاست. بحث دریدا هم پژوهش وجود 'دیگری' در زبان است.

description

به دلیل همین مشابهت ریاضیات با امر هنری، من فکر می‌کنم که جای ریاضیات نه در دانشکده‌های علوم که در دانشکده‌های هنر است. تا همین اواخر رشته ریاضی دو شاخه محض و کاربردی داشت. در سال‌های اخیر این نام به "ریاضیات و کاربردها" تغییر یافته که با توجه به مشابهت ریاضیات و هنر و این که کاربرد جایی در هنر ندارد و درواقع بیشترِ چیزی که ریاضیات تولید می‌کند فاقد هرگونه کاربرد است، این نام فاقد عنصر زیبایی‌شناسی است و ناشی از بی‌ذوقی مسئولان مربوط است.
نیچه می‌گوید فلسفه بر دو پایه اساسی بنا شده، اولی مفاهیم، یعنی پیوند میان سوژه و ابژه، یا ذهن و موضوع، و دومی زبان. هم رابطه زبان با جهان و هم رابطه سوژه و ابژه یک رابطه استعاری و مجازی است و بنابراین ما را به حقیقت نمی‌رساند.

بابک احمدی چه می‌خواهد بگوید؟ او می‌گوید حالا که فلسفه ما را به بی‌راهه رسانیده، بگذارید این‌بار بجای فلسفه، از راه هنر وارد شویم و بجای نگریستن به مسائل هنری با عینک فلسفه، به مسائل فلسفی با عینک هنر نگاه کنیم. نکته این است که که بابک احمدی هرگز مدعی این نیست که هنر می‌تواند حقیقت را کشف کند. او می‌گوید : "من می‌خواهم خود را در این جنگل زردفام و تاریک، با طناب هنر به دار بیاویزم" و از ما می‌خواهد که تماشاچی نباشیم و خویشتن را با او هم‌سفر سازیم. او از زبان هیدگر می‌گوید: "هنر در لحظات مکاشفه، نسبتی با حقیقت پیدا می‌کند و اندوهی ژرف در وجود ما بر‌می‌انگیزد".

بابک احمدی در دو موقعیت مستقیما وارد بحث می‌شود. یکی در نقد نیچه و دیگری در نقد فمینیسم. جناب احمدی می‌گوید: "نیچه در ذکر کلام استاندال درباره زیبایی، دچار اشتباه شده است". نکته این است که احمدی در همان تله‌ای قرار می‌گیرد که خود، مخاطب را از وجود آن بیم می‌دهد. یعنی بحث اصالت نیت مولف و تأویل متن. با توجه به اینکه نیچه خود متخصص زبان است و از کارکرد استعاری زبان آگاه است و از بازی واژگان اطلاع دارد و پیچ و خم زبان را می‌شناسد و با مفهوم تأویل نیز آشناست، بسیار بعید به نظر می‌رسد که نیچه دچار اشتباه شده باشد و نقد بزرگوار جناب احمدی احتمالا وارد نیست. خود جناب احمدی در فصلی که مربوط به ویتگنشتاین است درباره رد اصالت نیت مولف، بحث جامعی ارائه می‌دهند.

نقد دیگر جناب احمدی به فمینیسم است. ولی با توجه به این‌که شارژ باتری لپ‌تاپ من در حال اتمام است، از طرح نقدی بر نقد ایشان خودداری می‌کنم.

اما این کتاب چه می‌گوید؟ می‌گوید: "هنر، رخدادِ حقیقت است، ولی حقیقت چیست؟ نه بیان یک چیز بلکه به معنای اصیل برداشتن حجاب است. هنر، شکل‌گیری حقیقت است و اثر هنری، به زبان آمدن آن". این کتاب، زیباترین کتابی‌ست که تا این‌ لحظه از زندگی خوانده‌ام. طرح روی جلد کتاب، فرشته‌ی از یاد رفته، تاویلی از حقیقت پنهان شده هستی را می‌رساند و من را هم به یاد معشوقه بسیار زیبا می‌اندازد. این کتاب جناب احمدی را در مدت دو ماه، هر شب خوانده‌ام و لذت فراوان برده‌ام. عمرشان دراز باد.
109 likes · flag

Sign into Goodreads to see if any of your friends have read حقیقت و زیبایی.
Sign In »

Reading Progress

August 20, 2016 – Started Reading
October 20, 2016 – Shelved
October 20, 2016 – Finished Reading

Comments Showing 1-14 of 14 (14 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Mahshad (new)

Mahshad ببخشید امکانش تصویر رو دوباره بذارید؟
ریویو رو تو صفجه خودتون هم خوندم اما تصویر به نوشته تون اضافه نشده
ممنون


فرشاد Mahshad wrote: "ببخشید امکانش تصویر رو دوباره بذارید؟
ریویو رو تو صفجه خودتون "


بله حتما. تصویر رو از اینجا میتونید دریافت کنید. سپاسگزار


message 3: by لیل‍ا (new)

لیل‍ا خیلی خیلی ریویو ی خوبی نوشتید :] این کتاب رو حتماً باید بخونم.


message 4: by Nahid (new) - added it

Nahid واقعن مایل شدم بخونمش، نگرش ریاضی وار خوبی بود.


