ایل خزل
مناطق با جمعیت چشمگیر | |
---|---|
کردستان ترکیه، کردستان سوریه و قفقاز، کردستان ایران و کردستان عراق | |
زبانها | |
کرمانجی، زازاکی، کردی جنوبی | |
دین | |
ایزدی، علوی، شیعه، یارسان | |
خِزِل از ایلات کرد میباشد.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷] کردهای خزل در استان ایلام، کرمانشاه، لرستان، همدان، خراسان، مازندران و آذربایجان غربی و استانهای دیگر زندگی میکنند. ایرانیکا، ایل خزلی را از اهالی شهر بدلیس و دیاربکر در کردستان ترکیه برشمارده است.[۸] دکتر فلیتیز ایزل، قبیله ای از کُردان سوریه به نام هِزِل [HEZEL] را در پیوند با ایل خِزل از کردهای فیلی میداند.[۹] فریا استارک در کتاب سفرهای فارسی از ایل هیزل[HIZIL] به عنوان مردمان شیروان در ایلام یاد میکند[۱۰] جک دیوید الر، خاستگاه ایل خزل که در دوران گذشته آوازه ای دیگر داشته را در شیروان و نیمه ی شمالی استان ایلام، سرزمینی با نام اساطیریِ هورتی(Hurti) مربوط به قرن ۲۲ پیش از میلاد دانسته است.[۱۱] امجد جایموخا، مورخ روسی، این قبیله را از مردمان هوری قلمداد کرد.[۱۲] خِزِل ها پایبند به مناسبات طایفه ای و برخاسته در مقابل پتیارگی، معتقد به سامان مندی روندهای گوناگون هستی، «دات» بوده اند. پتیاره(پهلوی: patyārag) هر آن چیزی است که جهان را از پویش بسوی راستی که سرانجام هستی است، باز می دارد.[۱۳] در اشارات دیگر نام خزل برگرفته از گیزل(Gizil) به معنای آتش و در ارتباط با آیین مهرپرستی می باشد.[۱۴]
خزل (ایلام)
هنری راولینسون، واژهٔ خِزل را تغییریافتهٔ نام خضر میداند، او بر این باور است که شخصیت خضر در میان مسلمانان همان الیاس، پیغمبر یهودی است و نام ایل خِزل از نام او گرفته شده.[۱۵] منتها روایات افسانهای، نسب و خاستگاه خِزل ها را به رستم میرسانند.[۱۶] مردم خزل خود را از سلالهٔ کاوه آهنگر میدانند؛ به همین جهت است که گورستانی تاریخی به نام کاوه آهنگر (کاوهی ئاسنگهر) در شهرستان سیروان استان ایلام وجود دارد که مورد احترام و تقدیس توسط مردم بومی این منطقه است.
سکونتگاه
ایل خِزل، ایلی کُرد، که نخست ماوای آنان ایلام بود.[۱۷] خِزل در ایلام به کردی فیلی سخن میگویند.[۱۷][۱۸] سکونتگاه اصلی ایل کُرد خزل در شهرستان سیروان ، شهرستان چرداول و شهر ایلام در استان ایلام است.[۱۹][۲۰] گروهی از ایشان در استان کرمانشاه، ساکنِ شهرستان قصر شیرین و ماهیدشت هستند. آنان در زمان رضاشاه از ایلام به این شهرستان کوچانده شدند.همچنین ساکنان فعله گری در سنقرِ کرمانشاه ازلحاظ قومی خزل شمرده میشوند.
مردم
کتاب رضاشاه و نظام ایلی، ایل خزل در ایلام را شامل شش طایفهٔ شمسی وند، چرداول، هلیلان، مرشدوند[۲۳]، قلی وند[۲۴][۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] و خزل وند دانستهاست[۲۹] اما در کتاب جغرافیای لرستان به طایفهٔ فرهادوند ایل خزل نیز اشاره شدهاست. ایل حبیب وندی از ایلات کرد ناحیهٔ سرپل زهاب و کرند شاخه ای از ایل خزل میباشد. مجلهٔ فرانسوی شناخت شرق از ایل خزل ساکن در دالاهو به عنوان مردمان لک پیرو یارسان نام میبرد.[۳۰] بخشی از جمعیت خزل وند در شهرستان ازنا سکونت دارند. عباس العزاوی در کتاب عشایر عراق، آل کوردی و بو کردیدی را دو طایفه از ایل خزل در جغرافیای عراق ذکر کردهاست. شبکه فرهنگی عراق به نقل از دکتر خلیل الدیلمی طوایف کُرد دیوانیه را «آریایی آلمان نژاد» ساکن منطقهٔ المیهناوی و دودمان آنان را آل عمران میخواند که از کُردان خزل بودند.[۳۱][۳۲] احمد المندلاوی ایل خزل را از ایلات اصیل کرد ساکن مندلی گفتهاست. مندلاویها از مردمان خزل میباشند که به زبان کردی سخن میگویند. شیخ آزاد الحاج حمید ریاست شورای شهر مندلی در سال ۲۰۰۳ به تغییر اجباری نام خانوادگی اهالی مندلی توسط دولت بعث اشاره میکند که طی آن اسامی خانوادگی باولی، هواسی، خِزل و خالِی به الباوی، العباسی، الخزاعل و الخالدی تغییر یافت. بنا بر کتاب فاتحان میمک و کتاب ايلام و تمدن ديرينۀ آن نوشته ی ايرج افشار ایل خزل در ایلام از تیرههای مرشدوندقلیوند، خضروند و شمسی وند تشکیل شدهاست.[۳۳][۳۴] مندیکان طایفه ای ایزدی در شمال عراق و در ترکیه عضوی از اتحاد هیورکان می باشد.کنفدراسیون هیورکان از 24 قبیله یا قبایل کوچک کرمانج در کردستان ترکیه و کردستان عراق می باشد.، ملاحسن شمدین کرکوسی رئیس کنفدراسیون هیورکی است. منطقه ی بِگیری در مرز ایران و ترکیه واقع در استان وان سکونتگاه طایفه ی مندیکی است.در منابع متعدد مندیکی طایفه ای از ایل شکاک شمارده شده است.مصطفی آکوش سکونت طایفه ی مندیکی در شرق دریاچه وان را علت نامگذاری جریان اصلی آب تامین کننده دریاچه به نام افراد این طایفه دانسته است.[۳۵] مندیکی ها بخش اصلی کنفدراسیون ارتوشی و با نام مامدان اکثریت مردم شهر وان در ترکیه را تشکیل می دهند.
تاریخ معاصر
در اواخر دورهٔ قاجار ایل خزل علیه غلامرضا خان فیلی قیام کردند که منجر به کوچاندن عده ای از مردم خزل به مناطقی از قصر شیرین(کرکهرک)و گیلان غرب (چم امام حسن) میشود. هنری راولینسون میگوید:
«در چادر جمشید بیگ رئیس طایفهٔ خزل فرود آمدم. این شخص همان کسی است که مدت زیادی در چاردهور (چرداول) مستقر بوده و با طایفههای بزرگ فیلی اتحاد داشتهاست» من ازبرخورد و رفتار بی شائبه میزبانم که باحالت تملق وچاپلوسی ایرانیان وتاحدی کردان کرمانشاه مغایرت داشت بیاندازه شاد شدم اوبابی علاقه گی مرابه چادرخویش خوانده خوش آمدگفت وکاملاآشکاربوداحترام گذاشتن به یک فرنگی برایش بسیاردشوار است.
— Jamshid Beg، Notes on a March from Zoháb, at the Foot of Zagros, along the Mountains to Khúzistán (Susiana), and from Thence Through the Province of Luristan to Kirmánsháh, in the Year 1836-page 50
عملیات آزاد سازی میمک
عملیات آزاد سازی میمک نخستین پیروزی ایران در جنگ ایران-عراق با همکاری ایل خزل و ارتش جمهوری اسلامی ایران در روز ۱۹ دی ماه ۵۹ انجام شد.[۳۶][۳۷][۳۸] میمک سرزمین گسترده و وسیع است و ارتفاعات آن بر دشت های پیرامون تا کیلومتر ها احاطه دارد. در ۱۸ شهریور ۵۹ و قبل از آغاز رسمی جنگ، عراق در پی تحرکات خود و تعرض به خاک جمهوری اسلامی توانست دو پاسگاه مرزی ژاندارمری را علیرغم ایستادگی آنان و با استفاده از حجم گسترده نیرو و ادوات اشغال کند و به این ترتیب پاسگاههای نی خزر و هلاله و ارتفاعات میمک به دست رژیم بعث عراق افتاد.
عملیات آزادسازی میمک که با نام عملیات خوارزم و عملیات ضربت ذوالفقار نیز شناخته میشود[۳۹] به عملیات نظامیای گفته میشود که در نوزدهم دی ماه ۱۳۵۹ ایل خزل در استان ایلام برای بازپسگیری ارتفاعات میمک واقع در جنوب ایلام با نیروهای عراقی مبارزه کردند و این مناطق را بازپس گرفتند هرچند کمتر در مورد این عملیات در سطح کشور اطلاعرسانی شد. طراحی عملیات و فرماندهی آن توسط سرهنگ زرهی ستاد محسن سفیری انجام گرفت.[۴۰] عملیات مهم و استراتژیک بازپسگیری میمک، اولین عملیات نظامی در تاریخ جنگ هشت ساله تحمیلی محسوب میشود که با فداکاریها و رشادتهای مردمی سلحشور مردان ایل خزل و ارتش جمهوری اسلامی ایران در روز ۱۹ دی ماه ۵۹ به اولین پیروزی رزمندگان منجر شد.[۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵] خبرگزاری جمهوری اسلامی در گزارشی سرزمین میمک(Mī Mak) را بخشی از سرزمین آبا و اجدادی ایل خزل ذکر کردهاست.[۴۶]
ایرج افشار در «ایلام و تمدن دیرینهٔ آن» دربارهٔ ولی محمد امیدی چنین مینویسد: ولی محمد امیدی، از ایل خزل، از شاعران توانای کردی سرای ایلام است، و اشعار حماسی او، زبانزد خاص و عام اند، چنانکه به فردوسی ایلام شهرت یافتهاست. زبان شعری اش پخته، فخیم و منسجم است.[۴۷]
سردارفتاح خان خزل از سرداران بزرگ مشروطه خواه که در محاصره تبریز با کمک سواران خود و با همراهی یارمحمدخان کرمانشاهی از کرمانشاه به تبریز لشکر کشی نمود و با کمک باقرخان و ستارخان محاصره تبریز را شکست. او به سبب مخالفت با دودمان قاجار به دستور عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه در اثر شکنجههای سخت جان باخت. فرمانفرما اجازهٔ دفن فتاح خان در ک��ند غرب را نداد و عنوان کرده بود «اگر فتاح خان را در کرند غرب دفن کنند جسد او را از خاک بیرون خواهد آورد». در همین راستا شبانگاه جسد وی را در زادگاهش روستای حبیب ون به خاک سپاردند.
هزو (باتمان)
هزوان (Hazoan) که به حمزه کان نیز معروف است مرتبط با هیزبان یا هزبان میباشد[۴۸][۴۹][۵۰] هزوان یا هزبان دودمان کرد تباریست که خاستگاه آنان میان همدان و اربیل بودهاست. پس از مرگ یازتا جانشین او مونباز دوم به شاهی آدیابن رسید او در نبرد با تراژان اسیر و کشته شد و خاندان سلطنتی او به همدان بازگشتند و فرزندان آنان بعدها میان دو دریاچه وان و ارومیه امارت آماتونی را ایجاد کردند.[۵۱]
تیگلت-پیلسر در سال ۷۳۷ پ. م، برای دومین بار به زاگرس لشکر کشید و وارد سرزمین مادها میشود. وی در گزارش این لشکر کشی و دیگر متون خود که غالباً از کلخوی باستان به دست آمدهاند در چهار کتیبه و همچنین در ادامه اسامی سرزمینهای گیشسیم، خرخار، بیت سگبت، بیت ایشتر به کوه سیلخزی یا سیل هزو(Silhazu) که دژ بابلی نیز خوانده میشده است اشاره میکند[۵۲] سیلخزی یا سیل هزو در شرق سرزمین مایشتا و در نزدیکی کوه الوند قرار داشتهاست[۵۳] مرکز مطالعات باستانشناسی دانشگاه تهران در شمارهٔ From Mount Silhazu to Mount Bikni موقعیت کوه سیل هزو را در همدان شناسایی نمودهاست.[۵۴] در منابع ترکی هَزو را "آزا" و موقعیت آن شهر مُک( Mokk) در وان ترکیه شناسایی نموده اند.تیگلت-پیلسر در استوانه اش از اسارت شاهی کورتی(Kurti) در هَزو خبر می دهد.[۵۵] در کتاب تحفه ناصرى، تألیف شکرالله سنندجی، هَزو به مردم و سرزمینی در جغرافیای باستانی کردستان گفته شده است.[۵۶] جلد 15 دائرةالمعارف لندن-دیکشنری جهانی۱۸۳۹، هَزو (Hazo) را متعلق به کاسیان یا چاسی(Chassi) در ایران دانسته است.[۵۷]
آماتونی (Amatuni): تومانوف دودمان ارمنی آماتونی را از تبار ماد و مانوئه نیای آماتونی را از نسل آستیاگ پادشاه ماد میگوید.[۵۸] در آثار آماتونیان ارمنستان به وضوح خود را از نوادگان شاهان قبایل ماتیانی میدانند. نوادگان شناخته شده شاهان (رئیس) قبایل ماتیانی، خاندان شاهزاده ارمنی (ناکسارار) آماتونی بودند.[۵۹][۶۰]جمعی از آماتونی پس از قیام واهان در دوران ساسانی به گرگان تبعید شدند و جمعی دیگر به گرجستان. در جریان جنگ روم و ایران ۹۱–۵۷۲، کوتیت آماتونی، همراه با دیگر شاهزادگان ارمنی که از ظلم امپراتور موریکیوس خشمگین بودند، در لشکر ایران با امپراتوری بیزانس جنگیدند. در قرن ۱۳و ۱۴ تحت فرمانروایی شاهزادگان مخارگردزلی (Mkhargrdzeli) دوباره بر آراگاتس و همچنین قسمتی از شیراک و نیگ که دژی کلیدی در آمبرد بود حکومت کردند.[۶۱] شاخه از خاندان آماتونی در قرن پانزدهم بر قلعه ماکو (شاوارشان) حکمرانی میکردند. در زمان حمله تیمورلنگ، هنگامی که قلعه ماکو را محاصره شد، با موفقیت از آن دفاع کردند.[۶۲][۶۳] در ۱۵۰۰ میلادی عثمانیها حکومت آماتونی با نام شاه نشین آرتاز در ماکو را در این منطقه سرنگون کردند. در حالی که شاخه ای دیگر آماتونی که بر همامشن حکومت میکرد در قرن ۱۵ پس از حمله عثمانیها به امپراتوری ترابوزان و تبعید آخرین شاهزاده آن بارون داوید دوم به ایسپیر سرنگون شد. در قرن هفدهم میلادی، یکی از نمایندگان خاندان آماتونی، آذربک(Azarbek) آماتونی، پسر شاهزاده جورج آماتونی، از حاکمان شهر نخجوان-رو-آراکس بود. ملک آذربک و اولاد او جورج، پطروس و وهان به حکومت ایران خدمت میکردند. خاندان پطروس آذربکیان آماتونی، به شهر تفلیس نقل مکان کردند. طبق سند هدیه ایراکلی دوم، «در سال ۱۷۹۵ روستای ایالتی چوگورتی(Chugureti) با ساکنان محلی و زمینهایی کاراپت و گئورگی، به فرزندان سرگیس آماتونی برای اجاره مادام العمر داده شد. شاخه دیگری از قبیله آماتونی، ارسباران تا سال ۱۹۱۸ در هیئت مدیره شرکتهای نفتی باکو متعلق به هوهانس میرزویان بودند.[۶۴][۶۵]آماتونیان به ناخارار معروف بودند در منطقه آرتاز (ماکو) سرچشمه گرفتند. در کشاورزی و مهندسی معماری تخصص داشتند.[۶۱][۶۶][۶۷] در اثر حمله اعراب به ایران شاه شاپوه آماتونی ۱۲۰۰۰ نفر از مردمان آرتاز (ماکو) و ساکنین آرارات را به نواحی دوردست در کوههای کاچکار هدایت نمود. آنان در ویرانههای باستانی تمبور و روستاهای اطراف آن ساکن شدند. شاهزاده همام شهر را بازسازی کرد و نام آن را همامشن نهاد. این سرزمین به مدت بیش از هفتصد سال از گزند جنگ به دور ماند تا آنکه در سال ۱۴۶۱ منطقه همامشن توسط امپراتوری عثمانی فتح شد. در نتیجه، در قرون ۱۶ تا ۱۸ تعداد قابل توجهی از همامشنیان با فشار عثمانیان مجبور به گرویدن به اسلام شدند. همامشنها در استان ریزه، در نواحی پازار، کایلی مپاوری، آرتاشن و فیندیکلی مسلمان سنی مذهب هستند. گروهی که در جریان تهاجم عثمانی در منطقه آجارا در گرجستان سکونت گزیدند توسط استالین به قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان تبعید شدند. تعداد قابل توجهی از این تبعید شدگان از سال ۱۹۸۹ به منطقه کراسنودار (روسیه) نقل مکان کردهاند.[۶۷][۶۸][۶۹] هفته نامه «آکوس» جمعیت همامشن را سیصد هزار نفر گزارش میدهد که تنها سی تا چهل هزار نفر همامشنی با شهرت آمادونی (Amadoni) به زبان ارمنی سخن میگویند و در نواحی کوهستانی آرتوین و بورچکا ساکن میباشند.[۷۰]
موسس خورناتسی ملقب به پدر تاریخنگاری ارمنی نویسنده کتاب تاریخ ارمنستان، خاندان کامساراکان را از نسل پیروزماد (Pērōzmat) نهاوندی و از خاندان کارن گفتهاست. یکصد سال پس از پس از پیروزی اعراب بر ساسانیان در ۷۷۴ میلادی بزرگان و نجبای ارمنستان (معروف به نَخْوَدار یا ناخارار) از جمله کامساراکان شورش بزرگی را برانگیختند. نبرد باگرواند (Bagrevand) در نزدیکی آگری با پیروزی عباسیان بر امیگونیان خاتمه یافت. این شکست راه را بر ورود اسلام به قفقاز هموار کرد.[۷۱][۷۲] پس از نبرد باگرواند پهلاونیها که شاخه ای از کامساراکان بودند شهرت یافتند. در قرن یازدهم پهلاونیها قلعههای مختلفی از جمله آمبرد و بجنی را در سرتاسر ارمنستان کنترل و ساختند و در تمام امور کشور نقش بسزایی داشتند. سیریل تومانوف دو دودمان هتومی و مخارگردزلی را از پهلاونیان شماردهاست[۷۳] مخارگردزلی که به نام زکریان شناخته میشدند اصالتاً کُرد بودند.[۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸] بخشی از این دودمان پیرو آیین ایزدی بودند[۷۹] رومیان دو بار در سالهای ۱۰۴۱–۱۰۴۲ به ارمنستان حمله کردند. نیروهای ارمنی هیچ فرمانده ای نداشتند. بسیاری از مناطق ارمنستان توسط رومیها فتح شد و شهرها و روستاهای ارمنستان ویران شدند. بازمانده سربازان ارمنی به نزد واهرام پهلاوونی رفتند و از او تقاضای کمک و فرماندهی کردند. او سه لشکر امپراتوری بیزانس را به عقبنشینی وادار کرد. دولت بیزانس تلاش فوق العادهٔ دیگری برای تسخیر ارمنستان و ضمیمه کردن آن کشور به خاک خود بعمل آورد، بدین صورت که لشکری عظیم به جنگ کشور ارمنستان فرستاد، و در عین حال پادشاه آلبانیای قفقاز را نیز تحریک کرد تا از سمت مشرق به ارمنستان حمله کند. لیکن در نبردی سخت که در پای دیوارهای شهر آنی روی داد، ژنرال واهرام پاهلاوونی ارتش بیزانس را چنان سخت درهم شکست که رومیان ۲۰٬۰۰۰ کشته برجای گذاشتند. این پیروزی به واهرام پاهلاوونی امکان داد که گاگیگ دوم را بر تخت سلطنت ارمنستان بنشاند و سپس قلعهٔ آنی را که در دست «وست سرکیس» و هوادارانش مانده بود تصرف کند.[۸۰][۸۱][۸۲]
مورخان از جمله زرینکوب خاندان کارن پهلو و سوخرا را از نسل کارن بزرگ فرزند کاوه آهنگر معرفی کردهاند.[۸۳][۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸][۸۹] دوره پیروز یکم ساسانی خاندان کارن پهلو (Kārēn-Pahlaw) شجره نامه خود را به منوچهر پیشدادی از تبار فریدون میرساندند.[۹۰] تختگاه این خاندان نهاوند بودهاست.[۹۱][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷][۹۸] از شخصیتهای این خاندان ویشتاسپ کرنی(wšt֨sp krny) میباشد که به عنوان تأمین کنندهٔ جو در واراینه (Varaina) یاد شدهاست.[۹۹]کارَن ،بزرگمهر و سوخرا از دیگر افراد خاندان کارن بودند. دو امتیاز مهم این خاندان در دوران اشکانیان و ساسانیان نگهداری از درفش کاویان و تاج گذاشتن بر سر پادشاه در آیین تاجگذاری بود[۱۰۰] به هنگام حمله اعراب به ایران، در جنگ نهاوند درفش کاویان به دست ضرار بن کتاب افتاد. او سی هزار دینار برای درفش دریافت کرد، مورخان معتقدند ارزش راستین درفش ۱٫۲ تا حتی دو میلیون دینار بودهاست.[۱۰۱][۱۰۲] و چون درفش را نزد عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان، بردند، وی از بسیاری گوهرها، درها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود، دچار شگفتی شد و به نوشته تاریخ بلعمی عمر خلیفه مسلمین دستور داد تا گوهرهای آن را بردارند و آن را بسوزانند.[۱۰۳]
هزبان(Hezbanî): به عنوان مردمان کُرد اشنویه تا مراغه و تبریز گزارش شدهاند.[۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶] بنا به کتاب شرفنامه شدادیان کرد در ارمنستان و آذربایجان و بخشهایی از گرجستان امروزی حکومت میکردند. شدادیان از طایفه کرد روادی بودند که البته روادیان هم خود جزو کردهای هزوان محسوب میشدند. مینورسکی بر پایه منابع ارمنی، شدادیان را بازماندگان خانواده سلطنتی ماد میداند که پس از سقوط دولت ماد به کوهپایههای آرارات فرار کردند. نخستین گروه ترکان غز در دوره سلطان مسعود غزنوی به آذربایجان وارد شدند و به مراغه یورش بردند. وهسودان به یاری ابوالهیجا بن ربیب الدوله رهبر کردان هزبانی حاکم ارومی�� آنان را شکست داد.. در ۴۴۶ هجری طغرل سلجوقی به آذربایجان لشکر کشید و روادیان را خراج گذار خود کرد. حکومت روادی در ۴۶۳ هجری با خلع مملان آخرین حاکم روادی از سوی آلب ارسلان سلجوقی پایان یافت و مردمان هزو به حکاری عقبنشینی کردند. در تبریز و ارومیه بازماندگان هزو با نام خانوادگی هزویی و هزایی و در باتمان با شهرت هزوی و حمزه کان (همازه کان) سکونت دارند. گویشهای کردی در استانهای الازیغ، بینگول و دیاربکر و قسمتهای بالای رودخانههای فرات، قزل ایرماق و مورات، زازاکی با نامهای دیگر دیلمی، زازاکی و زازاکی جنوبی و سیورکی، کوری، هزو ،موتکی (موتی)، دامیلی و چندین گویش دیگر، مربوط به گروه گورانی میباشند.[۱۰۷] همچنین مردمان هزو در آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی و کرمانجی سخن میگویند. کلود کاندر در کتاب زندگی صلاح الدین(The Life of Saladin1897): صلاح الدین فرزند ایوب از دودمان شادی، کُرد روادی از قبیلهٔ بزرگ هزبانی بود.[۱۰۸] صلاح الدین بنیانگذار دولت ایوبیان بود.[۱۰۹] در ۶۰۴هجری، پس از آنکه پادشاهی اخلاط به ایوبیان رسید، بدلیس نیز به قلمرو نجم الدین ایّوب که در اخلاط فرمانروایی داشت پیوست. در زمان حاکمیت ایوبیان، تیرههای مختلف از طایفة رَوّادی (رَوادِی) کُرد که این خاندان بدان انتساب داشتند، از جانب آذربایجان به نواحی بدلیس و اخلاط و وان کوچ کردند[۱۱۰] شدادفر طایفه ای است که در سیورک[۱۱۱] سکونت دارند.
حزوانلو (Hazoanlo): ایل کُرد کرمانج منسوب به هزو (Hezoyê). حزوانلو در بجنورد و قوچان و اطراف گلمکان در نزدیکی مشهد پراکندهاند و به حمزوانلو، حمزی و حمزکانلو یا حمزه کانلو (حمزکی) شهرت دارند. از شخصیت معروف حزوانلو حاجی خان حمزکانلو فاتح دهلی از سرداران ممتاز و سفیر نادرشاه به دربار امپراتور روم و بیگلربیگی قفقاز میباشد. «حاجی خان حمزکانلو» که او را در بعضی از کتابها چمشکزک هم گفتهاند همواره با نادر بودهاست و در جنگ با افغانها و تیموریان هند او را همراهی میکرد. حاجی خان حمزکانلو همواره دو فرسخ قبل از نادر حرکت میکردهاست و شهرهای کابل، پیشاور، لاهور و دهلی را او فتح کرد و سپس به عنوان سفیر از طرف نادر شاه نزد سلطان عثمانی میرود و مدتی نیز حاکم گنجه بودهاست.[۱۱۲][۱۱۳]ابراهیم الدقوقی همزی ( حمزة قانلو ) را در آدیامان و ملطیه [۱۱۴] ذکر کرده است.
هیزان (Hizan): هیزان از ایلات کُرد ساکن موش در کردستان ترکیه میباشد.[۱۱۵] هیزانلو که به هیزولانلو و ایزانلو نیز شهرت دارند و شاخه ای از ایل شادلو بشمار میروند.[۱۱۲] کسروی شادلوها را از روادیها دانستهاست.[۱۱۶] شادلو شامل آجقانلو، االنلو، بدرانلو، برسوکانلو، بوطالبانلو، بوربوری، بوغانلو، پوشوالنلو، جابانلو، جوکانلو، چوسؤالنلو، خادمانلو، خانیانلو، خنضرانلو، دوراقانلو (این تیره به شاخههای متعددی از جمله تمانلو، اوتانلو، قوجوالنلو، بحرانلو و طاهرلو تقسیم میشوند)، قراقاشلو، قرکانلو، کپکانلو، کچرانلو، کوپالنلو، گریوانلو، گلمانلو و هیزانلو میباشد. پاپلی یزدی، ایزانلو را جزء شانزده طایفه کوچ نشین خراسان نوشتهاست که در حد فاصل مراوه تپه و شاه جهان ییلاق قشلاق میکنند.
شاه نشین هیزان (۱۵۲۰–۱۸۴۵): شاه نشینی کُرد از تبار کاردوخی شامل مناطق هیزان، ایسابرد و موکس (به رومی: موکوس Moxos) بود. مردم و طوایف این شاه نشین به «نمیران» (جاودانه) معروف بودند. علت نامیدن آنها به این نام چنین است: هنگامی که یکی از شخصی صاحب دارایی و ثروت بمیرد، حاکم این دارای را بین فرزندانش اعم از کوچک و بزرگ تقسیم میکند. به این ترتیب، امرار معاش میکنند، چنانکه اگر نمرده باشند، اگر کم یا زیاد شوند، وضعیتشان تغییر نمیکند. به همین دلیل به آنها «نمیران» میگفتند که به معنای «جاودانه» است.[۱۱۷][۱۱۸]شرفنامه از عزیمت شاهرخ میرزا چهارمین پسر تیمور گورکانی به هیزان و ملاقات با پسر سلطان سلیمان خیزانی خبر میدهد[۱۱۹] خان محمود خیزانی شاهزاده معروف کرد قرن نوزدهم. شیخی بیگ با نبرد با هکاریان، نیمی از منطقه کاواش(Kavaş'ê)(دهانه جنوبی خلیج وان) را به فرمانروایی خود درآورد. پس از قتل شیخ بیگ، برادرش خان محمود شاه موکس شد. خان محمود حاکم جدید بین سالهای ۱۸۲۰–۱۸۳۸ کاواش، وستان، خاوه سور(Xavesor) و محمدان را تحت فرمانروایی خود قرار داد و قلعه خوشاب(Hoşap) را که مرکز حکمرانی محمدی بود، مرکز امپراتوری خود قرار داد. او حکومت خود را از موکس و سراسر جنوب دریای وان تا خوی و سلماس در کردستان ایران گسترش داد. به همین نام با شاهزادگان محمدی، حکاری، سیزیر و بوتان و عثمانیها و قاجاریان جنگید. در سال ۱۸۳۸، خان محمود یکی از مشهورترین و بزرگترین شاهزادگان کُرد بود. او در کردستان، در پایتخت عثمانی و در ایران شناخته شده بود. خان محمود تغییر سیاست دولت عثمانی در اداره کردستان را که باعث از بین رفتن دولتهای کرد میشد، نپذیرفت و علیه دولت عثمانی قیام کرد. در پاییز ۱۸۳۸، نیروهای عثمانی به فرماندهی عثمان پاشا، با کمک نورالله بیگ هکاری و سیف الدین بیگ بوتی (شاهزاده قدیمی سیزر، کورم و معاون بدیرخان بیگ)، شورش خان محمود را شکست دادند. ۱۸۴۷ او دستگیر و در دادگاه محاکمه و به روسه در بلغارستان کنونی تبعید شد.[۱۲۰]
فقی طیران (به کردی: فهقێی تهیران یا Feqiyê Teyran) (۱۵۶۳–۱۶۴۱م)[۱۲۱][۱۲۲] فیلسوف و شاعر کُرد سده شانزدهم و هفدهم است. فقی طیران به سبب زهد و ریاضت و جهد بسیار در تصوف استادی کامل بهشمار میآمد و در روایات چنین آمده که وی زبان پرندگان را دانسته و با آنان سخن میگفتهاست. اسم فقی طیران نیز اشاره به این دارد که مردم او را شاگرد پرندگان میدانستهاند. او خوش صدا بود �� اشعارش را به صورت ترانه برای عموم میخواند. آثار او از جمله شیخی سهنعان، بهرسیسایێ عابید، زهمبیل فرۆش، کهلا دمدم، ئهسپی ڕه. ش، ههٔ ئاو به زبان کُردی میباشند. فقی طیران در هیزان درگذشت و آرامگاه او در روستای زادگاهش وِره زوزه قرار دارد.[۱۲۳] از دیگر شخصیتهای شناخته شده اهل هیزان سوات کایا و ابوشجاع باذ بن دوستَک معروف به باذکُرد میباشند. باذکُرد از کردان دوستکی و در ارتباط با قبیلهٔ حمدانی (Hamîdî) بود که به عنوان مؤسس سلسله مروانیان شناخته میشود. باذکُرد پس از هفت سال حکومت در دیاربکر درگذشت.[۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷] بازماندگان دوستکی در بهدینان به عنوان قبیله دوسکی شناخته میشوند[۱۲۸]
هزو (Hezo):دودمانی از کُردان که بین سالهای 1080 تا 1598میلادی بر گستره ای شامل هزو، ساسون و ارزن حکومت کردند. امیران هزو خود از تبار مروانیان بودندکه از شهر اخلاط به بدلیس آمدند.[۱۲۹] اما به خاطر عزالدین بیگ، بنیانگذار حکومت، به نامهای ایزدین (Îzedîn)، عزتین(Izzettin)، و عززان(Ezezan) شناخته میشدند. برادر بزرگ عزالدین به نام ضیاءالدین جد حاکمان بدلیس(1182-1847) بود و حاکمان ساسون نیز از دودمان حاکمان بدلیس بودند. مرکز آنان قلعه هزو در ساسون قرار داشت.[۱۳۰][۱۳۱] شهرستان هزوی با ۱۱۵ روستا از جمله روستای ملکیشان(Melkîşan) و پَلو(Palo) در ۱۹۳۸میلادی به شهرستان کوزلوک تغییر نام داده شد.[۱۳۲] شهرستان هزو در غرب هیزان، جنوب بتلیس و در شرق دیاربکر قرار دارد. طوایف منشعب از هزو در کشور ترکیه شامل خیتلی(khitli)، خیدلی(khidli)، هیزلی(hizli)، خیزنی(khizni)، کیزلی(keizli-kaizli)، کیزل(kizil)، آهیزلی(ahizli)، خیزلو(khizlo)، خیزلی (khizzli)، کوهیزلی(kvhizli)، خیزلویی(khizlui)، خیزئی(khizei)، خیزوی(khizoi)، هزوی(hezoye)، خزلی(khezli)، بهیزلی(bhizli) و ... می باشد. طایفه ی خضوعی از کردان خراسان از طوایف هزو به شمار می رود. علی خزل کایا، ابراهیم اورنک هزیل، سانا خیزل کایا و میزگان هزل از مبارزان کُرد بوده اند که در نبرد داعش در شمال عراق و در بمباران دولت ترکیه کشته شدند.از مردمان طایفه کیزل، روژبین کیزل هنرمند کُرمانج و رمضان کیزل مالک و موسس باشگاه فوتبال دالکورد در کشور سوئد می باشند.[۱۳۳]
خیزان(Xizan):قلمرو شاهی خیزان، جنوب شهر دربند در قفقاز .مرکز آن خیزی(Khizi) در فلات خیزی میان کوهستان قفقاز جای دارد.رود سامور که از کوه گوتون سرچشمه می گیرد و به دریای خزر می ریزد،میان خیزی و دربند قرار دارد[۱۳۶] پلینی و بطلمیوس این رود را با نام رود کاسیوس(cassius) یاد کرده اند.[۱۳۷][۱۳۸] قلعه خیزان و قبیله خیزان در منابع عربی قرن نهم به صورت خیزون ذکر شده است.ویرانه های قلعه باستانی به نام دِزوار در روستایی به این نام در بخش خیزی قرار دارد.قیاس الدین گیبولایف قوم شناس و مورخ آذربایجانی در کتاب «درباره تاریخ قومی آذربایجان» معاهده ای که در سال ۶۴۴میلادی بین ایالت آران و خیزون شاهک، منعقد شد را آورده است.[۱۳۹] حکومت شاهی خیزان در هجوم اعراب از میان رفت. در تک نگاری "قصه های مردمی" نوشته ی پروفسور ممدحسین طهماسب، اطلاعاتی درباره خیزی و خیزیگالا در حماسه قفقازی "نارد" آورده شده است (وجود این حماسه به قرن سیزدهم قبل از میلاد برمی گردد).استرابون، خیزی را بخشی از مسیر هند دانسته است که از اَران می گذرد با این وجود در آثار نویسندگان معاصر اعتقاد بر آنست که قبیله خیزی در اوایل قرون وسطی از استان خوزستان ایران برای حفاظت از مرزهای شمالی ساسانیان به قفقاز منتقل شده باشند. خیزی در سال ۱۹۲۸ بخشی از کشور شوروی بود در این سال خیزی منطقه ای با حدود ۲۴ هزار نفر جمعیت و ۷۲ روستا گزارش شده است.[۱۳۹] در خیزی عمدتاً اقوام شیخ خیزیلی و صیاد خزیلی سکونت دارند .کوهی به نام برمک و پنج روستای پیرامون آن از جمله فندگیان خاستگاه دودمان برمکی است. استرابون خیزی ها را قبیله ای بر میشمارد که هلیا (خورشید) را می پرستیدند. مورخان قرون وسطی جمعیت خیزی را برمکلی ، و قلمرو آن را برمک می گویند.در قرن سوم تا ششم، مزدیسنا مذهب دولتی در قلمرو شاهی خیزان بود. از قرن اول ، قبایل ترک هون، سابیر و خَزَر از دربند گذشتند و در حومه آلبانی از جمله ناحیه برمک شروع به سکونت کردند و در پنج روستا ساکن شدند. پس از جنگ روس و ایران در 1804-1813، منتهی به عهدنامه گلستان خیزان همراه با خانات گوبا تحت حاکمیت روسیه قرار گرفت. خیزی به قالی بافی معروف است.[۱۴۰] سیمونوویچ در ۱۷۹۶، بیست و چهار روستای خیزی -برمک (Khizi-Barmak) رانام می برد: ۱.سیازان ۲.خیزی(Xızı) ۳.فیندیگان ۴.درزارات ۵.کرد(Kürd) ۶.عرب ۷.شیخ علاءالدین ۸.خیدیرزین ۹.همزکانلی (Hamzkhanli) ۱۰.درگیارلی ۱۱.دلکس ۱۲.تیکس ۱۳.گمشر ۱۴.کش ۱۶.تکالی ۱۷.انگلان ۱۸.پیرآباد ۱۹.مولکانی(Mülkanı) ۲۰. خلال خانگاه ۲۱. طایفه مامد ۲۲. حمیا عرب ۲۳. کوخانی ۲۴. گاهدی.شهرستان خیزی در شمال کشور آذربایجان و مشرف بر دریای کاسپین است..[۱۴۱][۱۴۲]
خزل (کرمانشاه و همدان)
مردم خِزل در بخش فیروزآباد(کرمانشاه) ، بخش ماهیدشت و شهرستانهای سنقر، کنگاور و صحنه از استان کرمانشاه و شهرستانهای اسدآباد، نهاوند و تویسرکان از استان همدان سکونت دارند. مردم ایل خِزل در استان کرمانشاه به کردی کلیایی، کردی مایانی (دینوری) و لکی و در استان همدان به لکی و لری سخن میگویند. آژند، کویه(کاوه)، مهری، خزایی، اسپئر، سَران، هورتاوی، خزلی از مردمان خزل در جغرافیای همدان و شرق کرمانشاه بشمار میروند. خزل ها در بید سرخ صحنه و دهستان هجر و دهستان گاماسیاب که پیشتر با نام های روژینه دای و خورمچ شناخته شده است و در چندین روستا در اطراف میانراهان دینور سکونت دارند. همچنین بهطور عمده مقیم در ناحیه ی شمالی صحنه تا سنقر می باشند از جمله روستاهای چم چم، آقبلاق،قشلاق، جعفرآباد، تپه شارک، سرخه لیجه، کهتر، ملک آباد، کهریز، زیوه، چقابالا علیا، چقابالاسفلی، سلطان طاهر، ده آسیاب،عظیم آباد، کلبعلی خانی، چماق تپه، هالان، کنگرشاه علیا، کنگرشاه سفلی، گرگلان، گرگه بیشه. خزل ها در ماذپهرگ از روستای ده خزل در دره هزار خانی تا داشتی بلاغ در نزدیکی سطر ساکنند. هاینریش کیپرت در ۱۸۶۵ به اسکان ۸۰۰ چادر عشایر خِزِل در نواحی کوهستانی دالخانی سنقر و امروله اشاره داشته است.این ناحیه در غرب و جنوب روستای فارسینج قرار دارد.[۱۴۳][۱۴۴][۱۴۵] در اسناد کتاب خانه ی بریتانیا، ایل خِسِل [Khesel] به عنوان قبیله ای ساکن در هرسین ذکر شده است[۱۴۶][۱۴۷] نخستین ساکنان نواحی نهاوند و تپه گیان در ۵۷۰۰ سال قبل مردمان بومی زاگرس به نام کاسی بودند[۱۴۸]
اهل خزل خود را داتی رِن یا دَتیوران میخوانند ((دارای خوی و خصلت داتی)). دات در فرس هخامنشی و اوستا به معنی قانون است و همین کلمه است که در فارسی «داد» گردیدهاست[۱۴۹] رِن یا رَن در زبان کُردی به معنای رفتار و خصلت است. در کتاب فرهنگ جامعه ایران(ص۷۹۰)، کتاب مردمشناسی ایران، کتاب تواریخ گلستانه (ص۲۸۳) و persia and the persian question p609، از ایل قیزل یا قزل در ناحیه چمچمال کرمانشاه یاد شدهاست. در گفتار اهالی خزل واژگان کُردی با حرف خ کمیاب و با حرف ق نایاب است و مردم ایل، خود را خزل یا هزل به معنای قیام کننده، برخاسته یا شورشی میخوانند (هِز یا خِز در زبان کردی معادل فارسی خیزش است). با این وجود نام قیزل یا قزل معرب گیزل یا گزل است. پروفسور روبرتو دَن استاد دانشگاه ساپینزا روم موقعیت قبایل مادی ذکر شده در کتیبه شمسی اداد پنجم و سارگون دوم آشور را ترسیم و موقعیت قبیلهٔ گیزل بوندا[۱۵۰] را در جنوب سنقر تشخیص دادند.[۱۵۱] مجله تحلیلی هفتگی منطقه پلاس آذربایجان(Region Plus) در سال ۲۰۰۶ مطلبی دربارهٔ تاریخ آذربایجان منتشر کردهاست در بخشی از مقاله به کشور باستانی اراتا اشاره شده و اسامی قبایل و نواحی آراتا بر اساس کتیبههای میان رودی ذکر شدهاست. ایلات اوش کایا،اوش دیش، گان تاو یا گن تاو، گیزل بوندا، اوش تاتی یا تات تی[۱۵۲] اهالی کشوری بودند که سومریها آن را کشوری اساطیری و بسیار قدیمی تر از سومر دانستهاند، کشور آراتا (aratta). در اسطوره گیلگمش، او در مسیر سومر به آراتا از منطقه ای به نام «هور - اوروم» میگذرد که میبایست سرزمین هوریها باشد.[۱۵۳] در کتاب هفتم هرودوت، جمله ای وجود دارد که میگوید پیش از آن که پارسیان به این نام خوانده شوند از دید یونانیها کِفن و از دید خود و همسایگانشان آرتایی نامیده میشدند[۱۵۴] افسانهٔ انمرکار، تنها اشارات باستانی به آراتا است.[۱۵۵] در کتیبههای سومری آراتا با عنوان "سرزمین مقدس حاکمیت قانون " یاد کردهاند. برای مطالعه بیشتر: نینگیشزیدا
بی.جی. کوربین عضو تیم کاوشهای باستانی چارلز ویلیس ۱۹۸۸در کوه آرارات و تیمهای کاوش چاک آرون ۱۹۸۹و شوکی ۱۹۹۰، مولف کتاب جستجو برای کشتی نوح و کاوشگران آرارات در کتاب هفت کوه تا آراتا، سرزمین آراتا را موقعیت غربی همدان و شرقی کرمانشاه به مرکزیت گودین تپه ذکر کردند.[۱۵۶]
ترور آر برایس گیزل بوندا را موقعیتی میان پارسوا و ماد میداند[۱۵۷] پارسوآ (Parsūa) یا پارسواس (Parsūaš)[۱۵۸] یا بارسوآ(َBarsua)[۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱] یک قبیله مادی ساکن کردستان[۱۶۲][۱۶۳][۱۶۴][۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷] بودهاند. ژاک دوشن- گیمن، پیر لوکو، ژان کلنز، ریچارد فرای و لوئیس دی. لوین و ماریا بروسیوس پارسوآ را واقع در ماهیدشت (باستانی meishta) دانستند.[۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱] نام پارسوا در کتیبه قره گونوز از دوره ایشپوئینی و منوا (۸۱۴ ق. م) و سالنامه آرگیشتی اول (۷۸۳ ق. م) ذکر شدهاست[۱۷۲] در کتیبه قره گوندوز نام پارسوآ در کنار نام مِشتا(MeŠta) آمدهاست. براساس اظهارات ترور آر برایس موقعیت گیزل بوندا میان پارسوا (ماهیدشت) و ماد (همدان) سرزمینی شرقی استان کرمانشاه و نیمه غربی استان همدان را شامل میشدهاست.
شامشیآدادپنجم در لوح خود به سومین لشکر کشی اش به زاگرس در سال ۷۱۸ تا ۷۲۱ پ. م به گذر از رود زاب (Zaban River) و کوههای کولار (Kullar) اشاره میکند و میگوید :بر سرزمینهای سانبای(Sunbai)، مانایی(Manai)، پرسوای (Parsuai)، تورولای (Taurlai) و سپس مِسای (Mesai) غلبه کردم. آنان به کوههای بلند رفتند. سه قله که مانند ابرها از آسمان آویزان بودند و پرنده بر بال آنها هرگز نمیآید، سنگرهای خود را ساختند. به دنبال آنان رفتم آن کوهها را محاصره کردم. در یک روز مانند عقاب بر آنها هجوم آوردم، تعداد زیادی از آنها را کشتم. اموالشان، چهارپایانشان، گلههایشان، اسبهایشان، شترهای (باختری) دو کوهان، تعداد بی شماری از آنها را از کوهستان پایین آوردم. پانصد روستا و شهر از آنان را ویران کردم و درآتش سوزاندم. به گیزل بوندا راهپیمایی کردم. شهر کی ناکی(Kinaki) را تصرف کردم، ویران کردم، و در آتش سوزاندم. از کوه سنگی بیش بیزیدا که گذشتم. تی تا ماش کا (Tita- mashka)از شهر ساسی اَشا(Sasiashu) و کیارا(Kiara) از کارسی بوتو (Karsibutu) با دادن اسبهایشان ادای احترام کردند، تمام گیزل بوندا، شکوه و عظمت حیرتانگیز من و شروع قدرتمند نبرد من بر آنها چیره شد و شهرهای متعدد خود را ترک کردند. به اوراش، سنگر آنها، عقبنشینی کردند (دو تن از پیشوایان گیزل بوندا به منظور جلب عطوفت مهاجمان تعدادی اسب بارکش و عرابه به شیوه هدیه تقدیم کردند ولیکن مؤثر واقع نمیشود). بر آن شهر (اوراش) هجوم بردم، تصرف کردم. با خون رزمندگان آنها میدانهای شهرهایشان را مانند پشم رنگ کردم. ۶۰۰۰ مبارز آنها را من کشتم. پیریشاتی پادشاه آنها را به همراه ۱۲۰۰نفر از مبارزانش زنده دستگیر کردم. داراییهای آنها، اموالشان، احشام، گلههایشان، اسبهایشان، ظروف نقره، طلای فاخر و مس را به تعداد بی شماری بردم. (شهرهایشان) ویران کردم، با آتش سوزاندم. شامشیآدادپنجم در سال ۷۲۳ به کاردونیاش لشکر کشی کرد و این سرزمین را نیز ویران و غارت نمود.[۱۷۳]
ژان بوترو آشورشناس فرانسوی واژهٔ آکدی گیزللو (Gizillu) را برابر واژهٔ سومری گیزیلا(Gizila) به معنی آتش میداند.[۱۴] این واژهٔ به صورت گیس (Gis) در زبان کردی به معنای روشنایی و به تعبیری آتش است.
در ۱۸۰۰ پیش از میلاد پادشاهی به نام یافور در ایزل لو (Izallu) واقع در سرزمین گوتیان (زاگرس میانی) حکومت مینمود. او شاهان عیلام و اورارتو را که با زیمیری لیم شاه ماری متحد گشتند را تهدید نمود[۱۷۴] ابوریحان بیرونی از پادشاهی اساطیری به نام یافول یاد میکند و اورا برابر فریدون در شاهنامه میپندارد. بیرونی در آثارالباقیه عن القرون الخالیه میگوید: «در کتابهای سیَر و اخبار که از روی کتب اهل مغرب نقل شده، ملوک ایران و بابل را نام بردهاند و از فریدون که نزد آنان یافول نام دارد شروع کردهاند تا دارا که آخرین پادشاه ایران است .»[۱۷۵]
پس از شکست کریم خان زند از آزاد خان افغان، افغانها به قلعه پری که مرکز زندیان بود یورش بردند و هفده تن از خانهای زند و پانزده تن از زنان ایشان را که مادر کریمخان نیز در میانشان بود به اسارت گرفت و به سمت ارومیه بردند. در مسیر پس از درگیری، رهایی یافتند و به چمچمال در کرمانشاه گریختند. با پراکنده شدن این خبر، حدود ۰۰۰‘ ۳ سوار و پیاده از کردان خزل چمچمال و ۰۰۰‘۱ سوار و پیاده از جماعت دِلْفان به خدمت خانوادهٔ کریمخان پیوستند. آزادخان چون از ورود کریمخان به بروجرد و آماده شدن او برای پیکار آگاهی یافت، با سپاهی انبوه عازم نبرد گردید. برخورد ۲ لشکر در «دوآبه سیلاخور» روی داد.[۱۷۶][۱۷۷] در دوران قاجار امیر ارسلان خان خزل (۱۱۸۴ ه.ق -؟) معروف به سپهسالار بر ثلث جنوبی خزل شامل یکصد و هشتاد و پنج روستای خزل از تخت شیرین در نزدیکی بیستون تا درهٔ خرم رود الوند و تا روئین دژ نهاوند حاکمیت داشت. داماد امامقلی عمادالدوله و شاهزاده محمد حسن میرزا نهاوندی بود و به مدت ۵ سال به دستور امیرکبیر والی کرمان بودهاست. محمد ولی خان خزل فرمانده قشون ایران، به علت رشادتهای بسیار از ناصرالدین شاه درجه سرتیپی گرفت. اسدالله خان خزل معروف به ضرغام السلطان فرمانده سپاه خوانین خزل کرمانشاه در جنگ سالار اشتران و خسرو خان خزایی معروف به بگ میرزا خان از فرماندهان نظامی ایران در جنگهای ایران و روس که موفق به شکست دادن لشکر روس در ارس شد از دیگر شخصیتهای ایل خزل در عصر قاجار در کرمانشاه بودند.وصلت و پیمان خانین خزل و خاندان فرمانفرما موجب سکونت شاهزاده محمد میرزا خزایی معروف به براگوجر در روستای گیوکی در مجاورت روستای چاسه رایل(chasse rail) نهاوند گردید. در گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس در ایران قاجاری آمدهاست: در اوایل سپامبر ۴ قافله بزرگ را که عمده حمل آنها تریاک به ارزش ۱۰۰۰۰۰ لیر استرلینگ(یک لیر استرلینگ در ۱۸۹۰ معادل ۲۵۹۸ دلار در ۲۰۲۰میلادی) تخمین شده بود در نزدیکی کنگاور به کلی یغما و غارت شد و همچنین یک عده زوار را لخت نمودهاند. از جمله آنها قریب ده خانواده از هندیهای انگلیس بودهاند که پس از غارت شدن با حالت فلاکت و بیچارگی وارد کرمانشاه شدند. اگرچه اکثر این دزدیها خارج از حوزه حکمرانی نظام السلطنه واقع شدند ولی معزی الیه استعدادی به محل وقوع سرقت فرستادند. چنین راپورت دادهاند که قسمت عمده دزدیها را طایفه خزل مرتکب شدهاند و بقیه را طایفه کاکاوند. عقیده عمومی این بود که این سرقتها و شرارتها به اشاره و تحریک سردار اکرم که در نزدیکی هرسین اقامت دارند مبادرت شده.[۱۷۸] پیش تر در ۲۵ مایلی مشرق کرمانشاه تمام متعلقات استد آمریکایی بهسرقت رفت و ظفرالسطنه وزیر جنگ که به حکومت معین شده بود اظهار ناتوانی مأمورین دولتی در پیگیری اموال به غارت کرد.[۱۷۹] در جریان تصرف و قحطی بزرگ ایران بدست روس و انگلیس، مردم خزل در صحنه و کنگاور گندم و غلات را در چاهها، کوهها و زاغهها پنهان و از فروش آن به عمال ظهیرالدوله حاکم قاجاری که با تطمیع خوانین و زور و ستم، غلات را از تمام مردمان کرمانشاه ستانده بود خودداری کردند. بهرام خان خزل از مالکان و خانین خزل به تنهایی چندین زاغه گندم در اختیار داشت که به رایگان میان ایلات و عشایر قحطی زده پیرامون و مهاجر به خزل در هرسین، کنگاور و دلفان توزیع نمود. نیروهای بریتاین(انگلیس) و روس اقدام به گروگانگیری چند تن از خانین خزل نمودند که با شبیخون تفنگچیان خزلی در همان شب آزاد و اردوی روس و انگلیس قلع و قمع گردید. پس از آن با اعزام قشون از کرمانشاه دهات خزل توسط نیروهای روس و بریتاین به توپ بسته شد و کنگاور به تصرف درآمد. درنبردهای بعدی کنگاور آزاد گردید. در کتاب طوفان در ایران نوشتهٔ احمد احرار فتح و شکستهای پی در پی روس و انگلیس در کنگاور را ۱۴ بار ذکر میکند.[۱۸۰] سدهها پیش از این بلاذری در معجم البلدان کنگاور را چنین توصیف کردهاست: در جنگ نهاوند چون مسلمانان به کنگاور وارد شدند. قسمتی از اموال و چارپایان آنان به دزدی رفت و از آن روز آنجا قصراللصوص (کاخ دزدان) خوانده شد.ادیب الممالک در دیوان اشعارش چنین می نویسد:[۱۸۱]
چارتن در چار موقع بی محابا بیدرنگ | طرفة العینی زند یک کاروان را یک تنه | |
نجدی اندر دفتر و زرگر بدشت شهریار | طالش اندر جنگل و کرد خزل در گردنه | |
رستم دستان اگر با جوشن و خفتان و خود | زدش آید بازگردد روت و عور و برهنه | |
هیزول (دیاربکر و ارزنجان)
هیزول (Izoli-Hizol):از ایلات کُرد کرمانج ساکن در دیاربکر، ملطیه، شانلی اورفا، ارزنجان، بدلیس ماردین آدیامان و… میباشد[۱۸۲][۱۸۳] کایا، هیزولی، هیزکی، هیزنی و گاهیزلی و… از مردمان هیزول یا ایزول میباشند. جمال ایزول، رئیس فدراسیون انجمنهای ایزول اعلام کرد " قبیلهٔ ایزول شامل ۳ میلیون عضو بوده و در انتخابات پارلمان ترکیه حضور فعال خواهد داشت.[۱۸۴][۱۸۵] ایزول در تاریخ ارزنجان به صورت هزول لو (hazollu) به عنوان قبیلهٔ کُرد ساکن در مازگیرت یاد شدهاست.[۱۸۶] منابع دیگر ایزلا (ماردین) را خاستگاه ایزول ذکر کردهاند[۱۸۷] بر اساس برخی منابع تُرک، ایزولها بخش اصلی ارتش جلال الدین خوارزمشاه بودند. سرزمین آنها در مرزهای امپراتوری خوارزمشاه، یعنی بین ترکستان و خراسان در شمال شرق ایران بود.[۱۸۸] بر اساس کتاب تاریخ وارتو قبیلهٔ ایزول مستقیماً از خراسان به درسیم مهاجرت کردند[۱۸۹]مهرداد ایزدی در کتاب کُردها ایزولی را معادل هیزولان(Hizolan) گفتهاست.[۱۹۰] بر اساس اسناد مربوط به ایزول، سلیمان بیگ رئیس قبیله ایزول با خواهر تیمور پاشا مترجم کرد تبار مصری ازدواج کرد به گفتهٔ دکتر فیتز ایزول اجداد او ۱۲ نسل رئیس قبیله بودند و مسکن ابتدایی آنان در ۱۲۰۰ میلادی حدود کوه قرجه داغ (به کردی: قه ره ژداخ) دیاربکر بودهاست.[۱۹۱] ادیب یاووز اظهار داشت به علت کنده کاری (کتیبه) در اورفا از سال ۱۱۸۶ در اورفا بودهاند و بعدها در مناطق ملطیه و دیاربکر و.. مستقر شدهاند. سلطان یاوُز سلیم عثمانی در جنگ با شاه اسماعیل صفوی افراد قبیلهٔ ایزول را در دو سوی رود فرات قرار داد از این رو گاهی این قبیله را به نام بَرفراتی میگویند. در قرن نوزدهم ایزول به عنوان قبیله ای ساکن در ناحیهٔ پَلو (palu) یاد شدهاست. جمعیت کُردان پَلو در قرن نوزدهم سی هزار نفر گزارش شدهاست که سرزمین خود را اَرگنه-مادن (به کردی: Erğani Madeni) میگفتند.[۱۹۲]
ایزوللو (izollu-Îzolî) منطقه ای شامل نواحی غربی استان الازیگ و نواحی شرقی استان ملطیه است. رود فرات ایزوللو را به دو بخش تقسیم میکند. پس از احداث سد آتاترک بخشهای وسیعی از آن به زیر آب رفت. به دلیل وجود قلعههای نظامی در ایزوللو نام منطقه به قلعه تغییر یافت با این وجود همچنان به نام ایزوللو شناخته میشود. در کتاب سفر اولیا چلبی آمدهاست که قبیله ایزول که امروزه در منطقه زندگی میکنند در دهه ۱۶۰۰ میلادی از شانلی اورفا به این منطقه مهاجرت کردند. مردمان دره رود هیزل (Hezil)در شمال زاخو تا کاوان کایا از ایل هیزول میباشند، از جمله این نواحی روستای دول هیزلی در شرناق است. رود هیزل از شاخههای اصلی رود دجله میباشد. این رود از حکاری سرچشمه گرفته و در غرب زاخو به دجله میریزد[۱۹۳][۱۹۴] ویلیام هِجز نخستین رئیس کمپانی هند شرقی در خاطرات خودش۱۶۸۱، نام این رود را به صورت خیسِل و هِیزِل( Heizel,Khisel) آورده است.[۱۹۵] مردمان ایل در روستاهای حاشیه سنجار از جمله روستای خِزو (Xezu) و هِ��لی (Hezli) ساکن میباشند. ایزولیها در در بینگول، درسیم، دیاربکر، اورفا، الازیگ، ملطیه و سیورک به زبان کورمانجی و در منطقه پتورگه ملطیه به زبان زازاکی صحبت میکنند.[۱۹۶][۱۹۷]
هیزولها علوی(بکتاشیه) و سنی مذهب میباشند. هیزولها از طرفداران صفویه و از قزلباشها بودند. پس از جنگ چالدران هیزولها در ماردین-دیاربکر به مبارزاتشان ادامه دادند و شکست خوردند. در شورش شاه اسماعیل دوم که در سال ۱۵۷۷ تا البستان گسترش یافت، قبیله هیزولی از پیشروان شورش بود.در این شورش طوایف خیسور(Xisor) و کاوی (Kavi) نیز شرکت داشتند.[۱۹۸][۱۹۹] هیزولوها در تأسیس دولت مروانی نقش داشتند[۲۰۰] هِزِل(Hezel) از اصلیترین یاران صلاح الدین ایوبی بودند و در فلسطین سوریه و اسرائیل ساکن شدند و به زبان کردی سخن میگویند. دکتر فلیتیز ایزل، از کردهای سوریه به قبیلهٔ هِزِل [HEZEL] اشاره میکند و آنان را متصل به ایل خزل از کردهای فیلی ایران میداند.[۹] پس از جنگ اسرائیل و فلسطین ۱۹۴۸ به دمشق آمدند .. در ۱۹۴۰ سربازان با یورش به روستای کیوکس در ناحیه هزل(Hezel) در ماردین، ۲۹ ایزدی را در یک غار بستند و آنها را زنده سوزاندند. این روستا بعداً سه بار مورد حمله نظامیان قرار گرفت و در هر یورش بسیاری از ایزدیها کشته شدند.[۲۰۱] در استان اورفا مردمان ایزول عمدتاً در سیورک و حلوان زندگی میکنند و هرتاویها که طایفه ای از هِزل میباشند در جنوب شانلی اورفا به ویژه در بیره و آدیامان سکونت داشته، به زبان کُردی سخن میگویند و پیرو آیین ایزدی میباشند.[۱۱۵][۲۰۲]. پس از جنگ چالدران سلطان سلیم عثمانی مردمان این طایفه را به بورسا برد و سپس به اورفا برگرداند[۲۰۳] هرتاوی در جوار رشوند از بزرگترین طوایف آدیامان بشمار میروند.[۲۰۴] هرتاوی در ایران با نام هوره تاوی و به فارسی برآفتابی ساکن در استان کرمانشاه و شهر سنندج و شامل تیرههای پرهان، پناهی، پَرون یا پروان، پَرنگ و پیری میباشد. هرتاویهای آدیامان به سبب همجواری با ایل پازوکی (بزیکی) عضوی از اتحادیه قبیلهای پازوکی بودند.
جنگ فرانسه و ترکیه و سپس جنگ استقلال ترکیه در شانلی اورفا با مقاومت و پیروزی نیروهای محلی در برابر فرانسه و تخلیه فرانسه از جبهههای سوروچ و اورفا خاتمه یافت. عبدالرحمن هَرتاوی زاده، ��بدالقادر هَرتاوی زاده، مصطفی هَرتاوی زاده، یوسف هَرتاوی زاده، محمد هَرتاوی زاده و سین دی هَرتاوی زاده از سران طایفه و فرماندهان میدان جنگ بودند.[۲۰۵] در متن سنگ نوشته ی داریوش در بیستون به موقعیت ایزَلا در موقعیت کنونی ماردین اشاره شده است.ماردین(به کُردی:Mêrdîn) در منطقه ای کوهستانی به نام ایزَلا(Izala) واقع شده است از این رو در گذشته به نام شهر ایزلا شناخته می شده است.[۲۰۶]
دلیلو ایزولی با نام رسمی حسین یلدیز در ۱۹۴۰ در روستای هولمان، در منطقهٔ مُخیندی، شهرستان مازگرت(Mazgêrd) زاده شد. او اولین فرهنگ لغت کُردی به ترکی را در ۱۹۸۷ شامل ۳۰ هزار واژه در کشور هلند به چاپ رسانید.[۲۰۷] رضا بیگ هیزولی از سرشناسان طوایف هیزولی در چمشیگزک درسیم از مؤسسان حزب انجمن تعالی کرد با هدف ایجاد کشور کردستان در ۱۹۱۷ بود.[۲۰۸] حزب و حامیان آنان در ۱۹۲۰ اقدام به قیام نمودند. ارتش ترکیه در ۱۹۲۱ قیام کوچیگیری را شکست داد و اعضای حزب دستگیر شدند. کمال فوزی هیزانیزاده در ۲۷ مه ۱۹۲۵ پس از محاکمه توسط دادگاه ترکیه به اتهام حمایت از شیخ سعید اعدام شد.[۲۰۹] احمد کایا از چهرههای شناخته شده هیزول در ایران میباشد.