فرشاد لیل‍ا wrote: "خیلی خیلی ریویو ی خوبی نوشتید :] این کتاب رو حتماً باید بخونم."

پاینده باشید. امیدوارم که از این کتاب لذت ببرید.


message 6: by tooka (new)

tooka A درک این ریویو برای من- دست کم - چندان آسان نیست و مستلزم مطالعه چند باره
و ارجاع به مطالب دیگری است که اساسا سررشته ای از آن ندارم از ریاضیات
گرفته تا فلسفه تا زبان شناسی و روانشناسی هنر....

اما مهم ترین چیزی که دراین مطلب توجه مرا بخود جلب کرد ، صرف نظر از
نگاه شما به طرح روی جلد کتاب - فرشته ازیاد رفته - مفهوم "عدم " از منظر ریاضی و
سپس در پاراگراف های بعدی درهنر است. . ..
اگر مفهوم عدم در ریاضیات و نسبت آن را با حقیقت درست فهمیده باشم : عدم یعنی: نتیجه حرکت از الف به ب = ب به الف و این به این معناست که عدم درمعنی ریاضی آن هم همان پوچی و هیچ مطلق است . درادامه
دیدگاه روانشناختی وجودی سارتر در " هستی و عدم" - ( درک این که این
عدم در معنای فلسفی آن همان آزادی است و کامو
نیز آن را نتیجه دل‌پذیر پوچی می‌داند)
این برداشت مرا تایید میکند.
شباهت این بحث با مباحث مشابه درباب نسبت "عدم "با حقیقت و همچنین نسبت هستی و نیستی
در نگرش هایی است که از نظر تاریخی ، با وجود همه تفاوت ها نسبت مستقیم با سنت های فکری گنوستیک
دارند که مروزه ا از عرفان های مدرن وکهن شرقی به تفکر انسان مدرن راه یافته است و شاید ریاضی بتواند تصویر دقیق تر و قابل فهم تری ازاین مفهوم - عدم - ونسبت آن با هستی بدهد وضوحی که تقریبا تاجایی که من دانسته ام در فلسفه و هنر و عرفان قابل تحقق نیست.
بخش مربوط به تهیه گراف ها در زبان های مختلف نیز بشدت جالب توجه بودکه انگار به سرعت از آن عبور کرده اید - موضوعی که صرف نظر از این متن، بسیار جذاب است. خوب است اندکی بیشتر درباره این بخش توضیح دهید.
باسپاس


message 7: by tooka (new)

tooka A هیچی و تهی یا عدم در تعریف ریاضی هم همان جایی است احتمالا که عقل یا ذهن از کارکرد خود باز می ماند و این همان تغبیر سکوت ذهن یا حیرت عرفا نیست ؟


فرشاد tooka wrote: "هیچی و تهی یا عدم در تعریف ریاضی هم همان جایی است احتمالا که عقل یا ذهن از کارکرد خود باز می ماند و این همان تغبیر سکوت ذهن یا حیرت عرفا نیست ؟"

سپاس از توجه شما. پاینده باشید.


فرشاد Nahid wrote: "واقعن مایل شدم بخونمش، نگرش ریاضی وار خوبی بود."

امیدوارم که بخونید و لذت فراوان هم ببرید.


message 10: by Mikael (new)

Mikael باید اعتراف کنم یکی از سخت ترین ریویوهایی بود که تا حالا خونده بودم(البته این که تا الان که پنج صبحه بیدار موندم هم گمونم بی تاثیر نباشه)ر
راجع به این جمله و کلا اون پاراگراف لطف میکنی یکم بیشتر توضیح بدی؟ برام جالب بود:ر
"مجموعه‌ی همه مجموعه‌ها وجود ندارد"
ممنون از ریویوی خوبت و وقتی که میذاری:)


Alireza Kafaei WOW!
فقط میتونم خالص ترین حس انسانی یعنی حیرت رو نثارت بکنم


message 12: by Mahtab (new) - added it

Mahtab من بعد از آشنا شدن با مفهوم یادگیری کریستالی، دلم میخواست بتونم چیزایی رو که از کتاب های مختلف میخونم بتونم به هم ربط بدم یا نقض کنم یا .... واقعا بهتون حسودیم میشه بخاطر نوشتن اینچنین ریویویی. این جمله رو هم نفهمیدم: تا زمانی که در بعد نامناسب قرار می‌گیریم قادر به شناخت هنر نیستیم. منظور از شناخت هنر یا تعریف هنر رو هم توضیح داده؟ شناخت هنر چطور میسر میشه؟ چون من فکر میکنم فرد به فرد متفاوت باشه. یه سوال دیگه: اگر با نظرات همه فلاسفه ای که تو این کتاب ازشون صحبت میشه آشنا نباشیم بازم خوندن کتاب راحت هست؟


message 13: by Arian (new)

Arian بسیار سپاسگزارم. مدت هاست که قصد دارم این کتابو تهیه کنم، اما همیشه شک داشتم. اما بعد از مطالعه نوشتار شما، شک جای خودشو به یقین داد.


message 14: by Alkimeya (new)

Alkimeya میشه در مورد گراف توضیح بدین؟ اصلا چجوری میشه از زبان گراف تهیه کرد؟


back to top