خزل (تیسفون و دماوند)
آن لمبتن در کتابش اشاره دارد به منطقه خزل در غرب کوهستان دماوند که روستاهای آن در هجوم دشمنان ویران گشته و مردمانش کشتار شدند عزالدوله بختیار (دیلمی - آل بویه) پادشاه وقت ایران به یاری آنان شتافت گندم و خوراک به آنان رسانید.[۲۱۰] مرشتاوندها در به قدرت رسیدن آل کیا و اسحاقوندان مؤثر بودند و در دربار ایشان رتبه و مقام یافتند.سکونتگاه آنان اشکورات بود[۲۱۱] بازماندگان مرشتاوند شهرستان تنکابن سکونت دارند.[۲۱۲]
فاتک یا پاتیگ، نامی است که در منابع برای پدرِ مانی پیامبر ذکر شده. او اهل شهر نهاوند بود. او به همراه همسرش مریم کمسرگانی[۲۱۳] به تیسفون مرکز حکومت اشکانی کوچیده بود(۴۲۱سال پیش از جنگ قادسیه)[۲۱۴] پس از تولد مانی، پدر و مادرش از هم جدا شدند. پاتک (فتک یا فتق به عربی) به یکی از فرقههای مغتسله گرایش افراطی پیدا کرد و مانی را پس از سه یا چهار سالگی با خود به دیر (بدره) میبرد. مانی از کودکی در میان فرقهٔ مَندایی خزایی (به رومی کسایی و به عربی الخزایی) پرورش یافت. در روایات اسلامی از قول فتک یا پاتک، پدر مانی، گفته میشود که او سه روز تمام در آن «بتکده»[؟؟] میرفت و این صداها را م��شنوید: «ای فتک، گوشت مخور، شراب ننوش، و با زنان میامیز»[۲۱۵] مانی پس از پشت سر نهادن دوران نوجوانیاش مخالفتهای خود را با فرقهاش آغاز کرد. بحث اصلی مانی با فرقهاش (خزایی) بر سر غسلهای تعمید و سایر مراسم تطهیر بود. دکره دو جنبه کیش الخزایی را که در ظاهر متضاد هستند را با ارجاع به نظر اپیفانوس بیان میکند"نوعی از اجتناب از مناسک ظاهری از یک سو و از سوی دیگر توسل به تعمید یا مراسم تتقدیس به منظور تزکیه به وسیلهٔ یک عنصر مادی یعنی آب که در تماس مستقیم و بی واسطه با بدن شخص مورد تقدیس قرار میگیرد[۲۱۶] دکره معتقد است که اگرچه مانی با مناسک تعمید به شدت مخالف بود اما متقابلا به شدت تحت تاثیر مکاشفات پیشوای مغتسله نیز قرار داشت. مانی که خود را درگیر کیهانشناسی و پزشکی کرده بود، تلاش میکرد فرقهٔ خود را قانع کند که با «شست و شو» نمیتوان به «پاکی» [درونی] رسید. «او به بولس حواری ایمان داشت که نوشته بود: کیست تا من را از این تن رها کند؟ در واقع مانی عقیده داشت که تن، زندانی بیش نیست و انتظار بهشت برای این جامهٔ مندرس جسمانی را مردود میدانست. و اما روان، نه با «تبرک» مادی، نه با آب تعمید، بلکه تنها با نور معرفت رستگار خواهد شد.»[۲۱۵] نوشتهٔ روی سکه ای از خاراسین در جنوب بابل به دست آمده و به زبان مَندایی است. میگوید: مانی منصوب شدهٔ میترا است.[۲۱۷]
دانشنامه ایرانیکا از ثبت نام خزاییه در بند دهم سنگنوشته کرتیر در کعبه زرتشت با نام فرقه «مکتک» (mktk-y) از ریشه ایرانی «مک»، نام بردهاست[۲۱۸] صدها سال بعد ابن الندیم، مغتسله، فرقه ای از مندایی را در صحرا یافت که احتمالاً الخاسایی (Ḥasīḥ) را به عنوان بنیانگذار خود میشمردند.[۲۱۹] نام فرقه به صورتهای الچسایی (Elchasai)، الکسای(ksai) ذکر شدهاست و در قرن هشتم میلادی تئودور برکونی این فرقه را به نام لکس (Lks) یاد کرده و در کتاب مانویان پارتی به صورت لکسِس (Lxs) آمدهاست [۲۱۸][۲۲۰]نسخههای خطی مانوی کلن که در مصر کشف گردید نام این فرقه را به صورت ال کسای (El Ksai) بر گرفته از کاسیا (Kasyā - Kəsē) نشان میدهد.[۲۱۸][۲۲۱] زهد این فرقه خوردن گوشت را حرام و حرمت ازدواج را حفظ میکرد. در ۲۵۰ میلادی قدیسان الکسائی دو زن به نامهای مَرسا (Martha) و مَرسانا (Marthana) بودهاند. الکِسائیت ها(Elkesaites) در دل ایرانشهر(Erech) زندگی میکردند [۲۲۲][۲۲۳][۲۲۴][۲۲۵][۲۲۶]. دانیل خولسن الکسائیت ها(Elkesaites)را کسانی میداند که به نام مندایی نیز شناخته میشدند و بازماندگان آنها درمیان باتلاقهای فرات پایین و دجله زندگی میکنند. زکریا بشیر اعتقادات گنوسی (عرفان صوفی)کسایی را مؤثر بر باورهای صائبین میداند. زکریا بشیر در کتاب War And Peace In The Life Of The Prophet Muhammad آوردهاست: نظریه تاردیو بدون شک درست است و پیامبر اسلام محمد فرقه خاصی در ذهن داشت. شواهدی برای هر یک از نامزدهای مختلف، از جمله فرقههای عرفانی مانند الکسائیان یا «صبا حسامیم» وجود دارد[۲۲۷] الکساییها به سبب باورهایشان مندایی گفته میشدند. مَن (مَنو-مانو) در زبان کردی به معنای اندیشه و دانایی و «دا» به معنای خدا بکار میرود.مندا به زبان آرامی به معنای «دانش» است، مانند گنوسیس یونانی.[۲۲۸][۲۲۹] رگههایی از عرفان الکسایی (مندایی) در آیین اهل حق دیده میشود مانند مظهریت که در عرفان اسلامی وحدت وجود گفته میشود.
کاساییها(Cossaei-Cassaei)[۲۳۰]، ساکنین آمادای در غرب همدان و استان کرمانشاه. گزنفون کاساییها را کاردوخی (Καρδοῦχοι) می گویدکه مسکن آنان در میان کوهها و مردمی جنگجو بودند و تابع پادشاه نبودند.به گفتهٔ دیودوروس کاساییها خودمختار بودند و هرگز فرمانروای خارجی را نپذیرفتند.پادشاهان پارسی هرگز نتوانستند آنان را تسخیر کنند.[۲۳۱] گزنفون میگوید: یک بار ارتش سلطنتی صد و بیست هزار نفری به آنها حمله کرده بود و به دلیل ناهمواری سرزمین، مردی از این تعداد نیز برنگشت.[۲۳۲] آنان در امتداد کوهستان اکباتانا مستقر بودند.[۲۳۳] استرابون کاساییها را قبیلهٔ کوه نشین جسور و جنگجو در کوهستان ماد ذکر کردهاست و از شاخه ای از کاسایی که در شمال ماد زندگی میکنند نام میبرد. استرابون کاساییها را راهزن و یاغی میخواند. پادشاهان هخامنشی که سالانه دربار خود را از اکباتانا به بابل منتقل میکردند تا زمستان خود را در بابل بگذرانند در مسیر اکباتانا به بابل هدایایی به کاساییها تقدیم میکردند.[۲۳۴] کاساییها جناح چپ لشکر داریوش سوم در نبرد گوگمل بودند و در نهایت اسکندر در آخرین نبرد برای فتح پارس در زمستان ۳۲۳ پیش از میلاد به سرزمین آنان حمله کرد. هفایستیون دوست صمیمی اسکندر در این زمان میمیرد. پلوتارک میگوید که اسکندر یکی از شهرهای قبیله «کوسایی» را قتلعام کرد"او در چهل روز بیشتر سرزمین کاساییها را تسخیر و ویران ساخت.[۲۳۵][۲۳۶][۲۳۷][۲۳۸][۲۳۹] پس از مرگ اسکندر، به زودی استقلال خود را به دست آوردند.[۲۴۰] در کتاب لرستان و تاریخ قوم کاسی به نقل از راولینسون آمده «واژهٔ کاسی به شکل کوسایورلیی بوده و در زمان اسکندر یونانیان آن را به مردم زاگرس و درهٔ سیمره اطلاق میکردهاند»[۲۴۱] جان کمپبل در کتابی هیتی ها کاسایی را برابر با کاسی دانسته است.[۲۴۲]
هوزکی (Hozki) در تلمود از مردمانی کوه نشین با شهرت هوزکی نام برده شده است که آدولف نوبائر آنان را با کاسایی ها یکی دانسته است.[۲۴۳][۲۴۴]
کزویی (Ḵezuʾi- Kezûyî) در ترکیه[۲۴۵] و در آذربایجان غربی با نام خزویی یکی از سه طایفه خلکانی ایل میلان را تشکیل میدهند.[۲۴۶] در کتاب ساختار سازمان ایلات و شیوه معیشت عشایر آذربایجانغربی تالیف ابراهیم اسکندرینیا آمده است: طایفه خزویی که خزایی نیز گفته می شود، از ایل میلان عمدتا در روستاهای قره آغاج، دمدم، ممه شیری، قارنجه و بلسور بالا ساکن هستند.[۲۴۷] در سلماس و ارومیه خزایی بخشی از ایل شکاک بشمار میرود. در خورخوره، دیزج در نزدیکی کسیان(Kasian) و منطقهٔ ممکان ارومیه تا نیچالان به صورت پراکنده سکونت دارند. بخشی از این طایفه در شهر مراغه و دهستان هولاسو در شهرستان شاهین دژ زندگی می کنند. خزاییها همچنین در روستاهایی از فریدن و داران اصفهان از جمله روستای موغان در مجاورت سینگرد ساکن هستند.گروهی از بازماندگان لشکریان کریم خان زند از مبدا کرمانشاه در استان فارس ساکن اند که بخشی از آنان در دوران قاجار به تهران کوچ کرده و در غرب تهران مکانی که شهریار نام گرفت مستقر شدند.جعفر خان خِزِل از خاندان خانین خزل بود که پس از شکست زندیه به ری آمده بودند. جمع خانه یارسان در شهریار توسط جعفر خان خزل تاسیس شد. غلامحسین افضل الملک خواجهوندان مازندران را از سراوندِ سیلاخور گفتهاست که آقامحمّدخان قاجار آنها را کوچانیده و به کلاردشت آورده و عقیدة خواجهوندها این است که از نسل خواجه عزیز خزایی هستند.[۲۴۸] حسین حُزنی مکریانی از طایفه ی پیر خزایی اهل شهرستان سقز در کردستان بود. او نخستین محقق تاریخ کردستان و مبتکر صنعت چاپ کردستان است. حسین حُزنی مکریانی الفبای کردی را برای چاپ طرح ریزی کرد و اقدام به چاپ و نشر کتاب و نشریه کردی از جمله ی روزنامه ای با عنوان "روزنامه کردستان" نمود.مکریانی ۱۸ کتاب در حوزه های مختلف تالیف و به چاپ رسانید که ۱۱ کتاب آن درباره تاریخ و فرهنگ کردستان است.[۲۴۹]
کاردونیاش(Karduniaš) یا کُردونیاش (Kurduniash) [۲۵۰][۲۵۱] این نام در تلمود بابلی به صورت کاردونیا (Kardunya) آمدهاست.[۲۵۲] و در متون آشوری از آن به عنوان کاردو (Kardu) یاد شدهاست.[۲۵۳] پس از حملات اقوام آشوری و بابلی برای نابودی زاگرس نشینان، کاکریمه معرف به آگوم دوم شاه کاسی فرزند اورزیگوروماش(Urzigurumaš)، بهترین راه برای دفع تجاوزات همسایگان غربی را تصرف سرزمین آنها و تسلط مطلق بر آنها دانست. او خلاف قاعده زمان خویش که رزم و نبرد بود، جنگ فیزیکی را پیش نگرفت. وی بهترین دانشمندان، رزم آوران، ومفرغ کاران (در اصطلاح یونانیان آکاسیها) را به عنوان فراری روانه بابل کرد. این سیاست و ترفند کارساز شد و طی مدتی کوتاه کاسیها توانستند تمام زمام امورات دولتی، اقتصادی، جنگی بابل را به دست گیرند. آنان در این راه برای نفوذ بیشتر به دین بابلیها گرویدند و بدون خونریزی و جنگ بهطور نامحسوسی بابل را به کنترل خویش درآوردند. بابلیان که به حفظ ارزشهای دینیشان اهمیت میدادند و می دیدندکه کاسیها به مسائل مذهبی آنها حرمت مینهند و آبادانی پدیدآوردند در خصوص سرنگونگی حکومتشان ایستادگی و مقاومت زیادی نکردند به فرمان کاکریمه پادشاه کاردونیاش، مجسمه مردوک (خدای بابلیها) به بابل بازگردانده شد.[۲۵۴][۲۵۵][۲۵۶][۲۵۷] کاردونیاش طولانیترین حکومت در میان سایر سلسلهها بر بابل. ۳۶ پادشاه به مدت ۵۷۶ سال و نه ماه، تا آنکه در ۱۱۵۰ ق. م دودمان شوتروکی عیلامی بابل را فتح کردند و مجسمه مردوک را بردند.[۲۵۸] آخرین پادشاه کاردونیاش، انلیل ندین اخی به شوش برده و در آنجا زندانی شد و درگذشت.[۲۵۷][۲۵۹][۲۶۰]محمد امین زکی در تاریخ کرد و کردستان می نویسد: «نام آگوم کاکریم در زبان کُردی آگوم کاکه ریم است» و کاردونیاش نام کاسایی شهر بابل بوده است.[۲۶۱] به نظر نمی رسد حکومت کاسایی بر اثر تعرض عیلامی ها منقرض شده باشد، بلکه پس از غلبه آشور دان آشوری بر «زامما» ی کاسایی محتمل است که مردم شهر بابل شورش کرده و حکومت کاسایی را منقرض کرده باشند.[۲۶۲] در سالنامه پادشاه آشور سناخریب به تفصیل آمدهاست که در دومین لشکرکشی خود به شرق در سال ۷۰۲ قبل از میلاد، او علیه سرزمین کاسیها، که در امتداد رودخانه دیاله بین جبل حمرین و دربند خان قرار داشت، لشکرکشی کرد. کاسیها به کوهها پناه بردند.[۲۶۳][۲۶۴][۲۶۵] آرنو فورنه زبانشناس هندو-اروپایی گفتار کاسی و هوریها را یک زبان دانستهاست.[۲۶۶] در بخشی از م��الهٔ تاریخ کورد نوشتهٔ پروفسور مهرداد ایزدی در کوردستانیکا آمدهاست: چهار مرکز تجاری افسانه ای، آراپها، ملیدی، آراتا و واشوکانی در تجارت بین منطقه ای خود با اقتصادهای خارج از کوهستان محصولات خود را با نام هوری ارائه کردند. با قطعیت، آراپها در کرکوک مدرن، ملیدی با ملطیه، در حالی که آراتا و واشوکان به ترتیب با مکانهای باستانی غنی گودین تپه (نزدیک کنگاور در جنوب شرقی کردستان، ایران) و تل فخاریا شناسایی میشوند. (غرب قامشلی، در غرب - مرکزی کردستان، سوریه). در اواسط هزاره دوم قبل از میلاد، به نظر میرسد که فرهنگ و مردم کردستان تحت یک هویت هوری متحد شدهاست.[۲۶۷] سامرفلد شرقشناس آلمانی: اسامی متعدد نسبت داده شده به خدای کاسی فقط به نامهای شخصی شاهان کاسی گواهی میشوند.[۲۶۸] رودیگر بارتلموس الهی دان آلمانی :اغلب دشوار است که بگوییم کدام یک از نامهای آنها باید به عنوان نام خدایان؟ تفسیر شوند، و کدام یک از نظر زبانی واقعاً کاسیت هستند (به جای اینکه بهطور قابل تشخیص بابلی نباشند) علاوه بر این، برخی از کلماتی که به عنوان نام خدایان منفرد شناسایی میشوند نیز ممکن است القاب باشند.[۲۶۹] در حالی که در گذشته استدلال شده بود که همه نامهای حاکمان اولیه کاسی تئوفوریک بودهاست، این نظریه اکنون غیرقابل قبول تلقی میشود.[۲۷۰] کاسیها صفات متعددی را به خدای خود نسبت میدادند ازجمله سروش (Surosh) مطابقت دارد با سروش امشاسپندان زرتشتی و رشنو(Rashnu) مطابقت دارد با رشن در اوستا زرتشت. گیریشمن گزارش میدهد در میان برنزهای لرستان دو تصویر وجود دارد که وی آنها را تصاویر ایزد سروش و الهه اشی مکتوب در کتاب اوستا و دین زردشت میداند. این برنزها قدیمیترین تصاویر دینی ایرانیان را میرساند که متعلق به دورانی است که یشتها کهنترین قسمتهای کتاب اوستا شفاهاً به وجود آمدهاست و این امر نشان میدهد عقاید اولیه دین زردشت پیش از پیدایی زرتشت در میان کاسیها وجود داشتهاست. بگاش(Bagas) به معنای بزرگ از دیگر صفات منتسب به خدا توسط کاسیها است که در کتیبههای هخامنشی به صورت بَگ(Baga) در اشاره به خدا به کار رفتهاست. سوریاش (SuriAsh) کاسی مطابقت دارد با سوریا (Surya) سنسکریت (ایزد خورشید) که معادل میترا دانسته شدهاست. در فرهنگ انگلیسی آکسفورد هم ریشه بودن اسورا با اهورا در دین مزدیسنا به رسمیت شناخته شدهاست.[۲۷۱][۲۷۲][۲۷۳]
لورنس وادل مترجم کتیبههای آشور و سومر باستان در کتاب خاستگاه فنیقیِ بریتانیاییها، اسکاتلندیها و آنگلوساکسونها وجود مردمانی را یادآور میشود به نام کاست در جغرافیای زاگرس شمالی در قلمرو هیتیها. او کاستها را کاسی و قبیله ای جنگجو میخواند که رومیان بارها با آنان جنگیدند و آنان را «آته کوتی» میگفتند[۲۷۴] اولین گزارش شناخته شده از فنیقیها به فتوحات فرعون تحوتموس سوم (۱۴۷۹–۱۴۲۵ پ. م) مربوط میشود. لورنس وادل نخستین پادشاهی فنیقیه به نام کاسی (Kassi) را متصل و مربوط به پادشاهی کاسی بابل (کاردونیاش) دانستهاست و نام کاسی را معادل کاتی یا کتی(Catti) برگرفته از گوت(Goth) دارای نژاد و زبان آریایی ذکر نمودهاست که از سرزمین هیتی-فنقیه به خاک اروپا مهاجرت کردند و نخستین پادشاهی خود در جزایر کاسی ایجاد نمودند. فرانسیس هاورفلد مورخ و باستانشناس انگلیسی با بیان اینکه جزایر کاسی در جغرافیای باستان نام جزایری است که در جایی نزدیک به سواحل غربی اروپا واقع شدهاند. هرودوت (۴۳۰ قبل از میلاد) کم از آنها شنیده بود. نویسندگان بعدی، پوزیدونیوس، دیودوروس، استرابون و دیگران، آنها را جزایر کوچکی در سواحل شمال غربی اسپانیا مینامندبا این حال هیچگونه منابع فلز قلع در این جزایر یافت نمیشود[۲۷۵] وادل قلع را فلزی میداند که کاسیهای بابل از آن استفاده میکردند و تجارت آن را در دست داشتند از این رو واژههای یونانی «کاسی تروس»، هندوآریاییهای باستان «کاس تیرا» و عربی «قصدیر» به معنای قلع املایی دیالکتیک متفاوتی از کاسی است.[۲۷۶] ویلیام هاج میل منشأ کتیبهٔ سنگ نیوتن را فنیقی دانستهاست در حالی که بسیاری از باستان شناسان آن را خطی ناشناخته توصیف کردند اما لورنس وادل بر اساس شباهت این خط با کتیبه اوگاموئید هیتی بر روی شیر مرعش در گورگوم کردستان شهری که پیش تر به نام مرکاسی یا مَلکشی شناخته میشد، آن را هیتی آریایی دانستهاست[۲۷۷] وادل دربارهٔ واژهٔ پرات در کتیبهٔ سنگ نیوتن کشف شده در آبردین شایر مینویسد: گذشتگان عنوان «پارت» یا «پرات» و همانطور که خواهیم دید، «بارات» یا «بریتان» را بر سرزمینی که در آن سکنی گزیدند نهادند این نام از ریشهٔ پرات و بارات در زبان هیتیها و یکی از قبایل فنقیه است. در آغاز فصل هشتم کتاب «پارتولان پادشاه ایرلند "ایرین Eireann" و نخستین شاه اسکاتلند در ۴۰۰ پ. م حاکم کاسیِ فنقیتبار که خود را هیتی معرفی کرد» یاد میشود[۲۷۸] عنوان «کازی» (Kazzi) به وضوح نوعی املای دیالکتیکی «کاسی» است. عنوانی که قبیله هیتی بارات به خود نسبت میدادند [۲۷۹][۲۸۰][۲۸۱]
راولنسون سکونتگاه پارتها (اکوس Ancient Greek: Ὧχος) در اطراف کوهی که استرابو در کتاب یازدهم خود از آن به نام پراو کوه (paráú koh) یاد کرده بود را حدود کپه داغ در قوچان میداند[۲۸۲][۲۸۳] با این وجود پیر لوکوک میگوید در منابع ایرانی شواهد روشنی از وجود قبیلهٔ پارنی یا پرنی (در خراسان) وجود ندارد و مطمئناً مسکن آنان جنوب روسیه بودهاست جایی که سکاها بودند[۲۸۴] یارشاطر: وجود زبان پرنی مستقیماً تأیید نشدهاست[۲۸۵] زبان پارتی یا پهلوی اشکانی یک زبان منقرض شده از خانواده زبانهای ایرانی شمال غربی بودهاست.[۲۸۶][۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹]
شواهد کتیبهای برای حضور هیتیهای اولیه با صلیب خورشیدی کاسی در منطقه اورکنیها، در واقع برای تأیید تاریخی بودن این سنت دیدار کتیهای اولیه از «جزایر اورکنی» وجود دارد. یادبود بارتولان در دهکده باستانی با نام «بارتل» یا «کلیسای بارتول» است که در حدود نه مایلی شمال بورتی (Bourtie) واقع شده و در شرق آن وارتل و وارت هیل قرار دارد. قدمت کلیسای بارتول به بین سالهای ۱۱۸۹ و ۱۱۹۹ پس از میلاد برمیگردد. تغییر نام سنتی «پارت اولون» توسط راهبان به «بارتل» و «سنت بارتولمیوس» به راحتی از حقایق شناخته شده در تاریخ اولیه کلیسای مسیحی قابل توضیح است. نویسندهٔ «انجیل بارتولمیوس» به دلیل گنجاندن برخی از عقاید خورشیدپرستی آریایی بدعت آمیز (کفر) تلقی شد. به ویژه در ارتباط با فیلیپ که او نیز مانند بارتولان و اندرو نامی غیر یهودی و غیر عبری داشت. و طبق شهادت رومیها، بومی پارس (Persia) بود.[۲۹۰] وادل از پیچیدگی متناقض و ناامیدکنندهای که ناشی از تلاشهای متضاد متقابل باستان شناسان قبلی که به جای کمک به رمزگشایی، مانعی برای رمزگشایی بود ابراز ناراحتی میکند.[۲۹۱] او میگوید: در نتیجه چنین تلاشهای آشتیناپذیری برای رمزگشایی و ترجمه این کتیبهها، و در عین حال تصور میشد که محتوای مفروض آنها اهمیت تاریخی کمی دارد یا اصلاً اهمیتی ندارد، این بنای کتیبهای باستانی با چنین اهمیت منحصر به فردی برای تاریخ اولیه بریتانیا سقوط کردهاست. عملاً به فراموشی سپرده شد؛ بنابراین در متن «تاریخ شهرستان اسکاتلند» برای آبردین شایر، نه در «بریتانیا اولیه» در مجموعه داستان ملل، نه در «بریتانیای سلتیک» اثر ریس و نه در شهرستان و ناحیه مدرن به آن اشاره نشدهاست.[۲۹۲] لورنس وادل میگوید:
هیتیها و همسایگانشان در شرق، در ایران باستان، میتانیها (که من یافتم، مادهای باستان بودند که به آریایی نیز معروف بودند و خود را «آریا» مینامیدند). کار حاضر اولین قسمت از نتایجی است که با استفاده از اکتشافات من در تاریخ گمشده نژاد آریایی و تألیف آنها از تمدن عالی جهان فاش شدهاست. نتایجی را در رابطه با تاریخ گمشده اجداد آریایی خودمان در بریتانیا ارائه میدهد. و آشکار میکند که آنها، بریتانیاییهای اولیه، اسکاتلندیها و آنگلوساکسونها، شاخه ای پیشرو از پیشروترین پیشگامان تمدن جهان، یعنی آریایی- فنیقیها بودهاند.
-
Hittites and their kinsmen neighbours on the east, in Ancient Persia, the Mitani (who, I had found, were the ancient Medes, who also were famous Aryans and called themselves "Arriya"). The present work is the first instalment of the results disclosed by the use of my new-found keys to the Lost History of the Aryan Race and their authorship of the World's Higher Civilization. It offers the results in regard to the lost history of our own Aryan ancestors in Britain; and discloses them, the Early Britons and Scots and Anglo-Saxons, to have been a leading branch of the foremost world-pioneers of Civilization, the Aryan-Phoenicians.
— Austine Waddell، Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons.p.14
اِکوسای(Ecossais): اصطلاحی فرانسوی -اسکاتلندی که به کازی ها(Kazzi) نسبت داده میشود[۲۸۱] در صفحه ۲۱۵ کتاب وادل، او قبایل یا طوایف منشعب از کازی (کاسی) را نام میبرد: طوایف اسکاتلندی چتان(Chattan)، کیس(Case)، گیولن(Gioln)، آلائون(Alaun)، آلان(Allan)، گیلان(Gillan)، کلونی(Cluny)، بویدن(Boyden) و مورای(Murray) و…[۲۸۱] ارتباط چتان کازی با چَتی(Chatti) یا هَتی(Hatti)[۲۹۳] قبیله ای ژرمنی نامشخص است. چَتیها در هِسِن (به آلمانی: Hassi,Hessen) مکانی که نام آن برگرفته از نام چَتی یا هَتی است، سکونت داشتند.[۲۹۴][۲۹۵]تاسیتوس چَتیها را مردمانی با پیکر مقاوم، اندامهای به هم چسبیده، چهرههای خشن، و شجاعت بسیار، و میگوید برای آلمانیها، آنها هوش و خردمندی زیادی دارند. او سکونت گاه چَتیها را جنگلهای هرسینی از کوههای کارپات در اروپای مرکزی تا جنگل سیاه در دره راین به سمت شرق میداند.[۲۹۶][۲۹۷]دو قبیلهٔ باتاوی و ماتیاس منشعب از چَتی میباشند که باتاویان به سبب اختلافات داخلی از هسن کاسل به نواحی غربی کوچ کردند. این قبایل در سال ۶۹–۷۰ بعد از میلاد متحد و علیه امپراتوری روم قیام کردند.[۲۹۸][۲۹۹] باتاویها در هلند به نام بتوه (Betuwe) در دلتای رود راین شناخته شدهاند که رومیان آن سرزمین را باتاویا(Batavia)گفتند. نام این قبیله برگرفته از سرزمین باتآوه(batawe) است. در زبان ژرمنی بات(Bat) به معنای خوب و عالی آورده شده. در این زبان آوه(uwe) به معنای آب میباشد و باتآوه در ژرمنی به سرزمینی در نزدیک آب گفته میشود.[۳۰۰]
پلینی، در تاریخ طبیعی خود (نوشته ۷۷–۷۹ پس از میلاد)، چاتیها، سوبیها، هرموندوریها و چروسکیها را گروهبندی کرد، این گروه را ایرمینون(Irminones), هرمینون(Herminones) مینامند که ملتی از قبایل ژرمنی هستند و توسط تاسیتوس به عنوان ساکنان داخلی آلمان ذکر شدهاند. تاسیتوس در زمان خودش چَتی هارا قبیله ای بیش از اندازه صلح طلب گفتهاست. آخرین گزارش از وجود قبیلهٔ چَتی در آلمان به قرن ششم میلادی بازمیگردد و پس آن این قبیله ناپدید میشود. برخی محققان بر این باورند که چَتیها در قبیلهٔ فرانک ادغام شدند. [۳۰۱][۳۰۲] چاتوآری(Chattuarii) مردمانی غیر کوچ نشین در قرن چهارم به عنوان بخشی از قبیله ی فرانک توسط امپراتور جولیان در روهر(تورینگن) ذکر شده اند.[۳۰۳][۳۰۴][۳۰۵][۳۰۶] چاسوآری(Chasuarii) قبیله ای مستقل از چاتو آری درهِسِن کاسِل که بطلمیوس در جغرافیای خود، چاسواری (Κασουάροι) را در شرق کوههای تنکتری و آبنوبا که از شمال به جنوب و موازی با رود راین ، و در غرب کوههای هارتز قرار میدهد.[۳۰۷] علیرغم وجود نام خانوادگی هزل(Hezela, Hzeel, Hezle, Heezl، اHezel)در بادن بادن و هسن آلمان نمیتوان ارتباط روشنی میان ایل خزل و قبیله چَتی در آلمان یافت.[۳۰۸][۳۰۹] همچنین این قبیله متمایز از قبیله هَزل یا هازل در فرانسه و انگلستان میباشد.هزل(hazel) در ۱۰۶۶ میلادی از نرماندی فرانسه به انگلستان مهاجرت کردند و در انگلستان به نام هَزل (Hazel, Hazell, Hasel, Hasell, Haisel) به معنای سکونت گاهی در نزدیکی درخت فندق یا بیشه شناخته میشوند.[۳۱۰] هزیلو (Hezilo) که با نام هِزِلو و هِتیلو یا اِسیلو (Hezelo, Hettilo or Ethilo) شناخته شدهاست از قبیله ی فرانک بود و احتمالاً آموزش الهیات خود را در بامبرگ گذراندهاست. در زمان امپراتور هنری سوم، او در سال ۱۰۵۱/۵۲، ابتدا به عنوان استاد کلیسای جامع گوسلار در شمال گوتینگن(Göttingen) و سپس در سال ۱۰۵۳ به عنوان صدراعظم ایتالیا، عضو هیئت روحانی دربار (هوفکاپل) بود. در سال ۱۰۵۴، او جانشین آزلین به عنوان اسقف هیلدسهایم شد.[۳۱۱][۳۱۲] المار شورتهایم مورخ و باستان شناس آلمانی: یک کاهن رومی که در سده چهارم میلادی میزیسته است می نویسد که به گمان او بایستی میهن ایزد مهر در نواحی دور دست بابل باشد.اما هردوت و گزنفون جایگاه آغازین مهر را ایران می انگارند و کتاب های مقدس هندوان و ایرانیان به نام اوستا و وداها به یک ایزد اشاره می کنند.از دیدگاه تاریخی مهر نخستین بار در ۱۴۰۰پیش از میلاد با نام میترا در کتیبه ی هیتی که پیمانی میان پادشاهی میتانی و هیتی است، ذکر شده است.شورتهایم اعتقادات باستانی آلمان ها را مؤثر بر آیین های بعدی از جمله مسیحیت می داند و متنی از اوستای زرتشت را با سخنی از مسیح مطابقت می دهد. و آثار باستانی میترایی متعلق به آلمان از سنگ نگاره ی آیینی مهر ناینهایم در هایدلبرگ واقع در بادن-وورتمبرگ،مهراب میترایی کشف شده در شهر بن (نگهداری در موزه ی ایالتی راین)، سنگ نگاره ی آیینی شهر استربورگ (موزه ایالتی بادن) شهر کارلسروهه، تندیس سنگی تولد مهر از سنگ در موزه ی ژرمن -رومی شهر کلن، سنگ نگاره ی زادن مهر از سنگ در شهر هدرنهایم (موزه پیش از تاریخ فرانکفورت)، سنگ نگاره ی آیینی مهر از شهر روکینگن باواریا(موزه شهر هاناو)، نگاره ی سنگی مهرابه ی دوم شهر هدرنهایم (موزه ی ویسبادن)، سنگ نگاره ی یک مهربان میترایی در ویسبادن و اثر باستانی زادن مهر از سنگ که با برج های دوازده گانه احاطه شده است (موزه ایالتی راین -شهر تریر)، ظرف آیینی مهر از شهر کلن، نگاره ی سنگی مهر یافت شده در هایدلبرگ مهرابه ی شهر ریگل در نزدیکی اتریش، اثر سنگی مهر در چهره ی مرکور یافت شده در اشتوک اشتادت (موزه هاناو)، کتیبه ی اهدائی به مهر از شهر ویسبادن، لوح برجسته سفالین با صحنه ی قربانی گاو از شهر تریر، شیر با ابزاری آتشین در دست از مهرابه های هدر نهایم (نگهداری در موزه فرانکفورت)، نیم تنه ی شیر از شهر هدر نهایم .سنگ نگاره ی آیینی میترایی از دیبورگ(موزه ی دیبورگ)، سنگ نگاره ی معجزه ی آب از استروبورگ، کتیبه ی دیبورگ و سنگ نگاره ی بزیگهایم و آثار بسیار دیگر در آلمان و نیز آثار مهرپرستی کشف شده در ایرلند را نام می برد [۳۱۳] رنان(F.Renan) فرانسونی از درگیری سخت میان میترایی ها و مسیحیان در سده ی دوم میلادی خبر می دهد.او می گوید: هرگاه مسیحیت در دوران بالندگی خود به یکی از عوارض مرگ اور دچار گشته بود.جهان یک پارچه میترائیست شده بود.[۳۱۴] نام خانوادگی کِسِل (Kessel) شناخته شده در هسن و به صورت ون کِسِل(van Kessel) شهرتی خانوادگی در هلند می باشد.کِسل(Kessel) در اسامی برخی از نواحی و شهر های آلمان دیده می شود از جمله :کسل (گوچ) در نوردراین-وستفالن، کِسل (کولباخ) در باواریا، کِسل رودخانه ای در باواریا که به دانوب می ریزد، کِسل ناحیه ای کوهستانی در آلپ باواریا، کِسل قلمرو قرون وسطایی شامل لیمبورگ هلند و نوردراین-وستفالن آلمان.[۳۱۵][۳۱۶][۳۱۷][۳۱۸][۳۱۹][۳۲۰][۳۲۱] سرشناس ترین افراد طایفه ی کِسِل(Kessel): مورتیمِر ون کِسِل(Mortimer von Kessel) از خاندان اشرافی کِسِل در گوتا واقع در کِزیل آری(Kezzilari) زاده شد. به سبب موفقیت هایش در جنگ جهانی به او نشان صلیب شوالیه و صلیب آهنین اهدا شد.مورتیمِر ون کِسِل آخرین ژنرال نیروهای زرهی آلمان در جنگ جهانی دوم بود.کارل کِسِل(Karl Kessel) فرمانده نیروی هوایی آلمان نازی در جنگ جهانی و یکی از 27 فرماندهی بود که نشان صلیب آهنین را از هیتلر دریافت کرد.در فوریه 1944 تا آوریل 1944 سمت فرماندهی کل نیروی هوای رایش راه عهده دار بود.[۳۲۲][۳۲۳][۳۲۴] آلبرت کِسلرینگ(Albert Kesselring)مهندس و خلبان آلمانی در باواریا زاده شد. افسرستاد کل در جنگ جهانی اول و فرماندهی ناوگان دوم هوایی لوفتوافه در تهاجم لهستان.فرماندهی حمله فرانسه و پیروزی و دریافت درجه فیلد مارشال1940.فرماندهی نیروی هوای در تهاجم به روسیه و فرماندهی کل جبهه جنوب و تامین کننده تدارکات برای سپهبد رومل در شمال آفریقا بود.با تسلیم ایتالیا و تهاجم متفقین به بدنه اصلی خاک این کشور، فرماندهی واقعی کِسِلرینگ بر جبهه جنوبی از ماه ژوئیه سال ۱۹۴۳ آغاز شدمقر او در شهر رم قرار داشت.او تا 1945 پیشروی متفقین (کانادا آمریکا و انگلیس) را به تأخیر انداختند.[۳۲۵][۳۲۶]
پالان ها(Palan) مردمانی هیتی در جغرافیای ترکیه کنونی، در ۱۶۰۰ پیش از میلاد با نام پاله در شمال هاتوسا(بغازکوی)، موقعیت دره و دلتای رود قزل ایرماق ساکن و ایزدی به نام زی-پر-وآ (Zi-par-wa) را پرستش میکردند. در ایلیاد با نام پیله مِن (Pylémène) یاد شدند[۳۲۷] در کتیبهٔ هیتی هاتوسا به زبان پالائی به عنوان گفتار مردم پاله اشاره شدهاست. رومیان این سرزمین را پهله گونیه (Paphlagonie) گفتند. مهرداد یکم(Mithridates Ctistes - Mιθριδάτης Kτίστης) و دودمان او مهردادیان در پهله گونیه مستقر بودند.[۳۲۸][۳۲۹] بریتانیکا پایان فرهنگ و تمدن پاله را قرن شانزدهم، در دوران حکومت عثمانیان میداند.[۳۳۰]
الکسایی(Elkesai) پس از فتح تیسفون، بدره و مندلی بدست اعراب گفتار آنان از پهلوی اشکانی به عربی و نام الکسایی به الخزاعی یا خزاعی تغییر یافت. در سال ۱۵۰ قمری جمعیتی از مردمان تیسفون به خراسان منتقل گشتند که در کتاب اقوام و عشایر خراسان نوشته میرنیا، به اعراب خراسان شهرت یافتند از جمله این قبایل سالاری، خزاعی و زنگویی میباشند. پاسازیه الخزاعی والی آذربایجان در سال ۳۵ هجری از دودمان الخزاییه میباشد. (پاسازیه نامی ایرانی است) [۳۳۱][۳۳۲][۳۳۳] ارتباط دودمان طاهریان خزاعی با دودمان کُرد تبار خزایی در خراسان به درستی مشخص نمیباشد. بر اساس برخی منابع طاهریان دارایتبار ایرانی بودند و لقب خزاعی را به سبب این که از موالی قبیلهٔ خزاعه بودند به دست آوردهاند.[۳۳۴][۳۳۵][۳۳۶][۳۳۷][۳۳۸][۳۳۹] البته به همین سبب، نسب خود را به قبیلهٔ خزاعه که در دوران دعوت پیامبر از قبایل بزرگ مکه بودند، میرساندند. عدهای از راویان از جمله ریچارد فرای و باسورث و زرینکوب و مورخان دیگر از یک سو و طاهریان خود نیز از سمتی دیگر خاندان طاهری را منسوب به رستم، پهلوان ایرانی و منوچهر (از تبار فریدون و نوهٔ ایرج)، پادشاه ایرانی میدانستند.[۳۳۴][۳۴۰][۳۴۱][۳۴۲][۳۴۳][۳۴۴] مورخان بر این عقیدهاند که علت این نسب سازیها، اهمیت نسب و ریشه هر خاندان در آن دوره بودهاست که طاهریان و بهطور ویژه طاهر با تلاشهای هوادارانشان، توانستند از این راه حمایت و دوستی خاندانهای محلی (خزاییها) را جلب کرده و از این طریق نفوذ و قدرت خویش را افزایش دهند.[۳۳۴][۳۴۵] شاعر عرب زبان دعبل الخوزاعی تلاش طاهریان برای اثبات اصالت خزاعی طاهریان را مورد هجو و به مسخره میگیرد.[۳۴۶]
کوسایی(koseyi) شاخه ای از ایل ردکی (Redki) در کردستان ترکیه است. کوساییهای کرمانج به پنج طایفه تقسیم شدهاند:مَخاشه (Maxaşa)، دیکو (Diko)، مال کونو (Mala Cuno)، مال خلیفه (Mala Xelife)، کوسه (Kose). بجز طایفهٔ مال خلیفه که در استان موش زندگی میکنند، سایر طایفههای کوساییها در میان درههای عمیق و کوههای عظیم جنوب دریاچه وان معروف به منطقهٔ چاتاک در همسایگی شرقی هیزان ساکن هستند.ردکی یا رتکی خود را قبیله زیلان (Zilan) معرفی می کنند.[۳۴۷][۳۴۸] کوسایی ها در جنگ جهانی در برابر حمله روس ها ایستادند.سرزمین آنان از چالدران تا وان بود. کاسی مان (Kasıman) بازماندگانی از کاسی ها و از بزرگترین طایفه زازا است. در هنگام فروپاشی جکومت تُرک آق قویونلو ، حسین بیگ، یکی از اربابان کرد از شاهزاده اگیل ، قلعه پالو را در سال 1495 فتح کرد. او سلطنت خود را تأسیس کرد که بعدها به نام امارت پالو شناخته شد.کاسی مان در فتح پالو نقش داشتند و در آن شهری با نام کاسیمونا ایجاد کردند.در سال 1507 پالو با ایران صفوی همسو شد. در نتیجه جنگ بین امپراتوری عثمانی و امپراتوری صفوی که به شکست صفویان در نبرد چالدران ختم شد، پالو در سال 1514 توسط امپراتوری عثمانی شکست خورد .در سال 1515 میلادی،جمعیتی از کاسی مان ها به ناحیه گرگر آدیامان مهاجرت کردند.بنیاد کاسی مان ،کاسی مان هارا مردمانی اجتماعی با پیوند خانوادگی بسیار قوی توصیف می کند و جمعیت این طایفه را بیست و پنج هزار نفر دانسته است که اکثریت در شهر الازیگ زندگی می کنند. [۳۴۹][۳۴۹][۳۵۰][۳۵۱][۳۵۲] کوزلی چان(Kozliçan) یا کوسِل دشان (Kuseldşan) ناحیه ای در درسیم می باشد. ویلهلم استرکر محقق آلمانی مردمان ساکن در آن را قبیله ای به این نام گفته است.[۳۵۳]
الکسای(Alxasî) یا الکاس گروهی از کردان علوی و سنی (حنفی) که به کردی کرمانجی و زازاکی سخن میگویند اگرچه لهجه الکساییان به سین میلی نزدیک بوده و در گروه گویشهای جنوبی کردی قرار میگیرد. عمدتاً در البیستان و سیورک زندگی میکنند اما در دیگر نواحی کردستان نیز سکونت دارند.[۳۵۴]
مرعش (Mereş)
- البیستان :سوودیلی(Sevdilli), یالین تاش(Yalıntaş)، حسنیلی اورته(Hasenelili Orte)، یالَک یا یالکس(Yalax-Yalak)، تورپاکسار(Torpaxsar)، بش تپه(Beştepe)، دِآگیر(Diyegir)، توپالی(Topalî)، کوسو(Köso)، بیره گانی(Biragani)، گل پینار(Golpinar)، خان(Xan), پَسو(Paso)، کمو(Kamo)، کره کویو(Karakuyu)، مِزره(Mezre)، کلان زوران(Kalanzöran)، کوکه پینار(Kocapinar)، تکستلی(Taxtali)، سَرچه کویسو(Serçekuyusu)، شرفلی(Şerefli)، مَلتوپ(Maltop)، توپَلی(Topalî). مردمان توپَلی و سایر روستا در سالهای ۱۷۵۰–۱۸۰۰ در جریان قیام علیه عثمانی از هِزرو(Hezro) در دیاربکر به البیستان آمدند.
- اَوشین :کزچومو(Kezchomu) اهالی آن الکسای بودند. هیچ داده جمعیتی حفظ نشدهاست. آنها در جریان نسلکشی ۱۹۱۵ آواره شده و بیشتر آنان در راه تبعید جان باختند.
- ملطیه
- سیواس:
- گیرین(Girîn): یورتان (Yortan)، آلاکامسار یا آلاکمزار(Alacamezar)
- شرکیشله(Şarkışla): سَری کایا(Sarikaya)
- مَکیران(Macîran) :اورنیک(Örenik) در مکیران پرجمعیتترین گروه مردم طوایف ایزولی مانند طایفهٔ کوچگیر(Koçgirî) میباشند و الکسایها تنها در روستای اورنیک سکونت دارند.
- کوچگیر(Koçgirî): سیمیتلی(Cimitli)
- قیصریه Qeyserî: بویوکورتول (Büyükörtülü). در روستاهای اطراف قیصریه جمعیتی از هزبانیان سکونت دارند
- اورفا: سیورک(Sêwreg) بوکاکس (bucax)، الهاس یا کوم کاواک(Kümekavak-Alhas)، دارداگان(Dardağan)، ایلیا سورِن(Ilyasören)، مودان(Modan) چوماکلی(Çomaklı)، های(Hay)
- خراسان: الخاص
- آذربایجان
- لاچین :الکسسلی(Alxaslî) روستای الکسایها که ارمنیان آن را آرواکان میگویند. این مکان در استان کاشاتاق واقع شدهاست.
- کلبجر: اکسولزی الکسسلی(Xolezey Alxasli[۳۵۷])
جودت ترکای اسامی الکساس و الهاس را نامی مربوط به یک ایل در عثمانی دانستهاست.[۳۵۸] مارک سایکس، کاسیانی(Kassiani) را به عنوان یکی از طوایف خلکانی ایل میلان نام میبرد و حضور ۵۰۰ خانواده الخاس(Al Khass) در جنوب حلب را ثبت نمودهاست[۳۵۹] نوری درسیمی خورمک (Xormek) را به عنوان شاخه ای از الکساس در میان مردم اورفا ذکر کردهاست.[۳۶۰] خورمکها از مردمان کُرد در کردستان ترکیه بهشمار میروند. سکونت گاه اصلی آن شهرستان چات(Çat) و منطقه کوسان(Kosan) در استان ارزروم و شهرستان مَکیران(Macîran) در سیواس و شهرستان مازگیرت در درسیم میباشد. مَکیران دراسناد عثمانی با نام حمید آباد چیت(Çît) نیز آمدهاست. در مکیران ۹۰ روستا وجود دارد که علوی هستند و به زبان کردی و در ۱۰ روستای آن به ترکی صحبت میکنند. دیگر مردم مکیران ایزولی، شادی و خیرانی میباشند.[۳۶۱][۳۶۲][۳۶۳][۳۶۴]
در جلد یک کتاب جُمَل من انساب الاشراف نوشتهٔ بلاذری آمدهاست مردمان قبیلهٔ خزاعه مکه براثر نوعی بیماری جمعی کشته شدند[۳۷۹] بازماندگان بهطور متمرکز در خان یونس فلسطین طبق آمار ۱۹۴۵ میلادی، ۹۹۰ نفر جمعیت داشتند[۳۸۰] همچنین چندین خانواده از خزاعه در دیوانیه عراق و اهواز سکونت دارند که دارای شجره نامه مشخص میباشند که نسب خود را به قبیلهٔ خُزاعه در مکه میرسانند .علمای عرب دربارهٔ نسب قبیلهٔ عرب زبان الخُزاعه اختلاف دارند با این وجود شجره نامه ای که بر اساس آن نسب قبیلهٔ الخُزاعه به نیای آنان مازن بن العضد از قحطان میرسد شناخته شده تر است.[۳۸۱] قحطان به همراه قوم خود، از منطقه بابِل یا شمال شبهجزیره، به سرزمین یمن رفت. قبائل قحطانی در این منطقه حکومتهایی را همچون مَعین، قَتبان، حِمیریان و سَبائیان تشکیل دادند و تمدنهای یمن و فعالیتهای عمرانی قبل از اسلام، مربوط به قحطانیان بوده است. برخی از قبائل قحطانی پس از انحطاط دولتهای جنوب و ویرانی سد مأرب از یمن مهاجرت کرده و در مناطق مختلف شبه جزیره عرب منتشر شدند از جمله قبیله خُزاعه به منطقه مکه و اوس و خزرج به مدینه، مهاجرت کردند. در تاریخ اعراب قحطانیان و عدنانیان را عرب مستعربه (عرب دخیل غیر خالص[۳۸۲][۳۸۳]) دانسته اند.[۳۸۴][۳۸۵] خُزاعه یکی از قبائل قحطانی بشمار می رود. در جنگ جمل، عمروبن حَمِق فرمانده پیادگان خزاعه در سپاه علی بود[۳۸۶] و در جنگ صفّین، بسیاری از خزاعیان در سپاه علی جنگیدند. از آن میان، عبداللّه بن بُدَیل و سلیمان بن صُرَد فرمانده پیادگان سپاه علی بودند و ریاست همه خزاعه با عمروبن حَمِق بود. شماری از خزاعیان سپاه علی در این جنگ کشته شدند[۳۸۷] اندیشههای عرفای پیامبر اسلام محمد و حضور قبیله ای به نام الخُزاعی در مکه احتمال روابط محمد با الکساییها و ریشههای ایرانی او را را تقویت میکند. الخُزاعی قبیله ای که در دورهٔ پادشاهی ساسانیان در یمن سکونت داشتند. از آنها هنگام جنگ با قصی بن کلاب نام آورده شده، قصی بن کلاب (جد چهارم محمد) با شکست خزاعیها، حاکم مکه شد و با حبی بنت حلیل بن حبشیه خزاعی ازدواج کرد.[۳۸۸][۳۸۹][۳۹۰][۳۹۱][۳۹۲][۳۹۳][۳۹۴][۳۹۵][۳۹۶][۳۹۷][۳۹۸][۳۹۹][۴۰۰][۴۰۱][۴۰۲][۴۰۳][۴۰۴][۴۰۵][۴۰۶][۴۰۷][۴۰۸] حدیثی در جلد اول الاستیعاب فی معرفه الاصحاب نوشتهٔ ابن عبدالبر و کتاب اسدالغابه فی معرفه الصحابه نوشتهٔ ابن اثیر روایت شدهاست که میگوید «او (پیامبر) از خزاعه و خزاعه از اوست.»[۴۰۹]
ماديريوس، زادگاه مانی در منطقه ای به نام کوسی قرار داشت. کوسی که با نام های کاسه (Cutha-Cuthah)، کاس (Cuth) و به سومری گودوآ یاد شده در عربی به صورت کوثی نوشته، در ۲۵ کیلومتری جنوب مدائن قرار دارد و به نام تل ابراهیم شناخته می شود. عزالدین بن اثیر زادگاه ابراهیم را در کوسی میداند.[۴۱۰] ابن سعد در کتاب طبقات الکبری می نویسد که جد مادری ابراهیم، کربانه(Karbana)، کسی بود که رود کوسه(Kutha) را کشف کرد.[۴۱۱] طبری در تاریخ الانبیاء و الملوک می گوید: مادر ابراهیم نوبا یا آنماتالا (Nuba or Anmatala) نام داشت، که او دختر کریتا (Karita) بود، کسی که رود کوتی را حفر کرد.[۴۱۲] یاقوت حموی در صفحه 488معجم البلدان آورده است: از امام اول شیعیان علی پرسش شد: آیا تبار شما از قریش است؟ و پاسخ دادند: ما از کوسی هستیم.[۴۱۳] این مطلب توسط ابن منظور در کتاب لسان العرب تکرار شده است.چهاردهمین جد محمد و علی خزیمه نام داشت که فرزند مدرکه معروف به ابو خزیمه و مقلب به بأبی هذيل بود به این سبب او را أبا الهذيل می گفتند، او از نواده گان ابراهیم بود. مدرکه نیا و جد قبیله هذیل در مکه شناخته می شود .مرکز این قبیله شهر مکه بوده است.اصمعی درباره ی قبیله ی هذیل آورده است: «هذيل أكراد العرب... لشدة مداومتهم للحروب». نجد ابن بسام، مورخ عرب درباره هذیل گفت: در حجار هیچکس نتوانست آنها را شکست دهد.[۴۱۴][۴۱۵] یاککو همن-آنتیلا اسلام شناس فنلاندی ارتباط تباری علی با مردمان کوسی را علت حمایت ساکنان کوسی یا کوتی (Kutha) از او میداند و می گوید: سنگرهای اولیه شیعیان تا حد زیادی در منطقه کوتا (Kutha) قرار داشتند.[۴۱۶] کوسی در تورات دو بار با نام کوتوم ذکر شده است.[۴۱۷] پیش از جنگ ایران و اعراب رستم فرخ هرمز سردار ایرانی در کوسی اقامت داشت و در دوران اسلامی با عبور لشکریان اسلام از آن اهمیت یافت و در عصر عباسی میدان جنگ بین آل امین و مامون بود.[۴۱۸] خاندان هارفوش (به عربی: حَرفوش) از خزاعی که در بعلبک (هلیوپولیس» شهر خورشید) امارت هارفوش را بنا کردند.گسترش آیین شیعه در شام با حضور این خاندان و قبایل عرب هَمدانی صورت گرفت.عثمانی ها در ۹۹۹ هجری قمری هارفوشیان را خراج گذار دولت عثمانی کردند و در ۱۲۷۳هجری قمری به حضور هارفوشیان در قطنا(Qatana) و بعلبک پایان دادند .ترکان جمعیتی را قتل عام کردند و بازماندگان به جزیره ی کرت تبعید و برخی به دمشق گریختند.قطنا که در منابع یونانی " کاتانیا " یا " کاتانی " ذکر شده است به نام "وادی العجم" نیز شناخته می شود در ناحیه ی کوهستانی هرمون (جبلالشیخ) قرار دارد. هارفوشیان جزو نخستین امیران لبنان بودند که بر ضد حضور ابراهیمپاشا و لشکر مصر در لبنان قیام کردند[۴۱۹][۴۲۰][۴۲۱][۴۲۲][۴۲۳]
کوسارا (Kussara) در ملطیه به عنوان خاستگاه سلسله ای که پادشاهی قدیمی هیتی ها را تشکیل می داد، یاد می شود.[۴۲۴] آنان پس از ایجاد دولت هیتی در بغازکوی، ایالتی به نام کیزوواتنا(Kizzuwatna) در شمال مادنلی و غرب غازی عینتاب(Gazi hatab[۴۲۵][۴۲۶]) کنونی تاسیس کردند.[۴۲۷] در سال ۱۱۸۰قبل از میلاد به دنبال هجوم ترکیبی کاسکاها ، فریگی ها،بالکانی ها و آشور ویران شد و پادشاهی هیتی از سوابق تاریخی ناپدید گشت و بسیاری از قلمروهای آن به تصرف آشور درآمد.[۴۲۸] لورنس وادل، آسترووه(Astiruwa) آخرین پادشاه هیتی تبار در کارکمیش(واقع در شانلی اورفا کنونی) که توسط سارگون دوم آشور در ۷۱۸ق.م کشته شد را با پدر اولین پادشاه آریایی هند، ثبت شده در مهاباراتا و تاریخ بودایی هند به نام دِهتراسترا (Dhr̥tarāṣṭra) که در حدود۸۰۰-۹۰۰ پیش از میلاد می زیست یکی دانسته است.[۴۲۹] لورنس وادل ادامه می دهد : ختی آری ، یا «هیتها» یا شاخه شرقی آریاییها که از دشمنان بالکانی-آشوری گریخته و به هند حمله کردند و با آریاییسازی، هند را متمدن کردند، اکنون با مشاهدات بیشتر من مشخص شد که این قوم نیز خود را در حماسههایشان با عنوان هیتی- Hitt-ites میخواندند. آنها خود را به زبان بومی پالی اولیه ی خود "ختی آریو" می نامیدند و بعد ها به کشاتریا آریا آن را سانسکریت کردند.[۴۳۰] خاندان دِهتراسترا در ابتدا پادشاهی پالی زبان (pāḷi)، ماگد ((600–200 BCE)) را در حاشیه رود گنگ ایجاد کردند.[۴۳۱][۴۳۲] وادل مردمان چترال (Chitrāl) را تنها بازماندگان هیتی تبار در جغرافیای هند معرفی می کند.مردمانی که به نام خو وار (Khō-Wār) چترالی و کهواری شهرت دارند. بررسی های ژنتیک صورت گرفته در سال ۲۰۱۹نشان داد چیترالی ها یک جمعیت ترکیبی از اجزای ژنتیکی غرب آسیا و جنوب آسیا می باشند.[۴۳۳] زبان آنان، کهواری است اما به گفتاری های دیگری از جمله پالوله، دامیلی، کلاشه، یدقه، وخی، فارسی و پشتو نیز سخن می گویند.گئورگ مورگنستیرنه خاطرنشان کرد: «کهواری، از بسیاری جهات، کهن ترین زبان در میان تمام زبانهای مدرن هند است، که بخش بزرگی از زبان سانسکریت را حفظ کرده است.[۴۳۴] به زبان کهواری آرنیا، چتاری، قشقری نیز گفته می شود.گئورگ مورگنستیرنه در کتاب عناصر ایرانی در خووار (Khō-Wār) زبان کهواری را در خانواده زبان های شمال غربی ایران قرار می دهد.[۴۳۵] در سیصد سال گذشته آثار ادبی چترال تحت تاثیر ادب فارسی قرار داشته است.[۴۳۶] چترال تنها ۲۳کیلومتر با مرز تاجیکستان فاصله دارد.چترال در طول تاریخ خود مورد تهاجم ترکان و هپتالیان و کوشانیان هند قرار گرفته است.خاندان حاکم چترال سلسله کاتور بود که توسط شاه کاتور (۱۵۶۰) تأسیس شد.او سلسله ی مغول در چترال را سرنگون کرد.خاندان حاکم چترال نسب خود را از یک عارف صوفی به نام بابا ایوب می دانستند.این شاه نشین تا سال ۱۹۴۷پا بر جا ماند و در این سال تحت حاکمیت پاکستان درامد.[۴۳۷][۴۳۸][۴۳۹]
کوساره(Kossarh) : پادشاهی نو هیتی بود که در شمال غربی سوریه کنونی و استان هاتای در جنوب ترکیه واقع شده بود جایی که پالاستو[۴۴۰][۴۴۱] نام داشت. این پادشاهی مدتی پس از فروپاشی امپراتوری هیتی، در قرن یازدهم پیش از میلاد توسط "تایتا" رهبر قبیله هیتی تاسیس شد و منطقه نسبتاً وسیعی را در بر می گرفت شامل دره آمیک (Amik)، انتاکیه، مادنلی(Madenli)، حصه(Hassa) و کورتولوس(Kurtuluş). ترور آر برایس قلمرو پالاستو را در دره آمیک و غرب حلب، مهرده(maˈħarda) و شیزر در جنوب دانسته است.[۴۴۲].[۴۴۳][۴۴۴][۴۴۵] بنای یادبود ملکه کوپاپیا همسر تایتا در شیزر قرار دارد.[۴۴۶] قلعه های باستانی شیزر در ۲۸کیلومتری شهر حمات (Ḥamāṯ) واقع شده است. شهر کینالوا (Kinalua) به مدت ۲۰۰ سال پایتخت پالاستو بود. آشور ناصیرپال دوم پالاستو را تحت انقیاد خود درآورد.استعمار آشوری تا زمان سلطنت آشوربانیپال ادامه داشت.[۴۴۷][۴۴۸][۴۴۹][۴۵۰] در هجوم آشور، خزازو(در کتیبه آشور: Ḫazazu) و قلعه آریبوآ در سرزمین لوهوتی به مرکزیت هَزریک (Hazrik) و بندر سوکاس در ساحل دریای مدیترانه ویران و بیت آگوسی (استان حلب) تسلیم آشور شد.آشور ناصیرپال سربازان لوهوتی را خارج از شهرهای تسخیر شدهشان به چوب بست.[۴۵۱][۴۵۱][۴۵۲][۴۵۳][۴۵۳][۴۵۴][۴۵۵][۴۵۶] جوزف هالیوی شرق شناس یهودی-فرانسوی کالکیس (Khalkìs) را مرکز پادشاهی ذوبه(هیتی) دانسته است در حالی که اسناد متأخر آشوری کشف شده در دمشق، الکیسوه (Kissoué) را مرکز پادشاهی ذوبه نشان می دهد [۴۵۷][۴۵۸] در اول سموئیل ، گفته شد که پادشاهان ذوبه با شائول ، پادشاه اسرائیل(سامریه) جنگیدند(Samuel 14:47) در عهد عتیق، فصل یازده کتاب پادشاهان رزون (عبری:Azar-Yao)معروف به هیزیون(Hezion) شاه ذوبه و دشمن فرمانروای سامریه، سلیمان ذکر شده است.[۴۵۹][۴۶۰][۴۶۱] هیزون به همراه بازمانده ای به نام حداد از شاهی اِدوم علیه سلیمان جنگیدند.[۴۶۲][۴۶۳]بر اساس سندهای کورخ ، هادادزر شاه هیتی از نوادگان هیزیون (اول سموئیل 14:47، دوم سموئیل 8:3-12) شش بار با شلمانسر آشور جنگید و بار دیگر با ایرولنی از خاندان هیتی پَریتا در حلب ائتلافی متشکل از یازده پادشاهی را در نبرد کرکر علیه پادشاهی آشور رهبری کردند[۴۶۴][۴۶۵]پس از مرگ هادادزر فرزندش هزائیل (ẖzāʾēl) شاه آرامیا شد[۴۶۶] او ۴۲ سال حکومت کرد، یورام پادشاه سامریه و پادشاهی یهودا را شکست داد. دو حمله ی آشوریان را دفع کرد و شهر گات که در زمان شائول[۴۶۷] یا داوود پادشاه تصرف شده بود[۴۶۸] را بازستاند[۴۶۹] کتیبه ی هزائیل در تاش هادتو (Hadātu) در ۳۰ کیلومتری کرچمیش و در جوار شهر کوبانی قرار دارد.کتیبه ی هزائیل به نام تخت هزائیل شناخته می شود. [۴۷۰][۴۷۱] آخرین پادشاه این سلسله رزین در طول سلطنت خود، خراجگزار آشور بود. او علیه تیگلات پیلسر سوم شورش کرد. تیگلات پیلسر سوم در لشگر کشی سه ساله اش به آرامیا، غارت چهارپایان، بریدن مزارع و درختان سپس محاصره و ویران سازی دمشق و سرکوب رزین را انجام داد. پس از خروج تیگلات پیلسر سوم (2 پادشاهان 16:7–9)،احاز پادشاه یهودا فرستاده ای به نزد تیگلات پیلسر سوم -پادشاه آشور- فرستاد، گفت: من بندهٔ تو و پسر تو هستم و از او در برابر دشمنانش طلب یاری نمود.[۴۷۲] پس از آن احاز دمشق را به تصرف درآورد و زرین را اعدام کرد[۴۷۳][۴۷۴] جمعیتی از کرد ها در شهر ارزین و دورتیول اسکندرون و قری خان زندگی می کنند.[۴۷۵] چیای کۆرمانج (جبل الاکراد)[۴۷۶] که محل اسکان چهار قبیله ی کُرد است در جنوب هاتای قرار دارد و بین سه استان سوریه تقسیم شده است.[۴۷۷] کوه هزی (Hazzi) مرز طبیعی میان استان هاتای ترکیه و استان لاذقیه سوریه مرتفع ترین محل در چیای کۆرمانج است. در اسناد هوری و هیتی این کوه به نام هَزی(Ḫazzi :𒄩𒊍𒍣) )و (Ḫazi:𒄩𒍣) آمده است.[۴۷۸] یونانیان این کوه را کاسیون (Κασιον)و کازیوس (Kazios)[۴۷۹] گفتند.لین فاکس خاطرنشان می کند: «نام هیتی تا قرن نهم [پیش از میلاد] در فرهنگ نو هیتی تداوم یافت و بنابراین وقتی یونانی ها در سمت شمالی کوه هَزی مستقر شدند، همچنان قله اصلی آن را «کوه کاسیوس» نامیدند[۴۸۰].نامهای تئوفوریک یونانی کاسیودورا (Kassiodora) و کاسیودوروس (Kassiodorus) بیانگر اهمیت مذهبی این کوه نزد یونانیان است[۴۸۱] شهر کساب در دامنه ی جنوبی آن قرار دارد. شهر آوارین (Avarîn) که در عربی عفرین خوانده می شود در منطقه چیای کۆرمانج بنا گردیده.امارت کیلیس، امارت کردی بود که تا زمان فروپاشی سلسله ایوبیان در سال ۱۲۶۴ بر نواحی کیلیس و حلب حکومت می کرد. حاکمان این امارت از نوادگان شیخ فخرالدین، یکی از بزرگترین فیلسوفان ایزدی بودند که به دلیل روابط حسنه با خاندان ایوبی، صلاح الدین ایوبی حکمرانی منطقه ی کوساره به مرکزیت شهر کیلیس در نزدیکی عفرین را به آنان سپرد.شیخ مند به عنوان فرمانروای شاهزاده ای منصوب شد که از حلب و دمشق تا کیلیس، مرعش در ترکیه امروزی امتداد داشت .در دوران حکمرانی خاندان جان پولاد (عربی : جنبلاط) مقر حکومت به شهر حلب منتقل شد، در پایان این شاهزاده توسط حکومت عثمانی از میان رفت.[۴۸۲][۴۸۳][۴۸۴] پنج طایفه ی بومی عفرین عبارتند از:
- آمکی (Amkî): از بلبل تا رکو و شیه ساکن اند.
- بیان(Biyî) : ساکن در بلبل
- شِخیان (Şekhi) :بلبل، رکو و تا کوه خستیان
- خستی (Xastî): بخش مابتان تا کوه خستیان
- کومی (Cûmî) در منطقه ی گیندارا
همچنین جمعیتی از روباری، زاگی، دینی، روژکی و شکاک در عفرین زندگی می کنند.عفرین شامل ۲۵۳ روستا است از جمله روستاهای آن خِزیانه علیا و پایین (Xaziyana Jêrîn) در مابتان و اکسِل(Axcel)و کوسانلی (Kûsan) می باشند. روستای خَزِویه (Khazewiye) و خیدریه (Khidiriya) با ۱۴۱۳و ۲۷۰۸نفر جمعیت از بزرگترین روستاهای عفرین بشمار می روند. الدقوقی طوایفی به نام خاصوغلو در رقه و ملطیه و غازیانلودر کیلیس [۱۱۴] و کاسیکانلو در دیاربکر، ماردین، مرعش، آدیامان ملطیه و رزکان و رقه در سوریه را نام برده است.[۴۸۵]
اسامی نواحی و افراد مرتبط با ایل خزل در لوح و کتیبه های آشور دیده می شود از جمله گزارش لشکرکشی شلمنسر شاه آشور که فرمان پوست کندن یکی از بزرگان شهر پرتوکه در گیزل را صادر می کند. در اشارات دیگر تیگلات پیلسر یکم (1150 قبل از میلاد) سرزمین قبیله ی پوروکوزی (Purukuzzi) شناخته شده در حکاری و وان ترکیه کنونی را فتح می کند.توکولتی-نینورتای یکم قلمرو های پوروکوزی، شاریند، مهری و آلوخین را از کوتی بر می شمارد و در کتیبه خود نابودی و در آتش سوزاندن آن پس از تصرف قلمرو های آلزی، آلایا، مدنی، نیهانی، تبورزی، شوباری، کوتموهی و مومی که از کورتی ها بودند، اشاره می کند. بار دیگر تیگلات پیلسر اول به سبب آنچه "دریغ کردن خراج و مالیات توسط پوروکوسی ها و آلزی ها" گفته شد، لشکر خود را رهبری و سرزمین های آلزی و پوروکوسی(Purukussi) که نافرمان بودند را کشتار و ویران می سازد.آشور-ناصیر-پال برای سرکوب شورشیان شهر کازی (Kazi) در مجاورت رود زاب سفلی اقدام می کند و پس از گذر آن شهر با سنگر مردمان بیست شهر از داگارا، بارا، کاکزی، سرزمین لولو، بوناسی، موسینا. لاربوسا، دژ کرتیارا، دور-لولوما، بونیسا ... روبرو می شود .شلمنسر یکم آشور در لشکرکشی به کوتموهی یا کوموهی (دیاربکر) : از آن سرزمین کوتی ها(Kutî) که تعدادشان به اندازه ستارگان بهشت بی شمار است و غارت بلدند بر من فرود آمدند و با من جنگیدند و دشمنی برانگیختند. برای آشور و ایزدان بزرگ، سرورانم، دستم را به دعا بلند کردم و گفتم: آنها صادقانه به من وعده حسن نیت خود را دادند. اردوگاه لشکر خود را پشت سر گذاشتم، برگزیدهترین یک سوم ارابههایم را برداشتم، با آنها به میان نبرد شتافتم. از مرز سرزمین اوروادری تا سرزمین کوتموهی، مناطق دورافتاده، سرزمینی گسترده، اجساد میزبانان بیشمار را من ریختم. با خون اجساد رزمندگانشان دشت وسیع را پر کردم.[۴۸۶][۴۸۷][۴۸۸][۴۸۹]
کزل لو (kazallu) : کزَل له(Kazalla) که در متن اصلی "فهرست سال واراد سین" به خط اکدی یا سومری، نوشتار اینگونه است:
mu ka-sà-[al-l]u-ukki ba-g[ul] | مو کسالو اوکِکی باگول |
‘Year: Kazal[l]u was destro[yed].’ | سال: کزالو ویران شد. |
نوشتار کزللو به شکل «ka-sà-[al-l]u-ukki» بیانگر تلفظ آن است. این مکان در منابع دوره بابلی قدیم (Old Babylonian) معمولاً به شکل «ka-zal-lu» نوشته میشده است.در گواهی های دیگر در متون کیش و ماری به صورت کسالوک(Kasaluk) یا کاسالوک یافت می شود [۴۹۰]
قلمروی باستانی در میان رودان می باشد که در شمال غربی آداب، در حدود ۵۰ کیلومتری شمال بابل، واقع شده بود.در دوران پادشاه کاشتوبیلا(Kashtubila)،کازالو علیه سارگن اکدی در قرن ۲۴ یا ۲۳ پیش از میلاد جنگید. سرزمین کزل لو [۴۹۱] اولین اطلاعات موجود درباره کزل لو به تسخیر آن توسط سارگن اول آکدی اشاره دارد. به نظر میرسد این شهر مقاومت کرده و سپس ویران شده باشد. پس از آنکه بخشی از امپراتوری آکدی شد، دوبار در سالهای ۲۲۸۴ و ۲۲۶۰ پیش از میلاد شورش کرد، اما هر دو بار شکست خورد. در اواخر همان قرن، موفق به دستیابی به استقلال شد.پس از سقوط امپراتوری آکدی، اور به قویترین دولت در سومر تبدیل شد. کازالو توسط فرمانداری که متحد اور بود، اداره میشد. پس از سقوط اور، قلمرو کزل لو شروع به رشد کرد و کنترل بیشتری بر منطقه خود به دست آورد.در آثار منابع مربوط به سال های ۲۰۰۰-۱۹۰۰ پیش از میلاد نام دو پادشاه مستقل کزل لو به نام نامرات و لوگال-آواک که تابع ایسین یا هیچ قدرت دیگری نبودند به چشم می خورد . از سال ۱۸۹۷ پیش از میلاد، کیش و بابل، دو شهر در حال رشد، تلاش کردند تا از سلطه کزل لو آزاد شوند و سرانجام موفق به این کار شدند. پس از نبردهای سال ۱۸۸۳ پیش از میلاد، کزل لو همچنان قدرت منطقهای خود را حفظ کرد.در سال ۱۸۶۱ پیش از میلاد، بابلیها به کزل لو اعلان جنگ کردند و در سال ۱۸۵۴ پیش از میلاد، پادشاه این شهر، یاخزیر-ایلو(Yakhzir-ilu)، را کشتند. سپس در سال ۱۸۳۵ پیش از میلاد، کزل لو برای مدتی تابع لارسا شد و پس از چند ماه استقلال خود را بازپس گرفت. اما در حدود سال ۱۸۰۰ پیش از میلاد بدست حمورابی فتح و بخشی از امپراتوری بابل شد.
دانو ماش دا(dnu-muš-da) ایزد یکتای قلمرو کزل لو درنیمه اول هزاره سوم پیش از میلاد آمده است.او با صفات آگهی دهنده و ایزد باران خوانده می شد.آنتوان کاویگنو و مانفرد کریبرنیک سومر شناس و آشور شناس در کتاب دایرهالمعارف آشورشناسی و باستانشناسی آسیای باستان آورده اند : نام [دا]نوماشدا (Numushda) از نظر ریشهشناسی قابل توضیح نیست و به احتمال زیاد نه سومری است و نه اکدی، بلکه منشأ زبانی دیگری دارد.[۴۹۲] این نام آخرین بار در متون مربوط به سلطنت حمورابی گواهی شده است ، پس از فتح مرکز فرقه در کزل لو پرستش او در میان رودان پایان یافت [۴۹۳]
تریور برایس در کتابش با عنوان " پادشاهی هیتیها " آورده است :حمله به بابل نمیتوانسته با هدف اعمال حاکمیت بر منطقه انجام شده باشد؛ زیرا بابل بهسادگی از آناتولی و مرکز قدرت هیتیها بسیار دور بود. با این حال، گمان میرود که این حمله هیتی ها به بابل به دوران سلسله آموری حمورابی پایان داد و باعث شد کاساییها به قدرت برسند. بنابراین، ممکن است این حمله از طریق اتحاد با کاساییها یا بهعنوان تلاشی برای جلب حمایت آنها صورت گرفته باشد.[۴۹۴] آگوم (کاکریمه)رهبر کاسایی ها در ۱۵۸۰ پیش از میلاد ، از حلوان و مسیر خانقین به بابل لشکرکشی و آن شهر را فتح نمود [۴۹۵] لورنس وادل هیتی ها راکاسایی می پنداشت[۴۹۶] وادل در کتاب خود می گوید: مهاجرین هیتی در غرب از جملهِ آنان پارتولان، شاه هیتیِ ایرلند که خود و قبیله ی او پارات، را «کازی» (Kazzi) دانستند [۲۷۹][۲۸۰][۲۸۱] خواستگاه شاهان هیتی آناتولی در کوسارا قرار داشت [۴۹۷] و ازدواج دختران کاسایی با شاهان هیتی مانند ازدواج دختر کاداشمان انلیل اول با شاه هیتی و دختر بورنا-بوریاش دوم، شاه کاسایی، با شاه هیتی سوپیلولیوما دوم با هدف تقویت روابط بین خاندان ها صورت گرفت . [۴۹۸] در دو کتاب به اتحاد کاسایی ها و هیتی ها برای فتح بابل اشاره شده است .
۱. براساس تحلیل Richardson (2007, pp. 25–26)، کاسیها ممکن است با هیتیها متحد شده و از حمله آنها به بابل در سال ۱۵۹۵ پیش از میلاد حمایت کرده باشند.
۲. Freu, Klock-Fontanille & Mazoyer (2007, pp. 111–117) اشاره میکنند که این اتحاد احتمالی به سقوط دودمان آموری و به قدرت رسیدن آگوم دوم از دودمان کاسیها منجر شد.
۲۲۰ سال پس از اشغال کزللو بدست حمورابیِ آموری، کاسایی ها بابل را فتح نمودند.کزل لو منطقهای باستانی در جغرافیای مرکزی میانرودان است که شامل نواحی بغداد، فلوجه، و مناطق شرقی و جنوبیتر تا بابل میشود. این سرزمین با عنوان «جغرافیای مادیروس» شناخته میشود و محل سکونت ایل خزل بوده است.تهاجم هیتیها و کاساییها به میانرودان، برخلاف روایتهای تحریفشده که بخشی از تلاشهای سیستماتیک اعراب برای انکار حاکمیت و مالکیت تاریخی ایرانیان بر میانرودان است و آن را اقدامی برای سلطه بر بابل میدانند، با هدف آزادسازی کزل لو صورت گرفت.
فرهنگ
جامعه ی خزل از واحد های کوچک به نام خیزان(Khizan) تشکیل شده، خیزان اصطلاحی کُردی است که به چند خانواده، با ریشه ی مشترک و پیوند های فامیلی که در یک مکان سکونت دارند، گفته می شود. ایرج افشار ایل خزل را چنین توصیف می کند: خصلت مردم این ایل به گونه ای است که همواره پیوندهای خویشاوندی بر کلیه روابط حاکم است.[۴۹۹]
آیین و رسوم
گاوبران (گاو ربایی): این مراسم با نیایش طلب باران به درگاه خدا (در گذشته احتمالاً آناهیتا) انجام میشود.[۵۰۰] این مراسم هر ساله در روستاهای خزل انجام میشود و طی آن یک گاو یا گوسفند در مجاورت چشمه آب قربانی شده به شکلی که خون قربانی در چشمهٔ آب وارد شود. دربندهای بیستونه تا سیوچهار اوستا آمده است که ضحاک که در پی نابودی جهان برمیآید قربانیهای فراوانی را به درگاه آناهیتا پیشکش میکند تا آناهیتا او را در نابودی هفت اقلیم یاری دهد، ولی آناهیتا دست رد بر سینه ضحاک میزند. پساز اینکه ضحاک از درگاه آناهیتا مأیوس بازمیگردد، فریدون عزم جزم میکند که با پیشکش کردن قربانی به درگاه آناهیتا، حمایت او را در شکست دادن ضحاک به دست آورد و آناهیتا خواسته او را بر آورده میکند.[۵۰۱] گاو نماد خیر و برکت بوده و ثرَئیتَونَه در اوستا (فریدون) پیش از آنکه در پی انتقام جمشید باشد، به دلیل کشته شدن گاوش توسط ضحاک از وی کینه به دل داشت.[۵۰۲][۵۰۳]بر اساس متن شاهنامه پایتخت و تختگاه فریدون شهری بود به نام «کوس» [۵۰۴] و زادگاه ثرَئیتَونَه (فریدون) در اوستا «وارنه» ذکر شده است. نویسندگان معاصر مکان های مختلفی را به عنوان وارنه شناسایی نموده اند از جمله قلعه ایرج، مربوط به دوره ساسانی در شهرستان ورامین[۵۰۵][۵۰۶][۵۰۷] روستای ورکه لاریجان در طبرستان[۵۰۸][۵۰۹] و ناحیه ای به نام وَرِن در دهستان هرازپی جنوبی شهرستان آمل.[۵۱۰] در ادبیات شفاهی ایل خزل زادگاه فریدون تپه باستانی وراینه نهاوند با قدمت ۷۰۰۰ سال پنداشته می شود. ویار فریدون نام بخشی عریض با کف سنگی از رود گاماسیاب را مسیر عبور لشکر فریدون از گاماسیاب به سوی قلعه ضحاک دانسته و دشت وسیعی معروف به جاجنگ در بخش کاکاوند دلفان را محل نبرد فریدون با کاکویه نواده ضحاک می پندارند. در سال ۱۳۸۰ با بررسیهای صورت گرفته توسط یعقوب محمدی فر, بقایای معماری سنگی , گونههای متنوعی از سفال در اطراف سراب ماران شناساییشد که گاهشماری این گستره را از گودین VI, دوره ساسانی, و صدر اسلام طبق بندی نمود. محققان هنگام بررسی محوطه سراب ماران موفق به شناسایی چند ردیف از سنگهای پاکتراش با ملاطی به سانِ آنچه در بنای نیایشگاه آناهیتا کنگاور کارشده بود, شدند. شناسایی نشانه هایی از سنگ تراش هایی که حدس زده شد از سنگهای این بخش برای معبد آناهیتا استفادهشده است و پراکندگی سنگهای صیقلی در محوطه و چیدمان سنگی مانند دیوار به گونه منظم که بعید نیست دنباله آن نیز در زیرخاک مدفون باشد توضیحی بر اهمیت معنوی تپه سراب ماران است.[۵۱۱] رسم دیگری به نام هاله هاله مربوط به نیایش طلب باران در این محل انجام می شود.
مِرآزه وَر: پس از پایان چله کوچک زمستان، در ابتدای اسفند به مدت پنج روز و شامل مجموعه ای از آداب و مراسمات بوده، از جمله نوبران (عیدی بران)، تهیه سومِنو (سمنو)، دید و بازدید، عید نو، آشتی کنان و خون بس و…. .
خواستگاری :برای آگاهی یافتن از توانایی داماد در ادارهٔ زندگی، پدر عروس اورا به مدت مشخصی به کار وامیدارد، از جمله کار در مزرعه و کار در جوشکاری و آهنگری و…
عروسی :مراسم ازدواج در خِزِل دو تفاوت نسبت به مراسم ازدواج در سایر نواحی کرد نشین دارد: ۱-هنگام ورود عروس به خانه ای که قرار است در آن زندگی کند اقوام داماد، دست و پا و صورت او را با ذکر دعا و با آبی که پیش تر دعا داده شدهاست غسل میدهند. ۲-پیش از پایان مراسم عروسی عروس و داماد هر کدام ظرفی از سمنو و حنا را در دست میگیرند، پسرانِ مجردِجوان در سوی ایستاده و عروس با قاشق کوچکی سمنو بر دهانشان میگذارد و دخترانِ مجردِ جوان در سوی دیگر ایستاده و داماد بر دست آنان حنا میگذارد و آنان برای خوشبختی این زوج دعا میکنند. در مراسم ازدواج برخی مناطق خِزِل نشین از حلوا معمولی یا حلوا کُردی استفاده میشود.
عزادارای :مراسم عزاداری در خِزِل به شیوه ای خاص برگزار میشود که شامل آداب گوناگونی است. این آداب شامل: ۱-حضور خویشان و آشنایان در مراسم ۲-دفن میت ۳-مور خوانی ۴-شیون کردن (زنان زیر گونهها و مردان پیشانی را خراش میدهند) ۵- حضور چند نفر به مدت سه شب با فانوس بر سر گور شخص فوت شده ۶-شو شام (آب گوشتی که در شب پس از خاکسپاری تناول میگردد) ۷- ایجاد حجله (تخت یا کرسی ایی که بر آن پیراهن، عکس و برخی لوازم شخصی شخص فوت شده قرار میگیرد و با پارچههای سیاه تزیین میشود) ۸-چَمَری (نوعی موسیقی غمانگیز که در مراسم عزاداری نواخته میشود) ۹-سمنو یا آش چم (چماش) (برای مراسم چهلم شخص فوت شده سمنو یا آش چم پخت میشود و سایرین که از آن میخورند، برای فوت شده دعای خیر میکنند) ۱۰-نو عید (پیش از نوروز در ایام مهر آزه وَر خویشاوندان پارچه و لباس رنگارنگ برای خانوادهٔ عزادار میبرند. این مراسم در سدهٔ اخیر با اولین عید مذهبی (عید فطر عید قربان عید مبعث و…) نیز برگزار میشود) ۱۱-میان مردم خِزِل رسم بر این است که در نیم روز (ظهر. هنگامی که آفتاب وسط آسمان است) به مزارستان بروند. مردمان خزل باور به نامیرایی داشته بر اساس این باور شخص با مرگ نمیمیرد بلکه همچون دانه ای در خاک کاشته میشود. متوفی را گویی همچون دانه ای در خاک میکاشتند (دفن میکردند). و زنان که نماد زایش و زندگی هستند گونههای خود را همچون خاک میخراشیدند و با چرخاندن دستان خود و «وی وی» گویان در واقع «وای» که به باوری «ایزد باد» است را طلب میکردند تا بوزد و ابرها را به این سو بیاورد و در پی آن باران ببارد و دانهٔ در خاک کاشتهٔ آنان را بپروراند…
شاماران : شاماران یا شاه ماران یکی از الهههای آیین میترائیسم است. این افسانه به عنوان میراث ناملموس در ایران ثبت ملی شد.[۵۱۲]
آئِره پَره : جشنی به مناسبت پایان برداشت محصول و آغاز کوچ عشایر خزل در ابتدای پاییز که با سپاسگزاری از خداوند و توزیع نذر و میرووِز (برابر زکات در اسلام)، تقدیس آتش و رقص و پایکوبی است. آتش در خزل نماد برکت، عدالت، زندگی و پاکی بوده، در سنتها و باورهای خزل جرم هستی از ستارگان و به تعبیر دیگر آتش پدید آمد که آن را «مِر» میخوانند و مِر یا انرژی به شکل آتش در چهار محل تصور شدهاست. نخست آتش در وجود آدمیان و جانوران که آن را مِر یا مهر میگویند و هوتیر یا همان قلب را مرکز مهر میپندارند(میرو در زبان کُردی برابر فارسی آدم یا انسان است). دوم آتش ستارگانی چون خورشید که سبب رشد گیاهان میشود و دیگر آتشی در کنترل و اراده خداوند که مقابل او تصور شده و چهارم آتشی که انسان آن را شعله وَر میسازد و در کنترل انسان است.
دین و باور
مردمان خزل در ترکیه و عراق پیرو آیین ایزدی میباشند[۵۱۳][۵۱۴][۵۱۵] در عراق و ایران نیز جمعیت بسیار زیادی از مردم خزل پیرو ادیان همسو با ایزدی میباشند. ایزدی به کردی Êzidî (تلفظ: إزدی) از ادیان باستانی رایج در کردستان است و پیروان آن در عراق، ایران، ترکیه، سوریه [۵۱۶][۵۱۷][۵۱۸]ارمنستان و آذربایجان[۵۱۹] زندگی میکنند. بخشی از مردم ایل خزل در کرمانشاه و همدان پیرو اهل حق میباشند و گروه دیگر مردم خزل اگرچه مسلمان شیعی محسوب میشوند اما رسم و رسومات آیین یاری از جمله نذر مال داوتی، جشن خاونکار، قسم کر داوت و … را انجام میدهند. نخستین بار احمد تیمور پاشا بود که در کتاب «الیَزیدیه و مَنشاء نحلَتِهِم» به این مسئله اشاره میکند که :از ایزدی پیش از قرن ششم هجری قمری در تاریخ اشاره ای نشده و این هنگامی است که شیخ عدی به میان آنها آمده و طریقهٔ «عدویه» را در میان آنها بنیان نهادهاست. ابوفراس در کتاب خود (تألیف ۷۵۲ هجری قمری) آنها را به همین نام خواندهاست. در کتب مقدس یارسان و خصوصا کتاب « نامه سرانجام » در مورد هفت تن پیران که آخرین فرد آنها « بابایادگار » است نیز نشان از پرستش مهر توسط این گروه در ادوار کهن میدهد .[۵۲۰][۵۲۱]
«ابوسعید محمد بن عبدالکریم سمعانی» (درگذشته به سال ۵۶۲ هجری قمری) در کتاب «الانساب» مینویسد: «جماعت بسیاری را در عراق در کوهستان حلوان و نواحی آن دید که ایزدی بودند و در دیههای آنجا به صورت مردم زاهد اقامت داشتند و گِلی به نام «حال» میخورند. این گل را برای تبرک از مرقد شیخ عدی برمیدارند و آن را با نان خمیر میکنند و بهصورت قرص درآورده و گاه گاه میخورند و آن را «برات» نامند.»
دین ایزدی شامل دو کتاب است: «جلوه» که در آن اصول اعتقادی ایزدی بیان شدهاست و کتاب دیگر «مصحف رش» (کتاب سیاه) شامل مجموعه ادعیه و سرودهای آنها در ستایش بزرگانایزدی میباشد.[۵۱۵]
کاکهایها (اهل حق) شیدلیها و علویان که در مناطق کردنشین ایران، عراق، ترکیه و سوریه و در جوار ایزدیها زندگی میکنند، از این دسته مذاهب بهشمار میروند و همگی این وجه مشترک را دارند. آداب نیایش جمعیشان همچون نذر و نیاز و قربانی به یکدیگر شباهت دارد و با صوفیان مسلمان مشترک است. نزدیکترین آیین به ایزدی، چه در باور و اساطیر، همچون اعتقاد به ملائک هفتگانه و تناسخ و سنتها و آیینها، یارسان میباشد که در عراق «کاکهای» و در ایران «اهل حق» نامیده میشوند.[۵۲۲][۵۲۳]
ایزدیها همانند مسلمانان و زرتشتیان روزانه پنج بار به شیوه خود نماز میگزارند، اما قبلهشان در چهار بار از این نمازهای پنجگانه، خورشید است و در نیمروز، مقبره شیخ عدی بن مسافر. (شیخ عدی، صوفی عرب تبار که قرن ششم هجری میزیستهاست و به باور مورخان، بنیانگذار کیش ایزدی است)[۵۲۴][۵۲۵]
ایزدیان در تفسیر زندگی پس از مرگ، به تناسخ[عتقاد به زنجیره وار بودن حیات و بازگشت روح] باور دارند. ایزدیان باور دارند که پس از مرگ ارواح انسانهای شرور به کالبد حیوانات یا نباتات نزول پیدا خواهد کرد، اما ارواح صالحین به بدن انسان جدیدی در خواهد آمد. تناسخ روح وابسته به استحقاق و شایستگی ایشان نمیباشد، بلکه به لطف ملک طاووس نیز بستگی دارد. در بند۱۲کتاب جلوه از قول ملک طاووس نقل میشود: «اگر بخواهم او را دوباره و سه باره به دنیا میآورم، یا به عالم دیگر از راه تناسخ ارواح برمیگردانم.»[۵۲۷][۵۲۸][۵۲۹]در سدهٔ اخیر محقیقان و مراجع دینی ایزدی چنین بیان داشتهاند که آیین ایزدی برگرفته از آیین زرتشت است[۵۳۰] در یارسان مظهریت به معنای یکتایی هستی است که با وحدت وجود در عرفان اسلامی مطابقت دارد. محمد غزالی (م ۵۰۵ق)[۵۳۱] بیان میکند که «هیچ وجودی غیر از خداوند نیست … وجود فقط به یکتا حقیقی متعلق است.»[۵۳۲][۵۳۳][۵۳۴]
محمد علی سلطانی دربارهٔ هاتف اصفهانی میگوید:خاندان هاتف از مهاجران اردوباد به اصفهان بودهاند، احتمال دارد و دور نیست که مراسم ایزدیها را به گونهای دیده باشد و این تعبیر از مقولة تحمیل خواسته بر متن یا مصادره به مطلوب نیست؛ زیرا اکثر عناصر شعری او با موارد آیینی کُردهای ایزدی تطبیق دارد و بدون رؤیت مراسم و آگاهی از سیر اندیشه ایزدی، منظوم ساختن آن بدین ترتیب بعید مینماید. «مغ و مغزاده، موبد و دستور» که هاتف، مهرپرستی را با زرتشتیگری درآمیخته است و مراتب سهگانه در محضر «پیر» را بدین ترتیب برشمرده است. دستور مشاور و وزیر میر و همان باباشیخ منظور باشد، «دستور» در مراسم علویان نیز جایگاه ویژه دارد. در برخی اشعار او «میر» جلب توجه میکند که ویژه ایزدیهاست و میر همان «مهر» است و ارتباطی با «امیر» عربی ندارد و کردها پس از اسلام، سران حکومت و نیز سادات علوی را «میر» میگویند و کردهای ایزدی هم رهبر سیاسی و مذهبی خود را «میر» مینامند. ترتیب نظم و صحنه تخیل و تصویر شعر او بیانگر آیین و مراسم کردهای ایزدی است در چندین ترجیعبند هاتف، آیین سماع که از آیین اعتقادی کردهای ایزدی است به چشم میخورد. سلطانی پیدایش آیین ایزدی را دوران پیش از اسلام میداند و یاد میکند: کُردهای ایزدی پس از اسلام پاسدار هستههای اصلی اعتقادی و اجتماعی خود بودند و به هیچ وجه ادبیات، زبان، رسوم رسمی و آداب زیربنایی اعراب و دولت عثمانی را در طی هزار سال نپذیرفتند.[۵۳۵][۵۳۶] پیر خزایی (به کُردی: پیر خه زایی) زیارتگاهی در شهر سقز است.[۵۳۷]
بنیاد اندیشهٔ مندایی همان ثنویت، یا دو بننگری است. دو گوهرِ روح و مادّه از آغاز آفرینش با هم در ستیزند. اساطیر مندایی بیشتر دربارهٔ اقلیم ازلیِ نور، آفرینش زمین و انسان، و سفر بازگشتِ روح به سرچشمهٔ سرزمینِ نور است.[۵۳۸]
مردمان خزل در دِل ایرانشهر تا مندلی، نی خزل و میمک تا دیر پس از حمله اسکندر به ایران و ازهم پاشیدن امپراتوری هخامنشی حافظ آیین و دین خودبودند. اسکندر نسخ اوستای موجود در تخت جمشید را سوزاند و به دنبال او سلوکیان به دنبال براندازی آیین زرتشت از سرتاسر امپراتوری بودند. سلوکیان هلنیسم را در ایران گسترش دادند. حکومت سلوکیان در سال ۶۳ پیش از میلاد خاتمه یافت. اشکانیان پس از سلوکیان تلاش بسیار برای احیای آیین زرتشت انجام دادند پس از آن اردشیر بابکان جانی تازه به دین زرتشت داد و دستور داد تمام نسخ به جای مانده جمعآوری شود و آتشگاههای متعددی در تمام ایران پدید آمد. در تمام این دوره مردمان ایل خزل آیین میترا را با نام مکتب الکسای در میان خود حفظ نمودند. آنان آموزههای دینی خود را بر اساس کتابی استوار کردند که ادعا میکردند یا از بهشت آمدهاست یا توسط فرشته ای به الکسای(Elkesai) داده شده بود. بخشهایی از این کتاب که در آثار پاپهای کلیسا یافت و توسط هیلگنفلد الهی دان آلمانی جمعآوری شدهاست.[۵۳۹] به ذن مورخان تاریخ کتاب نامشخص است. ریچل و هارناک آن را به نیمه دوم یا پایان قرن دوم میلادی نسبت میدهند، در حالی که دیگران، به دنبال بیانیه هیپولیتوس (L.c.) آن را در حدود ۱۰۰ میلادی قرار میدهند. اپیفانیوس این کتاب را دکترین افرادی میداند که «نه یهودی هستند. نه مسیحی و نه از مشرکان، بلکه در میان اینها جایگاهی میانی داشتند»[۵۴۰] آنها صریحاً بر «حاکمیت شریعت» پافشاری میکردند و معتقد بودند که «مردان مومن باید ختنه شوند و طبق قانون زندگی کنند».[۵۴۱] در کتاب کلیمنتیه (نوشته شده در ۱۱۰ میلادی) آمدهاست:الکسایها تأکید کردند که به قربانی کردن امری بر پاتریارک نشدهاست، و آن را به کلی محکوم کردند.[۵۴۲][۵۴۳]
کیسانیه یک فرقه اسلامی شیعه بودند که در طول جنگ داخلی دوم مسلمانان ظهور کردند. آنها از طرفداران مختار بن ابی عبید ثقفی (قیامکنندهٔ طرفدار علویان)بودند و به امامت محمد بن حنفیه، پس از کشته شدن برادر ناتنی اش حسین در نبرد کربلا، اعتقاد داشتند. نام این فرقه برگرفته از نام ابوعمره کیسان بود. سیریل گلس و یوستون اسمیت باور کیسانیه را متأثر از آیین مزدک دانستهاند.[۵۴۴] مزدکیه توسط مزدک و تحت تأثیر باورهای مانی شکل گرفت.[۵۴۵] هاینتس هالم شیعهشناس آلمانی، کیسانیه را در ادامهٔ باورهای گنوسی که در در عراق رایج بود دانستهاست.[۵۴۶] شاخه ای از کیسانیه به نام فرقه ابومسلمیه (به نام ابومسلم خراسانی) شناخته شدهاست. این فرقه معتقد بود که امامت از سفاح به ابومسلم رسیدهاست. آنها همچنین معتقد بودند که منصور ابومسلم را نکشت، بلکه کسی را که شبیه ابومسلم بود و ابومسلم زنده است.[۵۴۷][۵۴۸] دانشمندان تاریخ و عقائد گروههای مختلفی چون اسحاقیه، خرمدینیه، حریانیه، برکوکیه، سنباذیه، برازبندیه را از ابومسلمیه شمردهاند[۵۴۹][۵۵۰] تبار ابومسلم خراسانی در ارتباط با خاندان خزایی و مسائل دیگر نمیتواند گواهی ارتباط میان میترائیسم الکسای در عقاید ایل خزل و مذهب کیسانیه شیعه باشد.
ادبیات
هوره نوعی ترانه کُردی است که در ایلام، کرمانشاه، لرستان و کردستان رونق دارد. هوره در مقام های گوناگون آن مانند مور، کوچر و سوارچر به نام نواحی مختلف باقیماندۂ آوازه های باستانی است که نمونه های مربوط به ستایش اهورامزدا و دعاهای آن پس از ظهور اسلام منسوخ شد و دیگر شکل ها و مقام های آن با پذیرفتن تغیرات چندی باقی مانده است[۵۵۱][۵۵۲] کلمه هوره و نام گذاری آن قدمتی هفت هزار ساله دارد و به دوران پیامبری زرتشت می رسد.گات های یسنا که بخش مهمی از اوستا است به صورت منظوم نگاشته شده و مردمان برای خواندن آن و نیایش اهورامزدا آوازی سر می دادند که آن را هوره نامیده اند[۵۵۳] هوره در دستگاه ماهور اجرا می شود و ویژگی اش این است که آواز با تحریزهای حلقی بسیار اجرا می گردد[۵۵۴] هوره حاوی مضامینی مانند مرگ، طبیعت، اندوه، رنج و شادی است که بیشترین بخش این ترانه در بردارنده شادی و عشق است.برخی مقام های هوره عبارتند از :بان بنه ای، بنیری چِر، دودنگی، باریه، غریبی، ساروخانی، گل و دره، پایه موری، قطار، هجرانی، مجنونی، سحری، طرز رستم و هَی لاوه . نوع دیگر هوره به نام "هوره چمری " مخصوص مراسم عزا و غم است و ویژگی آن عدم رعایت وزن شعری در بیشتر موارد است [۵۵۵] مور آواز باستانی زاگرس نشینان است. مور ها تک بیت هایی با وزن هجایی و سرشار از اندوه و ناراحتی هستند.روح الله خالقی مور یا مویه را در دستگاه چهارگانه معرفی می کند[۵۵۶] برای مطالعه بیشتر: ادبیات کُردی
برخی واژه ها در زبان کردی ایل خزل ایلام و کرمانشاه
فارسی | کردی | هجی کردن | فارسی | کردی | هجی کردن | فارسی | کردی | هجی کردن | فارسی | کردی | هجی کردن |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
دگرگونی | گورین | guarin | پوشاک | جِل.جِلته | jel.jelta | اندیشه | رامان | raman | آتش | آگر.آیر | ager.ayer |
درد | ژان | zhan | عمل خیر, صواب | گرَهو | geraho | مروت ,انسانیت | میروت | mirovat | منبع | آماژ | amazh |
ممنوع | نِیژه | neizha | آهنگ | مِیژوک | meizhuk | موضوع | میژار | meizhar | رقیب | هامال | hamal |
سود | وَرَدای | varaday | غلتیدن | گِل | gel | تجربه | کِرباز | kerbaz | مرتب.نظم | پوریا | porya |
صدا،بانگ | دَنگ | dang | آمدن | هات | hat | عشق | اِیررِش | eirresh | نتیجه،هوده | پیوَرد | peyward |
زایش، رویش | مِزین | mezin | دل | هودیر | hudir | قُربان | خِربان | kherban | اکنون | ایسکه | iska |
رایزنی | راویژ | ravizh | خواستن | خوآز.هوآس | khoaz.hoas | جذاب | آلانیر | alanir | فرق.تفاوت | جِواز | jewaz |
کوه | چیا | chiya | ماجرا | چیرو | chiro | موج | پِله | pela | ذوب شدن | توه | tuva |
انگیزه | مِوَست | mewast | سَواد | بَرهَش | barhash | خورشید | هور | huar | خوابیدن،خفتن | هوتِن | huaten |
پوشاک
پوشاک خِزل متناسب با عقاید و فرهنگ اجتماعی پدید آمدهاست و عنصر شرایط اقلیمی و آب و هوا تأثیری بر نوع پوشش مردمان خزل نداشتهاست. نجابت و سادگی دو ویژگی پوشاک خزل بوده که هدف آن رفع شهوت، ایجاد امنیت اجتماعی و حفظ حریم خانواده بودهاست. در فرهنگ خِزل پوششِ عالی نماد شکوه، جلال و جبروت و برهنگی استیصال، شرارت و نابکاری دانسته شدهاست. این آداب در ملل همسایه از جمله آشور دیده میشود. در آشور باستان(۱۱۰۰–۱۴۰۰ پیش از میلاد) قوانین اجتماعی مشابهی وضع گردید در قوانین آشور کنیزان و روسپیان از داشتن پوشش و حجاب معاف بودند. در کتاب «زنان در خاور نزدیک باستان» آمدهاست: مرد یا زن [بیوه] یا زن [آشوری] که به گذرگاه اصلی شهر میروند، سرشان [برهنه] نباشد. یک فاحشه نباید خود را حجاب کند، باید سرش برهنه باشد.[۵۵۷] پوشش ایل خزل بر پایه اعتقادات و اندیشه های مذهبی خزل شکل گرفته است.نور تجلی مادی خدا و خود(جسم انسان) از نور دانسته شده است که با کالبدی (تن پوش و جامه) فاخر آراسته می شود. چنانکه در فرهنگ خزل هرکه جامه اندیشه ی خود را به تن می کند. پوشش عالی نشان از فضیلت و دانایی می دهد و رنگ سیاه در خزل به معنای نبود نور و عدم معرفت دانسته شده از این رو پوشاندن تن با جامه سیاه را نیک نمی دانند. پوشش مردان و زنان در خزل متفاوت از یکدیگر میباشد. پوشاک خِزل به صورت محدود در استان ایلام حفظ گردیدهاست و سایر مردمان ایل خِزل پوشش خود را از دست دادهاند.
پوشش زنان: سرون(Sarvan) زنان مقداری از موی طرفین سر خویش را پس از بافتن در دو طرف صورت آویزان کرده و به آن چَتر (Čatr) می گویند که فقط برای زیبایی بوده و بقیهٔ موی سر پوشانده میشود. سرون نوعی پوشش سر برای زنان است که متشکل از کلاه یا عرقچین و یک گلونی(Gwełwany) یا هِراتی که به دور عرقچین پیچیده میشود و مقداری از آن برای زیبایی به سمت پشت آویزان میگردد. گاهی نیز از هَبر (Habar) که نوعی سرپوش مشکی، از جنس مخمل و سه گوش است به جای سرون استفاده میشود. تاکاری (Tâkâri)نوعی سرپوش زنانهٔ حریر یا نخی مربع شکل و بزرگ است که از گولونی ضخیمتر می باشد. زمینهٔ آن نیز سیاهرنگ و منقش به خطوط باریک و رگه های نازک قرمز تیره یا سبز و دارای ریسه در حاشیه است. وقتی این نوع سرپوش به دورسر بسته میشود حجم بزرگی را به صورت دایره وار حول سر ایجاد میکند و مقداری از اضافهٔ آن به پشت سر آویزان میگردد. تاوریشی(Tavrişî) نوعی شال سبک و نازکتر که سر و شانهها را میپوشاند. روسری یا بانسری (Bânsary) و شال سر. دو نوع چادر در خزل رایج است نخست چادری کوتاه تا خط کمر را پوشانده و سفید رنگ است، چادر دیگر قتره (Qatra) برخلاف چادرهای مرسوم دیگر، بزرگ است و دو آستین گشاد دارد. سورِک (Sorek) سربندی از پارچه ای نازک و رنگین که عروس در هنگام ازدواج به سر میبندد و اغلب به رنگ قرمز، شکری یا صورتی است. کمرچین (Kamarčin) در گذشته بالاپوش عمدهٔ زنان نوعی پالتو به اسم کمرچین بود که به علت استفادهٔ فراوان از نوارهای زربافت در تزیین آن، زیبایی خاصی داشت. جنس کمرچین از مخمل، رنگ آن قرمز، جگری، سبز، سرمه ای یا مشکی و آستینهای آن بلند بود. جلوباز دوخته میشد و کمربند و دو جیب با دهانهٔ کج در طرفین داشت. کمرچینهای مشکی و سرمهای (رنگهای سنگین) مخصوص خانمهای مسن بود. امروزه استفاده از این نوع پوشش در نزد زنان ایلامی تقریباً منسوخ شده است و فقط معدودی از زنان کهنسال در فصل سرما از آن استفاده میکنند. یل (Yal) نوعی کت زنانه از جنس مخمل که همچون کمرچین تزییناتی از نوارهای زربافت دارد. از این پوشش که آستیندار بود و جیبهایی در طرفین داشته برای حضور در مهمانیها استفاده میشود. بلندی آن تا بالای زانو و جلوباز بوده و دکمه هایی برای بستن بر روی آن تعبیه شده بود. کولنجه (Kwełanja)کولنجه نوعی دیگر از بالاپوشهای زنان این منطقه است که از نظر رنگ، جنس، دوخت، تزیینات و کاربرد همانند کمرچین و البته از آن کوتاهتر و بالاتر از زانو بوده است. سخمه (Soxma) این نوع بالاپوش کاملاً شبیه جلیقه است از جنس مخمل و در رنگهایی شاد و روشن تهیه میشود، فاقد آستین بوده و حداکثر تزیینات را دارد؛ بهطوری که در جلو و پشت آن از انواع آویزهای نقره ای، سکههای قالبدار و قروشی، گوی، اَقراج و نوارهای زربافت و سیمبافت استفاده میشود. نوع و مقدار تزیینات آن نیز به وضع مالی افراد بستگی دارد. کراس یا شیو (saü/Kerâs)همان پیراهن بلند و آستیندار است بلندی این پیراهن تا روی پاست و گاهی در ناحیهٔ کمر مقداری تنگ میشود؛ ولی پایین آن کاملاً گشاد است. ژیر کراس (kerâs žêr)نوعی تنپوش زنانهٔ نخی با آستین حلقه ای یا کوتاه و یقهٔ گرد است که در زیر کراس یا پیراهن میپوشیدند و بیشتر از رنگهای سفید، صورتی و آبی تهیه میشود. بلوز: نوعی بالاپوش است که بلندی آن تا کمر میباشد و از انواع پارچهها با جنسها و طرحهای ساده یا گلدار تهیه میشود. این باالپوش هم به شکل آستین بلند و هم آستین کوتاه دوخته میشود که بیشتر زنان جوان آن را همراه با دامن استفاده میکنند؛ البته دختران جوان و نوجوان بلوز را همراه شلوار میپوشند. قیون (Qaêywan)پارچه ای بلند و یکرنگ است که به عنوان شال به دور کمر بسته میشود جوراو (jurâw) در گذشته استفاده از جوراب در بین زنان منطقه مرسوم نبوده است؛ ولی امروزه استفاده از جورابهای موجود در بازار معمول است. شال کمر: در گذشته زنان منطقه از لچگ (laĉeg)برای بستن کمر به هنگام کار کردن استفاده میکردند. کلاش (Kełâš) در گذشته زنان منطقه از نوعی کفش به نام کلاش استفاده میکردند. زیرهٔ این نوع کفش از چرم ضخیم یا لاستیک بوده و قابلیت ارتجاعی داشت و رویهٔ آن را به وسیلهٔ نخهای تابیده شده از پشم گوسفند میبافتند.
سه طرح نیلوفر (زندگی)، چرخ (میترا یا خورشید) و عقاب (منسوب به اهورا مزدا) بر انواع پوشاک زنانه خِزل دیده میشود.[۵۵۸][۵۵۹][۵۶۰][۵۶۱]
پوشش مردانه: لباس مردان ایلام، نشانگر مردانگی، بزرگ منشی و جایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان در جامعه بوده است. کراس (پیراهن) جلوبسته و بدون درز که بلندی آن به زانو میرسد آستین بلندی دارد که با ملایمت از سرشانه به سوی مچ دست تنگ شده، چسبان و اندکی چین دار میشود. کووآ (قبای کُردی) روی کراس پوشیده میشود. بلندای آن تا مچ پا است و در دو نوع آستین دار و بدون آستین دوخته شده که نوع بدون آستین همچون شنل بوسیله دو نوار از طرفین یقه در زیر گلو گره میخورد و نوع آستین دار نیز دو نوار در میان تنه دارد. چوخا به نیمتنهای میگویند که جلو باز است و بر روی پیراهن پوشیده میشود؛ قدِ این جامه تا بالای زانو و دارای آستین است[۵۶۲][۵۶۳] کَپنَک از جنس نَمد و بدون آستین است.[۵۶۴][۵۶۵][۵۶۶]
-
چهره مردی هیزانی
-
رقص و پایکوبی در جشن نوروز روستای گروس در چمچمالِ کرمانشاه
-
نوروز در فرهنگ ایل خزل - منطقهٔ کارزان در ایلام
-
گورستان باستانی آسنگران (آهنگران) در کارزان - ایلام
-
جمعی از بزرگان ایل خزل در ایلام با پوشش محلی
-
منطقهٔ بوجان در دامنههای کوه الوند تویسرکان که ساکنین آن خِزلیهای لُر زبان میباشند.
-
تپه باستانی ضحاک یا دیور گوجر در استان کرمانشاه با با شمارهٔ ثبت ۱۲۱۵۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست
-
زیر قلعه در استان ریزه، کشور ترکیه - در قرن سیزدهم توسط هماشنها بنا گردید
-
پوشاک آماتونیان ترکیه
-
حاج احمد خزایی از روستای خورخوره (راست) به همراه حاج موسی عیسی زاده از روستای آغبرزه (چپ) از ریش سفیدان طایفهٔ مامدی شکاک
نظریه مبدأ غیر کردستانی
- دائرةالمعارف بزرگ اسلامی دربارهٔ ایل خزل میآورد: خِزِل، از ایلات لُر شیعیمذهب که به گویش لکی سخن میگویند. بر اساس روایات محلی، خزلها نسب خود را به ابوالفضل العباس و قبیلهٔ بنیهاشم میرسانند و بدین سبب، تمام موفقیتهای خود را در زندگی، بهویژه در نبردها، مرهون لطف و مهربانی ایشان میدانند گروهی از جمله جواد صفینژاد و سکندر امانالهی بهاروند، مجتبی رضوانی گیل کلایی خزلها را از طایفهٔ عرب خزعل میدانند که به هنگام فتح ایران به دست سپاهیان اسلام به نهاوند آمدند و مدتی در آنجا سکنا گزیدند و سپس به منطقهٔ شیروان ـ چرداول مهاجرت کردند. برای تأیید این نظر وجود ناحیهای به نام خزل در محدودهٔ شهرستان نهاوند امروزی را دلیل میآورند.[۵۶۷]
- صدا و سیمای مرکز ایلام به نقل از جعفر خیتال: ایل خزل از ساکنین اصلی بخشهای شیروان و چرداول یعنی دهستان کارزان و آسمان آباد و سرابله هستند. آنان از ایلات بزرگ و معروف و قدیمی استان ایلام بهشمار میآیند که همگی برادر و از یک نسل هستند. جد بزرگ آنها به نام شیخ خزعل از قبیله بزرگ عرب خزاعل از صدر اسلام بوده که پس از فتح مسلمانان در مناطق مختلف بلاد فارس سکونت نمودهاند. سالیان درازی بلاد فارس تابع ماههای (ایلات) کوفه و بصره بودهاست[۵۶۸]
تئوری قفقازی بودن ایل خزل و ارتباط آن با «کازی کوموخ» (لاکها) یا خزرها بر اساس کتاب مرآت البلدان مطرح میگردد که در آن آمدهاست:مسعودی مورخ گوید: انوشیروان در باب الابواب دیواری بنا کرده که طول آن چهل فرسنگ است و مقصودش منع طایفه سریر و خزل ولزگی بود که به ایران حمله نیاوردند.[۵۶۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ Aliakbari, Mohammad; Faraji, Elham. "Conceptualization of Man's Behavioral and Physical Characteristics as Animal Metaphors in the Spoken Discourse of Khezel People". Linguistik online. Archived from the original on 1 June 2014. Retrieved 23 April 2017.
Kurd people In Ilam city consist of several main tribes such as, Khezel, Arkawazi, Malekshahi, and Dehbalaie. Khezel
- ↑ افشار سیستانی، ایرج (۱۳۸۰). ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ۳۸۸–۳۹۵.
- ↑ کرزون، جرج. ن (۱۳۸۷). ایران و قضیه ایران. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. صص. ج۱، ص ۷۰۷.
- ↑ آیت محمدی، سیری در تاریخ سیاسی کرد،انتشارات پرسمان1382
- ↑ سعیدیان، عبدالحسین، سرزمین ومردم ایران،انتشارات علم وزندگی، تهران1377، شابک:7_7_90052_964
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۸. دریافتشده در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ سید حسین الحسینی الزرباطی. «الکورد الشیعة فی العراق». سید حسین الحسینی الزرباطی. دریافتشده در 18 سپتمامبر 2015. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «KURDISH TRIBES». دانشنامه ایرانیکا. دریافتشده در ۱۲ فوریه ۲۰۱۵.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ Asiretler Tarihi 2010 (به ترکی استانبولی). به کوشش Ibrahim Bozkurt.
{{cite book}}
: نگهداری CS1: سایر موارد (link) - ↑ The valley of the assassins and other essays 1934 -p176. به کوشش Freya Stark.
- ↑ Eller, Jack David (1999). Kurdish History and Kurdish Identity. p. 153. ISBN 978-0472085385.
- ↑ Jaimoukha, Amjad (10 November 2004). The Chechens. Routledge. p. 29. doi:10.4324/9780203356432. ISBN 978-0-203-35643-2.
- ↑ نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 292.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ jean bottero .the oldest cuisine in the world cooking in mesopotamia :p40.
- ↑ راولینسون، هنری. ۱۸۳۹. یادداشتهایی دربارۀ سفر از زهاب در دامنههای زاگرس در امتداد کوهها به خوزستان (شوش) و از آنجا از استان لرستان به کرمانشاه در سال ۱۸۳۶ (به انگلیسی)، در مجلۀ جامعۀ جغرافیایی پادشاهی، شمارۀ ۴، ۱۸۳۹، ص ۵۰؛ بازدید در ۲۳ بهمن ۱۳۹۸.
- ↑ «خزل | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۵.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ نگاهی به ایلام، ایرج افشار سیستانی، تهران: نشرهنر، بهار1366
- ↑ Suhufi، S. M. (۲۰۰۱). Zhiʼūpulītīk-i farhangī va masʼalah-i amnīyat-i millī (به عربی). Shamsā.
- ↑ Sīstānī، Īrāj Afshār (۱۹۸۷). نگاهی به ایلام: محموعه ای از اوضاع تاریخی، جغرافیائی، اجتماعی و اقتصادی منطقه (به عربی). نشر هنر،.
- ↑ احمد، نقیب زاده، (۲۰۰۰). دولت رضا شاه و نظام ایلی: تأثیر ساختار دولت قدرت گرای رضا شاه بر نفوذ قبایل و عشایر (به عربی). مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛.
- ↑ Foundation، " Encyclopaedia Iranica " MADĀʾEN. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۳۱.
- ↑ Ezra 8:17.
- ↑ هلن کاظمی و وحید شیدوش تحلیل مردمشناختی پوشاک در استان ایلام (مطالعۀ موردی: تیرۀ مرشدوند از ایل خزل) فرهنگ ایلام بهار و تابستان 1398 - 62,63 (وزارت علوم/ISC.
- ↑ پویش انسان در جغرافیا (مطالعه موردی ایل خزل) نويسنده: مجتبی رضوانیگیلکلایی ،انتشارات موسسه انتشارات امیرکبیر - 1377.
- ↑ فصلنامه مطالعات ایلام شناسی، سال ششم ، شماره ،22بهار1401 خورشیدی - ص 7.
- ↑ پژوهشهاي انسان شناسي ايران، دوره ،٢٤ شماره ١٣ ، بهار و تابستان ١٤٠٢ ص 186.
- ↑ یاریگری در میان کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان تیره قلیوند ایل خزل ایلام . نوشته ی دکتر علی نورالهی.
- ↑ حسن زنده دل،مجموعۀ راهنماى جامع ايرانگردى2000 - صفحه 37.
- ↑ دولت رضا شاه و نظام ایلی. أثیر ساختار دولت قدرت گرای رضا شاه بر نفوذ قبایل و عشایر - نقیب زاده: صفحهٔ 59.
- ↑ Journal asiatique, Volume 282, ,Page 83.
- ↑ عشائر العراق – المورخ عباس العزاوی.
- ↑ الفیلیون: نجم سلمان الفیلی.
- ↑ ايرج افشار . ايلام و تمدن ديرينۀ آن - صفحه 395.
- ↑ فاتحان میمک: شامل شرح حماسه خونین میمک، تاریخچه و ویژگیهای قومی و فرهنگی ایل خزل - ذوالفقار محمدی صفحه 220.
- ↑ Sari، Zelal Sahidenur (۲۰۲۲-۰۵-۱۶). «Ne Sûlava Yaşar Kemal!: Çirava Êzidiyan». Serhat NEWS. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۰.
- ↑ Ṣaff: māhnāmah-i Artish-i Jumhūrī-i Islāmī-i Īrān (به عربی). Artish. ۱۹۹۴.
- ↑ Birashk، Ahmad؛ Allāh، Suhaylā Shams (۲۰۰۱). گاهشماری ایرانی: ادامهٔ گاهشماری تطبیقی سه هزارساله برای 5421 سال … (به عربی). بنیاد دانشنامهٔ بزرگ فارسی،.
- ↑ ذوالفقار محمدی (۱۳۷۶). فاتحان میمک: شامل شرح حماسه خونین میمک، تاریخچه و ویژگیهای قومی و فرهنگی ایل خزل.
- ↑ «سایت تخصصی اطلاعرسانی دفاع مقدس - شرح اولین نبرد پیروزمندانه رزمندگان». بایگانیشده از اصلی در ۲۰ مارس ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۵.
- ↑ عملیات ضربت ذوالفقار
- ↑ «مراسم گرامیداشت شهدای فتح میمک». بایگانیشده از اصلی در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۷ اكتبر ۲۰۲۱. تاریخ وارد شده در
|بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «http://shabestan.ir/detail/Photo/599586». بایگانیشده از اصلی در ۲۷ اكتبر ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۷ اكتبر ۲۰۲۱. تاریخ وارد شده در
|بازبینی=،|archive-date=
را بررسی کنید (کمک); پیوند خارجی در|title=
وجود دارد (کمک) - ↑ «https://ilamtoday.com/news/show/». پیوند خارجی در
|title=
وجود دارد (کمک) - ↑ «https://basijnews.ir/fa/news/9060741/». پیوند خارجی در
|title=
وجود دارد (کمک) - ↑ «https://www.irna.ir/news/84178022/». پیوند خارجی در
|title=
وجود دارد (کمک) - ↑ 1423 (۲۰۲۰-۰۱-۰۹). «ناز میمک به خون نشسته در شعر ولی محمد». ایرنا. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۹.
- ↑ ایرج افشار. ایلام و تمدن دیرینهٔ آن1993 - P464.
- ↑ Kurds: A Concise Handbook:By Mehrdad Izadi page 78.
- ↑ "Kürdistan: Bilâd-I Ekrâd - Kürt Diyarının Bilinmeyen Saklı Tarihi". pdfcoffee.com (به انگلیسی). Retrieved 2021-10-25.
- ↑ "İran'daki (Doğu Kürdistan-Rojhılat) Kürt Aşiretleri " Kürtler.com". Kürtler.com (به ترکی استانبولی). 2016-03-26. Retrieved 2022-01-14.
- ↑ Jacob Neusne, 1969, A History of the Jews in Babylonia, Volume 2, page 352-3
- ↑ سعیدیان، سعدی؛ و فیروزمندی، بهمن، 1395 «از کوه سیلخزو تا کوه بیکنی: جغرافیای تاریخی سرزمین ماد در دوره آشور نو.
- ↑ جغرافیای تاریخی الوند و زیستگاههای آن:هادی گروسین و میرهاشم میری.
- ↑ Studies, Journal of Archaeological; Sa' Saeedyan, di (Hunar) (2017-01-01). "از کوه سیلخَزو تا کوه بیکنی: جغرافیای تاریخی سرزمین ماد در دورهٔ آشور نو (From Mount Silhazu to Mount Bikni: Historical Geography of Media in the Neo-Assyrian Period)". Journal of Archaeological Studies.
- ↑ «4000 YIL ÖNCE BEKİRANLILAR ZAGROSLARDA». www.bekiranlilar.com. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۰.
- ↑ تحفۀ ناصرى در تارىخ و جغرافىاى کردستان، شکر الله سنندجى،صفحه9.
- ↑ The London encyclopaedia, or, Universal dictionary of science, art, literature, and practical mechanics, by the orig. ed. of the Encyclopaedia metropolitana [T. Curtis]., Volume 15.Thomas Curtis1839.p360.
- ↑ Cyrille Toumanoff, Studies in Christian Caucasian History. Washington D.C. : Georgetown University Press, 1963, p. 197
The Princes Amatuni were a Caspio-Median, or Mannaean, dynastic house from Artaz, with the city of Shawarshan (later Maku, in northeastern Vaspurakan), situated between lakes Van and Urmia (Mantiane), which subsequently ruled a State in Aragatsotn, in Ayrarat, centered in the castle of Oshakan. They were variously attributed a descent from Astyages of Media and a Hebrew descent.
- ↑ "Армения в эпоху Юстиниана". 25 January 1971.
- ↑ "Армения в эпоху Юстиниана". 25 January 1971.
- ↑ ۶۱٫۰ ۶۱٫۱ Toumanoff, Cyril. Amatuni بایگانیشده در ۲۰۰۷-۱۰-۱۵ توسط Wayback Machine. Encyclopaedia Iranica Online Edition. Retrieved on December 25, 2007.
- ↑ Clavijo, Ruy González de (1859). Narrative of the Embassy of Ruy Gonzalez de Clavijo to the Court of Timour at Samarcand, A.D. 1403-6. Hakluyt Society.
clavijo.
- ↑ "Vida y hazañas del Gran Tamorlán, con la descripción de las tierras de su imperio y señorío / Ruy González de Clavijo".
- ↑ "История Рода Аматуни".
- ↑ (به روسی)Аматуни. Russian Biographic Lexicon. Retrieved on November 28, 2007.
- ↑ Simonian, Hovann (2015-07-31). Hemshin: history, society and identity in the highlands of northeast Turkey. Simonian, Hovann H. London. p. 26. ISBN 978-1-138-87461-9. OCLC 921268078.
[...] the principality of Hamshen must have lived through these centuries as a vassal of the larger powers surrounding it, such as the Bagratid Armenian kingdom, the Byzantine Empire, its successor the Empire of Trebizond, the Jalayirids, and [...]
- ↑ ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ http://asbarez.com/90870/the-hemshin-a-community-of-armenians-who-became-muslims/
- ↑ "Hamshen". Defense Council of Western Armenia (به انگلیسی). 2010-11-24. Retrieved 2022-09-10.
- ↑ Simonian, Hovann (2007-01-24). The Hemshin: History, Society and Identity in the Highlands of Northeast Turkey. ISBN 978-1-135-79830-7.
- ↑ maik1970 (2018-04-12). "Համշէն". Azat Or (به ارمنی). Retrieved 2022-09-10.
- ↑ کسروی، احمد. شهریاران گمنام. ۱. ص. ۱۶۳.
- ↑ پاسدرماجیان، هراند (۱۳۷۷). تاریخ ارمنستان. انتشارات زرین. ص. ۱۵۴.
- ↑ «KAMSARAKAN – Encyclopaedia Iranica». web.archive.org. ۲۰۱۵-۰۵-۱۷. بایگانیشده از اصلی در ۱۷ مه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۲.
- ↑ Alexei Lidov, 1991, The mural paintings of Akhtala, p. 14, Nauka Publishers, Central Dept. of Oriental Literature, University of Michigan, شابک ۵−۰۲−۰۱۷۵۶۹−۲, شابک ۹۷۸−۵−۰۲−۰۱۷۵۶۹−۳, It is clear from the account of these Armenian historians that Ivane's great grandfather broke away from the Kurdish tribe of Babir
- ↑ Vladimir Minorsky, 1953, Studies in Caucasian History, p. 102, CUP Archive, شابک ۰−۵۲۱−۰۵۷۳۵−۳, شابک ۹۷۸−۰−۵۲۱−۰۵۷۳۵−۶, According to a tradition which has every reason to be true, their ancestors were Mesopotamian Kurds of the tribe (xel) Babirakan.
- ↑ Richard Barrie Dobson, 2000, Encyclopedia of the Middle Ages: A-J, p. 107, Editions du Cerf, University of Michigan, شابک ۰−۲۲۷−۶۷۹۳۱−۸, شابک ۹۷۸−۰−۲۲۷−۶۷۹۳۱−۹, under the Christianized Kurdish dynasty of Zak'arids they tried to re-establish nazarar system...
- ↑ William Edward David Allen, 1932, A History of the Georgian People: From the Beginning Down to the Russian Conquest in the Nineteenth Century, p. 104, Taylor & Francis, شابک ۰−۷۱۰۰−۶۹۵۹−۶, شابک ۹۷۸−۰−۷۱۰۰−۶۹۵۹−۷, She retained and leant upon the numerous relatives of Sargis Mkhargrdzeli, an aznauri of Kurdish origin
- ↑ Vardan Arewelts'i's, Compilation of History In these time there lived the glorious princes Zak'are' and Iwane', sons of Sargis, son of Vahram, son of Zak'are', son of Sargis of Kurdish nationality (i K'urd azge') p. 82
- ↑ Szakonyi, David (2007). "Ethnic mobilization in post-Soviet Georgia: the case of the Yezidi-Kurds". undefined (به انگلیسی).
- ↑ پاسدرماجیان، هراند (۱۳۷۷). «هفتم». تاریخ ارمنستان. تهران: انتشارات زرین. ص. ۱۹۳. شابک ۹۶۴-۴۰۷-۰۱۳-۵.
- ↑ Richard G. Hovannisian, ed. (1997). The Armenian People: From Ancient To Modern Times century. I. New York: St. Martin's Press. p. 191. ISBN 978-1-4039-6421-2.
- ↑ F. Macler. Armenia, The Kingdom of the Bagratides. The Cambridge Ancient History, Vol. IV.
- ↑ ابناسفندیار، محمد بن حسن، اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ طبرستان، پدیده خاور، ۱۳۶۶، ص ۱۵۱
- ↑ اولیاءالله، محمد بن حسن، تاریخ رویان، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸، ص۲۴
- ↑ اعتماد السلطنه، محمد حسن بن علی، التدوین فی احوال جبال شروین، تاریخ سواد کوه مازندران، فکر روز، ۱۳۷۳، ص ۱۷۸
- ↑ هدایت، رضا قلی بن محمد هادی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، کتابفروشی اسلامیه، ص ۵۵۷
- ↑ زرینکوب، عبدالحسین، روزگاران: تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، سخن، ۱۳۸۴، ص ۱۷۸
- ↑ مشکور، محمد جواد، پهلوانها یا پهلوانان، بررسیهای تاریخی، مرداد و شهریور ۱۳۴۹، سال پنجم، شماره ۳
- ↑ دریایی، تورج، کاوه آهنگر: صنعتگری هند و ایرانی؟، معارف، فروردین و تیر ۱۳۸۲، شماره ۵۸
- ↑ From Pērōz’s reign (r. 459-84) onwards, the Kārins traced their genealogy to the Kayānid king, Manučehr (Ṭabari, tr., V, p. 117)., Parvaneh Pourshariati. , “KĀRIN,” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ Kolesnikov، Aliĭ Ivanovich (۱۹۷۷). Īrān dar āstānah-ʼi yūrish-i Tāziyān. Āgāh.
- ↑ Farrokhzad، Pouran؛ فرخزاد، پوران (۲۰۱۱-۰۳-۰۱). مهره مهر: Mohreh Mehr (به عربی). Ketab.com. شابک ۹۷۸۱۵۹۵۸۴۳۱۴۲.
- ↑ «ESFANDĪĀR (2)». Encyclopædia Iranica. نوزدهم ژانویه ۲۰۱۲. دریافتشده در سیزدهم فوریه ۲۰۱۲. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=،|تاریخ=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ Revue des études arméniennes (به فرانسوی). Librairie Klincksieck. 2000.
- ↑ Oğuz, Burhan (1976). Türkiye halkının kültür kökenleri: Tarım, hayvancılık, meteoroloji (به ترکی استانبولی). Doğu-Batı.
- ↑ Yarshater, Ehsan (1983). The Cambridge History of Iran (به انگلیسی). Cambridge University Press.
- ↑ DANIEL, DR GLYN (1967). THE PARTHIANS (به انگلیسی).
- ↑ British Museum، It was purchased in Nahavand … belonged to a treasure found in 1910 or 1911 which he dubbed the 'Hoard of the Karen Pahlavs', after the important Karen family who are thought to have been established in Nahavand in the Parthian period. Ancient Persia.
- ↑ J. Naveh, S. Shaked, Aramaic Documents from Ancient Bactria (2012), p. 191.
- ↑ جغرافیای استان همدان. فصل 4. صفحهٔ 83. مولفان: حسن پور عرب. نعمت ملکی. علی پاک مهر. بهجت پاکدست. رضا بلوریان. محمد آیینی و حشمت الله محمدی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۵-۲۰۱۲-۳.
- ↑ Ṭabarī, I, p. 2337
- ↑ Ebn al-Aṯīr, II, p. 482
- ↑
Djalal Khaleghi-Motlagh. «DERAFŠ-E KĀVĪĀN». ENCYCLOPÆDIA IRANICA. دریافتشده در ۵ مارس ۲۰۱۶.
- ↑ المکتبة الإسلامیة بایگانیشده در ۲۰۱۱-۰۲-۱۷ توسط Wayback Machine
- ↑ ثمرات الأوراق بایگانیشده در ۴ مارس ۲۰۱۶ توسط Wayback Machine
- ↑ تاریخ مختصر الدول.
- ↑ Gordon, Raymond G. , Jr. (ed.), 2005. Ethnologue: Languages of the World, Fifteenth edition. Dallas.
- ↑ Claude Reignier Conder The Life of Saladin1897.XV.
- ↑ Şeşen, R. (2009). Selâhaddîn-i Eyyûbî.
- ↑ «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۱۵.
- ↑ اکراد تركيا .إبراهيم الداقوقي . ص54.
- ↑ ۱۱۲٫۰ ۱۱۲٫۱ کلیمالله توحدی کانیمال – حرکت تاریخی کرد به خراسان – جلد دوم.
- ↑ «You are being redirected...». www.ettelaat.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۴.
- ↑ ۱۱۴٫۰ ۱۱۴٫۱ اکراد تركيا .إبراهيم الداقوقي . ص52.
- ↑ ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ Turkish state (2014), Aşiretler Raporu (in Turkish) (3 ed.), Kaynak Yayınları, ISBN 978-975-343-220-7.
- ↑ شهریاران گمنام تألیف احمد کسروی چ 2 ص 270.
- ↑ Yıldız, Erdal. "Şerefhan Şerefnâme Kürt Tarihi cilt 1".
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help)s 236-244 - ↑ «Hizan». web.archive.org. ۲۰۲۱-۰۴-۲۱. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ آوریل ۲۰۲۱. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۱۵.
- ↑ "در ذکر حکام خیزان و وجه تسمیه آن". ڤهژینبوکس (به کردی). Retrieved 2022-09-15.
- ↑ "Xan Mehmûd". Wîkîpediya (به کردی). 2021-09-26.
- ↑ کرد در دائرت المعارف اسلام - ص175.
- ↑ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۲.
- ↑ Abdusamet Yigit, Feqiyê Teyran, roman, 2009, Han, berlin. ISBN 978-3-940409-97-340.
- ↑ Yaz, Arafat (2020). "Mervânî Devleti'nin Kurucusu Bâd b. Dostık". Turkish Studies (به ترکی استانبولی). 15 (2): 724–726.
- ↑ Jwaideh, Wadie (2006). The Kurdish National Movement: Its Origins and Development. Syracuse University Press. pp. 15. ISBN 978-0-8156-3093-7.
- ↑ Ripper, Thomas (2000). Die Marwaniden von Diyar Bakr. Germany: Ergon.
- ↑ Amedkoz / Amedroz, H. F. "The Mancdnid Dynasty at Hayyafariqin in the Tenth and Eleventh Centuries A.D". Cambridge University Press: 123. doi:10.1017/S0035869X0003001X. ISSN 0035-869X.
- ↑ «Breaking stories & updates». News Directory. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۲.
- ↑ Han, Şeref (Çev. İbrahim Sunkur) (2016). Şerefname. Van: Sîtav. s. 242.
- ↑ Bidlīsī, Sharaf Khān, 1543-. Şerefname: Kürt tarihi. Sunkur, İbrahim,. Van. ISBN 978-605-66520-1-1. OCLC 984148348.
{{cite book}}
: نگهداری CS1: نقطهگذاری اضافه (link) نگهداری یادکرد:نامهای متعدد:فهرست نویسندگان (link) - ↑ EJ Brill'in ilk İslam ansiklopedisi, [[۱]], s.1144, ISBN [08265-4]
- ↑ «Kozluk Tarihçesi». web.archive.org. ۲۰۱۸-۰۱-۰۸. بایگانیشده از اصلی در ۸ ژانویه ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۱۵.
- ↑ اسپورت، آی. «طلوع خورشید کردستان در سوئد». آی اسپورت. بایگانیشده از اصلی در ۴ فوریه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۰۴.
- ↑ "HSM Karargah Komutanlığı: Armanc Goşkar yoldaşı saygıyla anıyoruz". ANF News (به ترکی استانبولی). Retrieved 2023-02-04.
- ↑ "KJK Armanc Goşkar'ı andı - Hawarnews Türkçe Sayfası". hawarnews.com (به ترکی استانبولی). Retrieved 2023-02-04.
- ↑ Гутон // Азербайджанская советская энциклопедия. Vol. III. Baku. 1979. p. 287.
- ↑ پلینی پیر، تاریخ طبیعی. کتاب ششم
- ↑ «Плиний Старший. Естественная история. Книга шестая (компиляция переведенных фрагментов)». annales.info. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۳-۱۹.
- ↑ ۱۳۹٫۰ ۱۳۹٫۱ «Regional Ədliyyə». sumgayit.justice-regional.gov.az. بایگانیشده از اصلی در ۳ فوریه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۰۳.
- ↑ «123-XII - Azərbaycan Respublikasının Abşeron, Ağstafa, Balakən, Beyləqan, Bərdə, Biləsuvar, Qobustan, Qubadlı, Zaqatala, İsmayıllı, Yevlax, Kəlbəcər, Masallı, Xızı, Şamaxı rayonlarının və DQMV Hadrut rayonunun inzibati ərazi bölgüsündə qismən dəyişikliklər edilməsi haqqında». e-qanun.az. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۰۳.
- ↑ Aliaga MAMEDOV, ASPECTS OF THE CONTEMPORARY ETHNIC SITUATION IN AZERBAIJAN بایگانیشده در ۲۸ دسامبر ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine، بازدید: سپتامبر ۲۰۰۸.
- ↑ Tat, Muslim: A language of Azerbaijan
- ↑ C. Haussknecht's Routen im Orient, 1865-1869 [map] / nach dessen Originalkizzen redigirt von H. Kiepert.
- ↑ منتخب رسالات صفاء الدین همدانی. صفحه 16-19.
- ↑ گیتی گشا زندیه .نفیسی.
- ↑ Persian Gulf Residency Monthly Reports 1912-20.V1. ’British Library: India Office.
- ↑ "File 2297/1919 'Persian Gulf Residency Monthly Reports. 1912-20.' [408r] (820/1044)". Qatar Digital Library (به انگلیسی). 2017-12-20. Retrieved 2022-12-23.
- ↑ گیرشمن،رومن،کنتنو،جورج (کاوش های تپه گیان)،مترجم میلاد سهرابی پیله رودی،به کوشش مرتضی کیانی، انتشارات سفیراردهال،تهران. 1400.
- ↑ فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 57.
- ↑ Julian Reade: Iran in the Neo-Assyrian Period. In: Mario Liverani (Hrsg.): Neo-Assyrian geography (Quaderni de geografia storica; Bd. 5). Universita di Roma, Rom 1995, S. 31–42.
- ↑ «Roberto Dan | International Association of Mediterranean and Oriental Studies (ISMEO) - Academia.edu». ismeo.academia.edu. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۵.
- ↑ «CHILDREN OF ATUR». Region Plus. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ سرزمین اراتا در منابع سومری و آرارات در انجیل: آرتاک موسیسیان و ترجمه شاهن هوسپیان.
- ↑ هرودوت جلد هفت.
- ↑ داستانهای مربوط به اِنمِرکار (Enmerkar).
- ↑ "Searching for Noah's Ark and Aratta". Noah's Ark in Aratta, the biblical mountains of Ararat (به انگلیسی). Retrieved 2021-10-27.
- ↑ The Routledge Handbook of the Peoples and Places of Ancient Western Asia: The Near East from the Early Bronze Age to the Fall of the Persian Empire by Trevor R. Bryce. page39.
- ↑ تاریخ کمبریج ایران - فصل سوم صفحه 61.
- ↑ ادوین نوریس. فرهنگ آشوری. جلد سوم صفحه 734.
- ↑ Zénaïde Alexeïevna Ragozin -The Story of Media and Babylon from the Fall of Nineveh to the Persian War. page 306.
- ↑ Oscar White Muscarella .Archaeology, Artifacts and Antiquities of the Ancient Near. page 107.
- ↑ پراتاب چاندرا - نگاهی اجمالی به فرهنگ هند- صفحه 20.
- ↑ عبدالجمیل خان: میراث آفریقایی، ریشههای بینالنهرین، فرهنگ هند و استعمار بریتانیا. صفحه 77.
- ↑ Indo-iranica, Volume 47, Page14.
- ↑ ویل دورانت ، آریل دورانت : تاریخ تمدن جلد 1 صفحه 350.
- ↑ آلبرت چمپدور، کورش صفحه 35.
- ↑ Sikandar Amān Allāhī Bahārvand ,Tribes of Iran: The tribes of Luristan, Bakhtiari, Kuh Gilu, and Mamasani page 12.
- ↑ Monumentum HS Nyberg: 4 page 467.
- ↑ Richard Nelson Frye,The History of Ancient Iran page 66.
- ↑ لوئیس لوین. مقالاتی در باستانشناسی بینالنهرین بزرگ صفحه 144.
- ↑ ماریا بر. سیوس. ایران باستان فصل دوم صفحه 6.
- ↑ Diakono and Kashki, pp. 62-63.
- ↑ «Blog: Life - An Epic Journey». yash.ws. بایگانیشده از اصلی در ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۷-۱۵.
- ↑ ARAM 26 Black & White Paperback By ARAM SOCIETY page 303.
- ↑ بیرونی، ١٣٨۶: ص ۱۵۱.
- ↑ «آزادخان افغان | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۷.
- ↑ "آزادخان افغان". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2021-09-28.
- ↑ گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس-کتاب آبی ص 940.
- ↑ گزارشهای محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس-کتاب آبی ص 188.
- ↑ احمد احرار. طوفان در ایران 1352.
- ↑ ادیب الممالک . دیوان اشعار. نکوهش نجدالسلطنه ابیات 3، 4 و 5.
- ↑ "Kurdish tribes". Wikipedia (به انگلیسی). 2021-10-21.
- ↑ "İnternet çağında aşiret: İzollular WhatsApp'da buluşuyor". Independent Türkçe (به ترکی استانبولی). 2019-05-21. Retrieved 2021-10-27.
- ↑ iha.com.tr. "İzol Aşireti referanduma 'evet' diyor". İhlas Haber Ajansı (به ترکی استانبولی). Retrieved 2021-10-25.
- ↑ ""Aşiretimizi Şahsi Arzulara Alet Etmeyin"". Sincik Gündem (به ترکی استانبولی). Retrieved 2021-11-03.
- ↑ Erzincan.Ali kemali 1931.
- ↑ «İzol Aşireti – PostSeyyah» (به ترکی استانبولی). دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۱-۰۳.
- ↑ "İzol Aşireti Tarihi Nedir? Lideri Kimdir?". gazetevan.com (به ترکی استانبولی). 2011-04-13. Retrieved 2021-11-03.
- ↑ (137 FIRAT, M. Şerif; Doğu İlleri Ve Varto Tarihi, Türk Kültürünü Araştırma Enstitüsü Yay. , 5. Baskı, Ankara-1983, s. 76-77.55).
- ↑ Mehrdad Izady.Kurds.P78.
- ↑ Asiretler Tarihi 2010.Ibrahim Bozkurd.
- ↑ «HISTORICAL DEMOGRAPHY – ՎԷՄ համահայկական հանդես / Vem Academic Journal» (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۰۲.
- ↑ Panoramio map بایگانیشده در ۲۰۱۴-۰۱-۱۹ توسط Wayback Machine which calls the Little Khabur river with the name of Hezil Suyu but this river is actually the Little Khabur river which is tributary to the Tigris river.
- ↑ Panoramio map بایگانیشده در ۲۰۱۴-۰۱-۱۹ توسط Wayback Machine showing the confluence between the two rivers. The river crossing the city of Zakho in Iraqi territory is the Little Khabur river not the Hezil Suyu river.
- ↑ The diary of William Hedges: during his agency in Bengal: as well as on his voyage out and return overland (1681-1697) by Barlow, R. p225.
- ↑ «Rewşa Zimanê Kurdî (kurmancî û kirdî/dimilî) li Bakurê Kurdistanê». ÇandName. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۸-۲۹.
- ↑ Seyidxan Kurij.Zazalar ve Zazaca Yazını.
- ↑ Mehmet Bayrak, İç Toroslarda Alevî Kürt Aşiretler.
- ↑ Kilis Urfa Adıyaman ve çevresinde-Mustafa Öztürk.T.C. Fırat Üniversitesi, 2004 - Adıyaman, (Turkey).
- ↑ "Karacadağ'dan Koçgiri'ye Hizoli aşireti | Piryol.com" (به ترکی استانبولی). 2020-01-30. Retrieved 2022-01-12.
- ↑ "Êzidîlere karşı gerçekleştirilen 74.Ferman: IŞİD | Gazete Patika" (به ترکی استانبولی). 2018-08-03. Archived from the original on 14 January 2022. Retrieved 2022-01-14.
- ↑ Gernot Wießner: „ … in das tötende Licht einer fremden Welt gewandert” In: Robin Schneider (Hrsg.): Die kurdischen Yezidi. Ein Volk auf dem Weg in den Untergang. Pogrom 110. Gesellschaft für Bedrohte Völker, Göttingen 1984. ISBN 3-922197-14-0; S. 31–46 Online als pdf.
- ↑ "Urfada Aşiretlerin Tarihi..." https://www.sanliurfaguncel.com (به ترکی استانبولی). Retrieved 2020-09-20.
{{cite web}}
: External link in
(help)|وبگاه=
- ↑ "Adıyaman Kürtleri". Kürtler.com (به ترکی استانبولی). 2020-05-18. Retrieved 2020-09-20.
- ↑ URFA MİLL I MÜCADELE ALBÜMÜ.Müslüm Akalın, A.Cihat Kürkçüoğlu 2018. p 129.
- ↑ Leitch, John (1859). "Johann Elieser Theodor Wiltsch, trans. John Leitch, Handbook of the Geography and Statistics of the Church, Volume 1, Bosworth & Harrison, 1859, p. 232". Archived from the original on 2021-12-05. Retrieved 2021-08-08.
- ↑ Ferheng Kurdi - Tırki, D. İzoli, 1991, Holenda, wêşanên Deng, ISBN 3-927213-04-7.
- ↑ ANKARA ÜNİVERSİTESİTÜRK İNKILÂP TARİHİ ENSTİTÜSÜ MİLLİ MÜCADELE DÖNEMİ’NDE KÜRDİSTAN TEÂLİ CEMİYETİ(1918–1927) YÜKSEK LİSANS TEZİHAZIRLAYAN Zeynep ÇAMSOY Ankara 2007 -p239.
- ↑ Üngör, Umut. "Young Turk social engineering: mass violence and the nation state in eastern Turkey, 1913- 1950" (PDF). University of Amsterdam. p. 241. Retrieved 9 April 2020.
- ↑ ملک و زارع در ایران به قلم آن لمبتون.
- ↑ «اطلاعات استان ها». akhbarostanha.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۲۴.
- ↑ یاسنتلوئی رابینو.سفرنامۀ مازندران و استراباد.ص 232.
- ↑ "مانی". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2021-10-24.
- ↑ سیمای همدان، ص ۲۶۰
- ↑ ۲۱۵٫۰ ۲۱۵٫۱ دکره: تهران ۱۳۸۰. ص ۵۰.
- ↑ دکره: تهران ۱۳۸۰. ص 42.
- ↑ گئوویدن گرن، مانی و تعلیمات او، ترجمه نزهت صفای اصفهانی. ص 51.
- ↑ ۲۱۸٫۰ ۲۱۸٫۱ ۲۱۸٫۲ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۱۷.
- ↑ Ebn al-Nadīm’s Fehrest (tr. Dodge, II, p. 811).
- ↑ همان، 32، 1978، ص 182.
- ↑ Brockelmann, Lexicon Syriacum, 1928, p. 337b.
- ↑ «ELCESAITES - JewishEncyclopedia.com». www.jewishencyclopedia.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۷-۱۷.
- ↑ Harnack, Dogmengesch. 3d ed. , i. 288-293.
- ↑ Hilgenfeld, Ketzergesch. pp. 433-435.
- ↑ Ritschl, Ueber die Sekte der Elkesaiten, in Zeit. für Historische, Theologie, xxiii. 573-594;.
- ↑ Drower, Ethel Stefana (1937). The Mandaeans of Iraq and Iran. Oxford At The Clarendon Press.
- ↑ War And Peace In The Life Of The Prophet Muhammad. By ZAKARIA BASHIER.
- ↑ Rudolph, Kurt (1978). Mandaeism. BRILL. p. 15. ISBN 9789004052529.
In some texts, however, it is said that Anoš and Manda ḏHayyē appeared in Jerusalem together with Jesus Christ (Mšiha), and exposed him as a lying prophet. This tradition can be explained by an anti-Christian concept, which is also found in Mandaeism, but, according to several scholars, it contains scarcely any traditions of historical events. Because of the strong dualism in Mandaeism, between body and soul, great attention is paid to the "deliverance" of the soul
- ↑ The Light and the Dark: Dualism in ancient Iran, India, and China Petrus Franciscus Maria Fontaine - 1990 "Although it shows Jewish and Christian influences, Mandaeism was hostile to Judaism and Christianity. Mandaeans spoke an East-Aramaic language in which 'manda' means 'knowledge'; this already is sufficient proof of the connection of Mandaeism with the Gnosis...
- ↑ تاریخ باستان کمبریج .چاپ دوم جلد هفتم.قسمت اول.جهان هلنیستی / ویرایش شده توسط F. W. WALBANK . دانشگاه لیورپول و A. E. ASTIN از دانشگاه کوئینز، بلفاست M. W. FREDERIKSEN R. M. OGILVIE . صفحه 298.
- ↑ The ancient history of the Egyptians, Carthaginians, Assyrians, Babylonians, Medes and Persians, Macedonians and Grecians.by Rollin, Charles, 1661-1741.p204.
- ↑ 3.5.16 .Xenophon.
- ↑ Geog. 11.13.6.
- ↑ Strab. xi.
- ↑ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۳-۰۹.
- ↑ J. A. Brinkman, “Kassiten,” RIA V, 1976-80, pp. 464-73. [F.] Weissbach, “Kossaîoi,” in Pauly-Wissowa, XI/2, cols. 1499-1503.
- ↑ Geog. 11.13.6; 16.1.13,17–18.
- ↑ Diod. 17.59.3; 17.111.4.
- ↑ Arr. Anab. 7.15.1; 23.1.
- ↑ A smaller classical dictionary of biography, mythology, and geography by William Smith p127 . /They were conquered by Alexander (b.c. 325, 324), but after his death, they soon regained their independence.
- ↑ پیرنیا، حسن، تاریخ قدیم ایران باستان، انتشارات دنیای کتاب، تهران ۱۳۶۲.
- ↑ The Hittites : their inscriptions and their history / by Campbell, John, 1840-1904 .p247.
- ↑ Neubauer, A. (1868), La géographie du Talmud, Paris: Michel Lévy Frères.P378.
- ↑ The archaeology of Elam: Formation and transformation of an ancient Iranian state. Cambridge: Cambridge University Press, .P374.
- ↑ Komisiun-e melli-e Yunesko (UNESCO) dar Irān, Pub. no. 22, Irānšahr, 2 vols., Tehran, 1963-65.
- ↑ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۲.
- ↑ ابراهیم اسکندری نیا. ساختار سازمان ايلات وشيوه معيشت عشاير آذربايجان غربى. ص307.
- ↑ غلامحسین افضل الملک. سفرنامه از شهرستانک تا کلاردشت.
- ↑ “تاریخ مشاهیر کرد”، بابا مردوخ روحانی.
- ↑ Budge, Frances Anne (2013). Annals Of The Kings Of Assyria. Routledge. p. 163. ISBN 978-1-136-20974-1.
- ↑ Maspero, Gaston (1900). History of the Ancient Peoples of the Classic East, Volume 3. Society for Promoting Christian Knowledge. p. 322.
- ↑ Izady, Mehrdad R. (1992). The Kurds: a concise handbook. Taylor & Francis. p. 31. ISBN 0-8448-1727-9.
- ↑ Rogers, Robert William (2015). History of Babylonia and Assyria. Cambridge University Press. p. 325. ISBN 978-1-108-08307-2.
- ↑ Takayoshi Oshima (2012). "Another Attempt at Two Kassite Royal Inscriptions: The Agum-Kakrime Inscription and the Inscription of Kurigalzu the Son of Kadashmanharbe". Babel und Bibel 6. Eisenbrauns. pp. 225–252.
- ↑ Tremper Longman III (1991). Fictional Akkadian autobiography: a generic and comparative study. Eisenbrauns. pp. 83–87.
- ↑ Michael C. Astour (Apr–Jun 1986). "The Name of the Ninth Kassite Ruler". Journal of the American Oriental Society. 106 (2): 327–331. doi:10.2307/601597.
- ↑ ۲۵۷٫۰ ۲۵۷٫۱ Foundation، Encyclopaedia Iranica. «Welcome to Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۷-۰۱.
- ↑ Potts, Daniel T. (1999). "The Archaeology of Elam: Formation and Transformation of an Ancient Iranian State." Cambridge: Cambridge University Press. ISBN 0-521-56358-5. pp. 233–234
- ↑ Albert Kirk Grayson, Assyrian and Babylonian Chronicles, Locust Valley, N.Y. : J.J. Augustin, 1975 شابک ۹۷۸−۱۵۷۵۰۶۰۴۹۱
- ↑ Brinkman, J. A.. "1. Babylonia under the Kassites: Some Aspects for Consideration". Volume 1 Karduniaš. Babylonia under the Kassites 1, edited by Alexa Bartelmus and Katja Sternitzke, Berlin, Boston: De Gruyter, 2017, pp. 1-44
- ↑ محمد امین زکی . زبده ى تاريخ کرد و کردستان.2002 - صفحه 10.
- ↑ محمد امین زکی . زبده ى تاريخ کرد و کردستان .2002- صفحه 13.
- ↑ Levine, Louis D. “The Second Campaign of Sennacherib. ” Journal of Near Eastern Studies, vol. 32, no. 3, 1973, pp. 312–17
- ↑ Levine, Louis D. "Geographical Studies in the Neo-Assyrian Zagros—I." Iran 11.1 (1973): 1-27
- ↑ Levine, Louis D. "Geographical Studies in the Neo-Assyrian Zagros—II." Iran 12.1 (1974): 99-124
- ↑ The Macro-Comparative Journal. 2011. The Kassite Language In a Comparative Perspective with Hurrian and Urartean.
- ↑ «Exploring Kurdish Origins - Prof. Mehrdad R. Izady». KURDISTANICA (به انگلیسی). ۲۰۱۸-۱۰-۰۹. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۲.
- ↑ Sommerfeld, Walter (1985). "Der Kurigalzu-Text MAH 15922". Archiv für Orientforschung. Archiv für Orientforschung (AfO)/Institut für Orientalistik. 32: 1–22. ISSN 0066-6440. JSTOR 41662046. Retrieved 2022-04-04.
- ↑ Bartelmus, Alexa (2017). "Die Götter der Kassitenzeit. Eine Analyse ihres Vorkommens in zeitgenössischen Textquellen". Karduniaš. Babylonia under the Kassites. De Gruyter. doi:10.1515/9781501503566-011.
- ↑ Bartelmus 2017, p. 247.
- ↑ Gopal, Madan (1990). K.S. Gautam (ed.). India through the ages. Publication Division, Ministry of Information and Broadcasting, Government of India. p. 76.
- ↑ Shimkhada, Deepak (1984). "The Masquerading Sun: A Unique Syncretic Image in Nepal". Artibus Asiae. 45 (2/3): 223–229. doi:10.2307/3249732. JSTOR 3249732.
- ↑ T. Richard Blurton (1993). Hindu Art. Harvard University Press. p. 118. ISBN 978-0-674-39189-5. Archived from the original on 8 June 2020. Retrieved 26 September 2016.
- ↑ Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons.p45.
- ↑ Herodotus iii. 115; Diodorus v. 21, 22, 38; Strabo ii. 5, iii. 2, 5, v. 11; Pliny, Nat. Hist. iv. 119, vii. 197, xxxiv. 156-158, are the chief references in ancient literature. T. R. Holmes, Ancient Britain (1907), appendix, identifies the Cassiterides with the British Isles.
- ↑ Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons: CASSI PHOENICIAN NAMES IN CORNWALL.p.201.
- ↑ Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons: .p.36.
- ↑ Austine Waddell, Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons. Chapter VIII.
- ↑ ۲۷۹٫۰ ۲۷۹٫۱ لورنس وادل. خاستگاه فنیقی بریتانیاییها، اسکاتلندیها و آنگلوساکسونها. صفحه35 و 47.
- ↑ ۲۸۰٫۰ ۲۸۰٫۱ ThePhoenicianOriginOfBritonsScotsAnglo-saxons1924-Edition.page448.
- ↑ ۲۸۱٫۰ ۲۸۱٫۱ ۲۸۱٫۲ ۲۸۱٫۳ ThePhoenicianOriginOfBritonsScotsAnglo-saxons1924.page215.
- ↑ Strabo, lib. xi. c. xii. s. I.
- ↑ Edward Stanford.textsProceedings Of The Royal Geographical Society And Monthly Record Of Geography Vol.1.p169.
- ↑ Lecoq 1987, p. 151.
- ↑ Bivar, A.D.H. (1983), "The Political History of Iran under the Arsacids", in Yarshater, Ehsan (ed.), Cambridge History of Iran, vol. 3, London: Cambridge UP, pp. 21–99.
- ↑ بزرگمهر لقمان. «پارسیگویانِ باستان زبانِ خویش را چه مینامیدند؟».
- ↑ راهنمای زبان پارتی، حسن رضایی باغبیدی، نشر ققنوس، تهران، ۱۳۸۵، ص۱۵
- ↑ تاریخ زبان فارسی، مهری باقری، نشر قطره، تهران، ۱۳۸۱، ص۸۲
- ↑ زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، ژاله آموزگار، احمد تفضلی، نشر معین، تهران، ۱۳۸۰، صص۱۲–۱۳
- ↑ Austine Waddell.BARTHOLOMEW AN ARYAN PHOENICIAN.p.83.
- ↑ لورنس وادل. خاستگاه فنیقی بریتانیاییها، اسکاتلندیها و آنگلوساکسونها. فصل 4. صفحه27.
- ↑ لورنس وادل. خاستگاه فنیقی بریتانیاییها، اسکاتلندیها و آنگلوساکسونها. فصل 4. صفحه 25.
- ↑ "List of ancient Germanic peoples". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-08-11.
- ↑ Christian Presche, Kassel im Mittelalter: Zur Stadtentwicklung bis 1367 vol. 1 (2013), p. 41.
- ↑ Gudmund Schütte, Our forefathers: The Gothonic nations: A manual of the ethnography of the Gothic, German, Dutch, Anglo-Saxon, Frisian and Scandinavian peoples, vol. 2 (1933), p. 191.
- ↑ Aristotle, Meteorologia i.13.20; Caesar, vi.25; Tacitus, Germania 28 and 30 and Annales ii.45; Pliny, (as "Hercynius jugum",) iv.25, as "Hercynius saltus" x.67; Livy, v.24; Ptolemy, ii.11.5; Strabo, iv.6.9. , vii.1.3, 5, etc.
- ↑ "Cornelius Tacitus, Germany and its Tribes, chapter 30". www.perseus.tufts.edu.
- ↑ Kessler, P. L. "Kingdoms of the Germanic Tribes - Mattiaci". The History Files (به انگلیسی). Retrieved 2022-09-24.
- ↑ "Mattiaci". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-02-09.
- ↑ "Batavi (Germanic tribe)". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-02-15.
- ↑ Plin. Nat. 4.28
- ↑ "Chatti". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-08-21.
- ↑ Lanting; van der Plicht (2010), "De 14C-chronologie van de Nederlandse Pre- en Protohistorie VI: Romeinse tijd en Merovingische periode, deel A: historische bronnen en chronologische schema's", Palaeohistoria, 51/52: 62
- ↑ Marcellinus, Ammianus, "XX.10.2", Roman History
- ↑ Nonn, Ulrich (1983), Pagus und Comitatus in Niederlothringen: Untersuchung zur politischen Raumgliederung im frühen Mittelalter, p.74ff.
- ↑ Eschbach, Peter (1902), "Der Stamm und Gau der Chattuarier, ein Beitrag zur Geschichte der fränkischen Stämme und Gaue am Niederrhein", Beiträge zur Geschichte des Niederrheins, 17: 1–28
- ↑ Lanting; van der Plicht (2010), "De 14C-chronologie van de Nederlandse Pre- en Protohistorie VI: Romeinse tijd en Merovingische periode, deel A: historische bronnen en chronologische schema's", Palaeohistoria, 51/52.
- ↑ «Hezel - Names Encyclopedia». namespedia.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۲۵.
- ↑ «Familie Hezel». www.eversagro.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۹-۲۵.
- ↑ "Hazel Name Meaning, Family History, Family Crest & Coats of Arms". HouseOfNames (به انگلیسی). Retrieved 2022-09-25.
- ↑ Lampert von Hersfeld: Annalen. Lamperti monachi Hersfeldensis Annales. Neu übersetzt von Adolf Schmidt. Erl. von Wolfgang Dietrich Fritz. (= Ausgewählte Quellen zur deutschen Geschichte des Mittelalters. Freiherr vom Stein-Gedächtnisausgabe; 13). Wissenschaftliche Buchgesellschaft, Darmstadt 1957, ISSN 0067-0650.
- ↑ Biographie, Deutsche. "Hezilo - Deutsche Biographie". www.deutsche-biographie.de (به آلمانی). Retrieved 2022-11-20.
- ↑ گسترش یک آیین ایرانی در اروپا - المار شورتهایم.
- ↑ گسترش یک آیین ایرانی در اروپا - المار شورتهایم. ترجمه نادر قلی درخشانی. ص 162.
- ↑ Karl L. Mackes: Die Grafen von Kessel und die Entstehung des Amtes Brüggen,
erschienen im Note: This template is not longer available. Use
{{webarchive}}
- see the docs for new arguments., herausgegeben vom Kreis Viersen, ISSN 0948-6631 - ↑ H. Clevis und J.A. Coldeweij: De graven van Kessel (PDF; 1,5 MB), erschienen in: Castellogica I (1983‑1987), Seiten 71‑86, herausgegeben durch Nederlandse Kastelenstichting, ISSN 0921-0253, abgerufen am 27. Januar 2013 (niederländisch)
- ↑ H. Clevis und J.A. Coldeweij: De graven van Kessel (vervolg) - Bezit en faillisement (PDF; 932 kB), erschienen in: Castellogica I (1983‑1987), Seiten 91‑100, herausgegeben durch Nederlandse Kastelenstichting, ISSN 0921-0253, abgerufen am 27. Januar 2013 (niederländisch)
- ↑ Hans Kaiser: Territorienbildung in den ehemals kurkölnischen Ämtern Kempen, Oedt und Linn, Schriftenreihe des Kreises Viersen Band 29 بایگانیشده در ۳ ژانویه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine, Kempen (Niederrhein), 1979, ISBN 978-3-931242-04-6
- ↑ Note: This template is not longer available. Use
{{webarchive}}
- see the docs for new arguments., WDR vom 26. August 2006 - ↑ R. Barth: Kulmbach: Stadt und Altlandkreis, S. 608.
- ↑ Geotop-Nummer 172R032 (PDF), siehe auch Liste der Geotope im Landkreis Berchtesgadener Land
- ↑ Thomas 1997, p. 359.
- ↑ Fellgiebel 2000, p. 254.
- ↑ Fellgiebel 2000, p. 208.
- ↑ Kemp 1982, p. 9-10.
- ↑ Battistelli 2012, p. 4-5-6-7-8.
- ↑ Iliade (II, 851–857).
Les Paphlagoniens, eux, suivaient le vaillant Pylémène Du pays des Énètes, terre des mules sauvages C'étaient les habitants de Cytoros et de Sésame Ceux dont le Parthénions baigne les illustres demeures Ceux de Cromne et d'Égiale et ceux de la haute Érythines
- ↑ Kloekhorst, Alwin (2022). "Anatolian". The Indo-European Language Family. pp. 63–82.
- ↑ Burney, Charles (2004). Historical Dictionary of the Hittites. Scarecrow Press. p. 223.
- ↑ "Anatolia - The Neolithic Period | Britannica". www.britannica.com (به انگلیسی). Retrieved 2022-11-20.
- ↑ Nashra-2020. «الفباخبر :: اینجا ماسوله است، صدای جمهوری چلچلهها». www.alefbakhabar.com. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ «سلام آبادی». salamabadi.ir. بایگانیشده از اصلی در ۲۱ اكتبر ۲۰۲۱. دریافتشده در 2021-10-21. تاریخ وارد شده در
|archive-date=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «ماسوله». ادرس. ۲۰۲۱-۰۹-۲۲. دریافتشده در ۲۰۲۱-۱۰-۲۱.
- ↑ ۳۳۴٫۰ ۳۳۴٫۱ ۳۳۴٫۲ باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۸۱.
- ↑ خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۷۴.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۷–۶۴، ۶۹.
- ↑ Forstner, “ABU’L-ṬAYYEB ṬĀHER”, Encyclopædia Iranica.
- ↑ زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۶.
- ↑ Bosworth, “Ṭāhir b. al-Ḥusayn”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ۱۸۶.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۶۱، ۶۵، ۷۰–۶۹.
- ↑ مفتخری و زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا برآمدن طاهریان، ۱۴۹.
- ↑ زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ۴۹۷.
- ↑ نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، صص ۲۴، ۳۸.
- ↑ اکبری، تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، صص ۶۱، ۴–۶۳، ۷۰–۶۹، ۴–۷۳.
- ↑ تاریخ کمبریج ایران. ج4. صص 132-134.
- ↑ «ZİLAN-ZİLÎ AŞİRETİNİN GERÇEK ADI BEKİRÎ-BEKRAN AŞİRETİDİR». www.bekiranlilar.com. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۰.
- ↑ «BEKİRÎ-BEKİRAN SÜRGÜN VE DAĞILMAYA KARŞI İSMİNİ YAŞATMA MÜCADELESİ». www.bekiranlilar.com. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۰.
- ↑ ۳۴۹٫۰ ۳۴۹٫۱ "HAKKIMIZDA". Kasıman vakfı Elazığ | kasıman köyleri (به ترکی استانبولی). Retrieved 2023-01-20.
- ↑ Karabulut, Serdar (2017). "Palu'nun Siyasi/Ekonomik Tarihi (XIV-XVIII. Yüzyıllar Arası) Ve Palu Çarşısı'na Dâir Vakıfname Belgesi'nin Tercümesi" (PDF). OTAM (به ترکی استانبولی): 149.
- ↑ Çakar, Enver; Kısa, Yavuz (2018). "Palu'da Cemşid Bey Vakıflar" (PDF) (به ترکی استانبولی). Fırat University: 151.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ Özok-Gündoğan, Nilay (2014). "Ruling the Periphery, Governing the Land: The Making of the Modern Ottoman State in Kurdistan, 1840 – 70". Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East. Duke University Press. 34 (1): 160–175 [161]. doi:10.1215/1089201X-2648641.
- ↑ "KOZLİÇAN AŞİRETİ". www.semskiasireti.com (به ترکی استانبولی). Archived from the original on 13 March 2013. Retrieved 2023-01-20.
- ↑ M. Bayrak Binboga Kürt Asiretleri IN: Bîrnebunun 1998 Ausgabe 5, p. 56 ff.
- ↑ Pliny the Elder. "Natural History," book six, chap. XVII.
- ↑ Transactions of the Bombay Geographical Society. Volume 1, 1836-1838. p66.
- ↑ Latitude.to. "Satellite map of Xoləzəy Alxaslı, Azerbaijan. Latitude: 40.0167 Longitude: 46.0333". Latitude.to, maps, geolocated articles, latitude longitude coordinate conversion. (به انگلیسی). Retrieved 2022-06-16.
- ↑ Cevdet Türkay. Osmanlı İmparatorluğu'nda oymak, aşiret ve cemaatlar (2001).
- ↑ Mark Sykes.The Kurdish Tribes of the Ottoman Empire: p472.p480.
- ↑ "ALHAS VEYA ALXAS AŞİRETİ". www.semskiasireti.com (به ترکی استانبولی). Retrieved 2022-09-02.[پیوند مرده]
- ↑ Kurdî، Navenda wêne û Klasîkên. «NÛBIHAR | Weşanxane & Kovar». www.nubihar.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۰۲.
- ↑ "Çîyayê Şerefdînê û Zozanên wê". Rûpela nû (به ترکی استانبولی). 2022-08-05. Retrieved 2022-11-02.
- ↑ «kurdica.com - This website is for sale! - KURDICA Resources and Information». www.kurdica.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۰۲.
- ↑ "İmranlı Hakkında". İmranlı Belediyesi (به ترکی استانبولی). Archived from the original on 26 November 2022. Retrieved 2022-11-02.
- ↑ تاریخ طبری. چاپی. ص. ۲۰۹.
- ↑ «Sayf, King of Yemen, approximately 516-approximately 574 - LC Linked Data Service: Authorities and Vocabularies | Library of Congress». web.archive.org. ۲۰۲۳-۰۵-۲۰. بایگانیشده از اصلی در ۲۰ مه ۲۰۲۳. دریافتشده در ۲۰۲۴-۰۸-۰۱.
- ↑ O'Leary, 1927.p101.
- ↑ Theophylact; III, 9, 6 :Homerites.
- ↑ Farnbagh Dādagī (1956), Zand-Ākāsīh: Iranian or Greater Bundahišn, Transliteration and Translation by Behramgore Tehmuras Anklesaria, Bombay.XXXII. P8.
- ↑ Šahrestānīhā Ī Ērānšahr . p20.
- ↑ «Šahrestānīhā Ī Ērānšahr». archive.org.
- ↑ ذوالفقار محمدی .فاتحان میمک: شامل شرح حماسه خونین میمک، تاریخچه و ویژگیهای قومی و فرهنگی ایل خزل.1376. ص 220.
- ↑ دو قرن سکوت. ص. ۴۶.
- ↑ همان.
- ↑ دو قرن سکوت. ص. ۴۹.
- ↑ Mohsen Zakeri.1995.Sāsānid Soldiers in Early Muslim Society: The Origins of ‘Ayyārān and Futuwwa.
- ↑ تجلی تاریخ ایران، ص ۲۳۸.
- ↑ بحار الانوار ج 15 ص 186 به نقل از کمال الدین ص 105 و اعلام الوری ص 10 و کنزالفوائد ص 82.
- ↑ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶.
- ↑ Government of Palestine, Department of Statistics, 1945, p. 31
- ↑ ابن عبد البر، الأنباه علی قبائل الرواه، ص82.
- ↑ العرب قبل الاسلام ص 51.
- ↑ صبح الاعشی ج 1 صص 336 - 358.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ج۲، ص۱۵۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ «قحطانیان». ویکی شیعه. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۳۰.
- ↑ دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۴۶؛ مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ص۳۲۰.
- ↑ نصربن مزاحم، وقعة صفّین، ص۲۰۵، ۲۳۳؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۷؛ دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۷۱؛ طبری، ج۵، ص۱۵، ۲۴؛ مسعودی، مروج، ج۳، ص۱۳۲، ۱۳۵.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، مدخل "قصی بن کلاب" از محمد اصغرینژاد.
- ↑ عبدالملک ابن هشام، السیرةالنبویة، ج۱، ص۱۲۴، چاپ مصطفی سقا ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
- ↑ سمعانی، الانساب، ج۲، ص۱۹۵.
- ↑ بن محمدابن کلبی، جمهرةالنَسَب، ج۱، ص۲۶، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
- ↑ عبدالملک ابن هشام، السیرةالنبویة، ج۱، ص۱۱۰۱۱۱، چاپ مصطفی سقا ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
- ↑ احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انسابالاشراف، ج۱، ص۵۹، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انسابالاشراف، ج۱، ص۶۵، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۳۹.
- ↑ ابوهلال عسکری، الاوائل، ج۱، ص۲۵، طنطا (مصیر) ۱۴۰۸.
- ↑ مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۲۶، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹–۱۹۱۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۲/۱۳۴۱ش.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۱، ص۶۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ طبری، تاریخ (بیروت)، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ یوسفابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفةالأصحاب، ج۱، ص۲۷، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۲۳.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۲۳–۱۲۴، ۱۳۰–۱۳۱؛ ازرقی، ج۱، ص۱۰۵–۱۰۷؛ سهیلی، ج۲، ص۲۸–۲۹، ۳۲–۳۳، ۴۵–۴۶.
- ↑ رجوع کنید به ابن قتیبه، ص۶۴۰–۶۴۱؛ قس جوادعلی، ج۴، ص۳۹.
- ↑ بلاذری، ۱۴۱۷، ج۱، ص۵۶؛ قس مسعودی، ج۲، ص۱۷۵.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۳۱–۱۳۲؛ ابن حبیب، ص۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۲۲–۱۲۳؛ ازرقی، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ طبقات ابن سعد – ترجمه دامغانی ص45 و 52.
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ ابن الأثير الجزري، الكامل في التاريخ، دار الفكر للطباعة والنشر، بيروت، ط1، 2009م، ج1، ص52-53.
- ↑ Ibn Sa'd. "Abraham, the friend of God". Kitab Tabaqat Al-Kubra الطبقات الكبرى [The Book of the Great Classes] (به عربی). Vol. 1.
قال نهر كوثي كراه كرنبا جد إبراهيم من قبل أمه وكان
- ↑ William M., Brinner (1989). The History of al-Tabari Vol. 2: Prophets and Patriarchs (SUNY series in Near Eastern Studies). pp. 127–128.
- ↑ Yaqut, Mu'jamIV: 488, s.v. Kutha.
- ↑ تاریخ عربستان، باستان و مدرن. اندرو کرایتون.
- ↑ خویشاوندی و ازدواج در تاریخ عربستان / اسمیت، دبلیو رابرتسون.
- ↑ Hämeen-Anttila 2001.
- ↑ «كتابات في الميزان / كوثى التاريخيه وناحية المشروع حالياً (جبله ) : سلمان داود الحافظي». www.kitabat.info. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۲۷.
- ↑ «كوثى المدينة التي نسيها التأريخ». قسم شؤون المعارف الاسلامية والانسانية (به عربی). دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۱-۲۷.
- ↑ میخائیل موسی الوف بعلبکی، تاریخ بعلبک، ج۱، ص۱۰۳، بیروت ۱۹۲۶.
- ↑ سلیمان ظاهر، تاریخ الشیعة: السیاسی، ج۳، ص۴۵، الثقافی، الدینی، چاپ عبدالله سلیمان ظاهر، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
- ↑ سلیمان ظاهر، تاریخ الشیعة: السیاسی، ج۳، ص۶۲، الثقافی، الدینی، چاپ عبدالله سلیمان ظاهر، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
- ↑ تاريخ الشيعة في لبنان، سعدون حمادة، ج 1، طبعة 2013، ص 345.
- ↑ دواني القطوف، عيسى المعلوف، هامش ص 155.، أبوظبي في الوثائق العثمانية، أ.حمد بن عبد الله العنقري، مجلة الدارة، عدد 3، رجب 1429 هـ، ص 69 و 70.
- ↑ Gojko Barjamovic: A Historical Geography of Anatolia in the Old Assyrian Colony Period; Kopenhagen 2011,.
- ↑ Sarafean, Georg Avedis (1957). A Briefer History of Aintab A Concise History of the Cultural, Religious, Educational, Political, Industrial and Commercial Life of the Armenians of Aintab. Boston: Union of the Armenians of Aintab. p. 11. Retrieved 4 September 2022.
- ↑ ibn al-Qalanisi, H.A.R. Gibb, editor and translator, The Damascus chronicle of the Crusades, London 1932, p. 367.
- ↑ John Marangozis (2003) A Short Grammar of Hieroglyphic Luwian.
- ↑ Gurney 1966, p. 39.
- ↑ PHOENICIAN ORIGIN OF BRITONS & SCOTS .p10-p11-p12.
- ↑ p.8: PHOENICIAN ORIGIN OF BRITONS & SCOTS.
- ↑ A Dictionary of the Pali Language By Robert Cæsar Childers
- ↑ Rupert Gethin (9 October 2008). Sayings of the Buddha: New Translations from the Pali Nikayas. OUP Oxford. pp. xxiv. ISBN 978-0-19-283925-1.
- ↑ Aziz, Shahid; Nawaz, Mehwish; Afridi, Sahib Gul; Khan, Asifullah (1 April 2019). "Genetic structure of Kho population from north-western Pakistan based on mtDNA control region sequences". Genetica (به انگلیسی). 147 (2): 177–183. doi:10.1007/s10709-019-00060-8. ISSN 1573-6857. PMID 30887215. S2CID 81976969.
- ↑ Morgenstierne, Georg (1974). "Languages of Nuristan and surrounding regions". In Jettmar, Karl; Edelberg, Lennart (eds.). Cultures of the Hindukush: selected papers from the Hindu-Kush Cultural Conference held at Moesgård 1970. Beiträge zur Südasienforschung, Südasien-Institut Universität Heidelberg. Vol. Bd. 1. Wiesbaden: Franz Steiner. pp. 1–10. ISBN 978-3-515-01217-1.
- ↑ Morgenstierne, Georg (1936) "Iranian Elements in Khowar.
- ↑ «کھوار زبان و ادب - ایک تعارف». www.mahraka.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۲-۲۲.
- ↑ Osella, Coares (19 March 2010). Islam, Politics, Anthropology. ISBN 9781444324419.
- ↑ "Brief History of Ex Mehter Chitral HH Prince Saif ul Mulk Nasir - News Pakistan". Archived from the original on 25 September 2018. Retrieved 15 May 2018.
- ↑ «CHITRAL». iranicaonline.
- ↑ Sharon, 1988, p. 4.
- ↑ Carl S. Ehrlich "Philistines" The Oxford Guide to People and Places of the Bible. Ed. Bruce M. Metzger and Michael D. Coogan. Oxford University Press, 2001.
- ↑ Trevor Bryce (6 March 2014). Ancient Syria: A Three Thousand Year History. p. 111. ISBN 9780191002922.
- ↑ Trevor Bryce (15 March 2012). The World of The Neo-Hittite Kingdoms: A Political and Military History. p. 128. ISBN 9780199218721. OUP Oxford, 2012
- ↑ Before and After the Storm: Crisis Years in Anatolia and Syria between the Fall of the Hittite Empire and the Beginning of a New Era (ca. 1220-1000 BC), A Symposium in Memory of Itamar Singer, University of Pavia, 2012, pp. 7–8.
- ↑ D. T. Potts (27 April 2012). A Companion to the Archaeology of the Ancient Near East. p. 802. ISBN 9781444360769.
- ↑ Annick Payne (17 September 2012). Iron Age Hieroglyphic Luwian Inscriptions. p. 47. ISBN 9781589836587.
- ↑ James F. Osborne, "Communicating Power in the Bīt-Ḫilāni Palace", Bulletin of the American Schools of Oriental Research, no. 368, pp. 29–66, 2012
- ↑ Timothy P. Harrison, and James F. Osborne, "Building XVI And THE Neo-Assyrian Sacred Precinct At Tell TAYINAT", Journal of Cuneiform Studies, vol. 64, pp. 125–43, 2012
- ↑ Lauinger, Jacob, and Stephen Batiuk, "A stele of Sargon II at Tell Tayinat", Zeitschrift für Assyriologie und vorderasiatische Archäologie 105.1-2, pp. 54-68, 2015
- ↑ Harrison, T. P., "Tell Ta‘yinat and the Kingdom of Unqi", In Daviau, P. M. M., Wevers, J. W. and Weigl, M. (eds) The World of the Arameans II: Studies in History and Archaeology in Honour of Paul-Eugène Dion: 115–32. Journal for the Study of the Old Testament, Supplement 325. Sheffield: Sheffield Academic Press, 2001
- ↑ ۴۵۱٫۰ ۴۵۱٫۱ Trevor Bryce (15 March 2012). The World of The Neo-Hittite Kingdoms: A Political and Military History. p. 132. ISBN 978-0-19-150502-7.
- ↑ Claudia E. Suter; Christoph Uehlinger (2005). Crafts and Images in Contact: Studies on Eastern Mediterranean Art of the First Millennium BCE. p. 133. ISBN 9783525530047.
- ↑ ۴۵۳٫۰ ۴۵۳٫۱ Trevor Bryce (10 September 2009). The Routledge Handbook of the Peoples and Places of Ancient Western Asia. p. 296. ISBN 9781134159079.
- ↑ I. E. S. Edwards; Cyril John Gadd; Nicholas Geoffrey Lemprière Hammondpage (1970). The Cambridge Ancient History: Early History of the Middle East. Part 2, Volume 1. p. 282. ISBN 9780521077910.
- ↑ Claudia E. Suter, Christoph Uehlinger (2005). Crafts and Images in Contact: Studies on Eastern Mediterranean Art of the First Millennium BCE. p. 133. ISBN 9783525530047.
- ↑ John David Hawkins (10 May 2012). Inscriptions of the Iron Age: Part 1. p. 400. ISBN 9783110804201.
- ↑ "قنشرين (ܩܢܫܪ̈ܝܢ) كلمة سريانية تعني عش النسور". Archived from the original on 2017-09-07. Retrieved 2017-02-27.
- ↑ "The Hadir Qinnasrin Project". The University of Chicago.
- ↑ Lipiński, Edward (2000). The Aramaeans: Their Ancient History, Culture, Religion. Orientalia Lovaniensia Analecta. Vol. 100. Peeters Publishers & Department of Oriental Studies, Leuven. p. 369. ISBN 978-9-042-90859-8. ISSN 0777-978X.
- ↑ Galvin, Garrett (2011). Egypt as a Place of Refuge. Forschungen zum Alten Testament, 2. Reihe. Vol. 51. Mohr Siebeck. p. 90. ISBN 978-3-161-50816-5. ISSN 1611-4914.
- ↑ Ronald F. Youngblood (2014). Nelson's Illustrated Bible Dictionary: New and Enhanced Edition. p. 1099. ISBN 9780529106247.
- ↑ 1 Kings 11:14–22
- ↑ 1 Kings 11:24-25.
- ↑ Bryce, Trevor (2012). The world of the Neo-Hittite kingdoms : a political and military history. Oxford New York: Oxford University Press. p. 135. ISBN 978-0199218721.
- ↑ Bryce, Trevor (2012). The world of the Neo-Hittite kingdoms : a political and military history. Oxford New York: Oxford University Press. p. 136. ISBN 978-0199218721.
- ↑ Grayson, A. (1996). Assyrian Rulers of the Early First Millennium BC II (858-745). Toronto: University of Toronto Press. p. 118. ISBN 0802008860.
- ↑ 1 Samuel 7:14.
- ↑ 1 Chronicles 18:1.
- ↑ "Gittite". WebBible Encyclopedia. Retrieved 2015-08-30.
- ↑ Muscarella, Oscar White (29 January 1980). The Catalogue of Ivories from Hasanlu, Iran: Hasanlu Special Studies, Volume II. UPenn Museum of Archaeology. pp. 218–. ISBN 978-0-934718-33-2.
- ↑ Arslan-Tash. v. 1 p.135: "Trois fragments d'une lamelle d'ivoire portant une ligne de texte en caractères araméens. Ces fragments ont été trouvés aux environs immédiats des cadres décrits plus haut p. 89 et suiv."
- ↑ پادشاهان۱۶:۸
- ↑ Whittaker, H. A. Isaiah Biblia, Cannock
- ↑ Grabbe, Ancient Israel, p.149
- ↑ «Kırıkhan». The Kurdish Project (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۱۷.
- ↑ editor. «درباره جبل الاکراد – کوردیا». دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۱۷.
- ↑ «كورد محافظة اللاذقية / جبل الأكراد _ دراسة شاملة بقلم محمد شريف أحمد». Ragihandina Encûmena Niştîmanî kurdî li Sûriyê (به عربی). دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۱۷.
- ↑ Röllig 1975.
- ↑ Lane Fox 2009:246, noting H. Seyrig in W. Djobadze, Archaeological Investigations in the Region West of Antioch and the Orontes, 1986.
- ↑ Astour, Michael C. (1965). Hellenosemitica: An Ethnic and Cultural Study in West Semitic Impact on Mycenaean Greece. Leiden, Netherlands: Brill Publishers. p. 136.
- ↑ See Cassiodorus, born in Magna Graecia, who bears the name in its Romanized form.
- ↑ Sharafkhan Bidlisi (2016). Şerefname : Kürt tarihi (به ترکی استانبولی). Translated by Sunkur, İbrahim. Van: Sîtav. p. 248. ISBN 9786056652011. OCLC 984148348.
- ↑ Soyudoğan, Muhsin (September 2015). "Tribal Bandistry in Ottoman Ayntab (1690-1730)". Bilkent University: 39–42.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ Yumpu.com. "mythos-und-legende-der-sex-mend-und-das-symbol-der-schlange". yumpu.com (به آلمانی). Retrieved 2021-06-15.
- ↑ اکراد تركيا .إبراهيم الداقوقي . ص53.
- ↑ تاريخ كردستان.المؤلف: جكرخوين.المجلد الأول. استوكهولم /1985 ترجمة:خالص مسور.
- ↑ Inscriptions of the Iron Age: Part 1: Text, Introduction, Karatepe, Karkamis, TellAhmar, Maras, Malatya, Commagene. Part 2: Text, Amuq, Aleppo, Hama, ... Language and Culture.) by John David Hawkins.
- ↑ «Translation of the Phrygian language». www.maravot.com. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۲۰.
- ↑ Ancient records assyria.ANCIENT RECORDS . JAMES HENRY BREASTED.
- ↑ Abraham, Kathleen (2008). "New Evidence for Warad-Sîn's Mu-Malgium-Basig ('The Destruction of Malgium') Year Name". Revue d’assyriologie et d’archéologie orientale (به انگلیسی). 102 (1): 27–38. ISSN 0373-6032.
- ↑ Frayne, Douglas (1997-12-31). "Ur III Period (2112-2004 BC)". doi:10.3138/9781442657069.
{{cite journal}}
: Cite journal requires|journal=
(help) - ↑ Cagigneaux, A. and Krebernik, M. 1998-2001d, "Numušda." In Reallexikon der Assyriologie und Vorderasiatischen Archäologie 9, pp. 611-614. Berlin: de Gruyter.
- ↑ Cavigneaux, Antoine; Krebernik, Manfred (1998), "Numušda", Reallexikon der Assyriologie (in German), retrieved 2022-02-09.
- ↑ Bryce, The Kingdom of the Hittites, 99.
- ↑ iraqHistory (۲۰۲۳-۱۱-۲۵). «The kassites». Iraq History (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۲۴-۱۲-۰۴.
- ↑ Austine Waddell, Austine Waddell.The Phoenician Origin of the Britons, Scots & Anglo- Saxons. Chapter VIII.
- ↑ Gojko Barjamovic: A Historical Geography of Anatolia in the Old Assyrian Colony Period; Kopenhagen 2011,.
- ↑ «Hittite new empire (1430 - 1200 BC)». Short history website (به انگلیسی). ۲۰۱۵-۱۱-۲۶. دریافتشده در ۲۰۲۴-۱۲-۰۴.
- ↑ ایرج افشار .مقدمه اى بر شناخت ايلها، چادرنشينان و طوايف عشايرى ايران. ص 325.
- ↑ Salehvand, Navid. "تقدس گاو و آیین طلب باران بر پایه پژوهشهای قوم باستانشناسی روستای دهلر بخش خزل کنگاور". همایش باستان شناسان جوان.
- ↑ اوستا، 1391 گزارش و پژوهش جلیل دوست خواه، نشر مروارید چ 16.
- ↑ محمودی،118:1388.
- ↑ دادگی، فرنبغ، 1369 بند هشن، گزارش مهرداد بهار – نشر توس دادور، ابوالقاسم،1387 بررسی تطبیقی گاو در استوره ها و هنر ایران و هند، مجله مطالعات ایران، سال هفتم شماره 14 پاییز.
- ↑ «پايتخت فريدون». web.archive.org. ۲۰۱۹-۰۲-۲۸. بایگانیشده از اصلی در ۲۸ فوریه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۲-۰۴.
- ↑ «جغرافیای تاریخی ورامین». بایگانیشده از اصلی در ۳ ژانویه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۱۱ اكتبر ۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در
|بازبینی=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ «وب سایت رسمی شهرداری ورامین». بایگانیشده از اصلی در ۹ آوریل ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۹.
- ↑ «IRANSEDA Network- شکوه ایران -شبکه ایران صدا». بایگانیشده از اصلی در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۴.
- ↑ نصری اشرفی، جهانگیر (۱۳۹۹). جعفر شجاع کیوانی، ویراستار. دانشنامهٔ تبرستان و مازندران جلد سوم. نشرنی = ۴۶.
- ↑ Ferēdūn was born in Varəna, identified in later sources with Var, a village in the area of Larījān, (Aḥmad Tafażżolī). , “FERĒDŪN,” Encyclopædia Iranica, online edition
- ↑ سجادی، محمد تقی (۱۳۷۸). تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر. انتشارات معین. ص. ۴۹.
- ↑ محمدی فر،1380: صص 101-102.
- ↑ کتاب شاماران در فرهنگ فولکلور کردستان، کمال رمضانی.
- ↑ Shankland, David (2003-12-08). The Alevis in Turkey: The Emergence of a Secular Islamic Tradition (به انگلیسی). Routledge.
- ↑ Fuccaro, Nelida (1999-01-15). The Other Kurds: Yazidis in Colonial Iraq (به انگلیسی). I.B.Tauris.
- ↑ ۵۱۵٫۰ ۵۱۵٫۱ Açikyildiz, Birgül (2014-12-23). The Yezidis: The History of a Community, Culture and Religion (به انگلیسی). I.B.Tauris.
- ↑ Jordi Tejel Syrias Kurds History, Politics And Society Routledge Advances In Middle East And Islamic Studies (به انگلیسی).
- ↑ Netzley، Patricia D. (۲۰۰۲). Maya civilization. San Diego, Calif. : Lucent Books.
- ↑ Three Rock Cut Cave Sites In Iran And Th (به انگلیسی).
- ↑ Gall، Timothy L.؛ Gall، Susan B. (۱۹۹۹). -9780787627614 Junior Worldmark encyclopedia of world cultures مقدار
|نشانی=
را بررسی کنید (کمک). Detroit, Mich. : UXL. - ↑ کامل صفریان.یادداشتهای پیرامون: مهرپرستی در کردستان.1385.ص57.
- ↑ پوران فرخزاد .مهره مهر 2011.
- ↑ Section 8-1, The Haverford School. Straying from the Single Story (به انگلیسی). Lulu.com.
- ↑ Fuccaro, Nelida (1999-01-15). The Other Kurds: Yazidis in Colonial Iraq (به انگلیسی). I.B.Tauris.
- ↑ Darke, Diana (2011). Eastern Turkey (به انگلیسی). Bradt Travel Guides.
- ↑ جلوههای جانبخش / اثر محمد یونس قلندر زاده. University of Arizona Libraries. ۱۹۹۷.
- ↑ مقاله/وحدت_وجود_در_بیان_حضرت_علامه_طهرانی_قدس_سره_(7)http://erfanvahekmat.com/
- ↑ Asatrian, Garnik S.; Arakelova, Victoria (2014-09-03). The Religion of the Peacock Angel: The Yezidis and Their Spirit World (به انگلیسی). Routledge.
- ↑ Catholic.org (2015), Catholic Encyclopedia (1913)_Apocalypse, retrieved 2019-02-02
- ↑ Europe, Council of; Staff, Council of Europe (2010-03-31). Mosaic: The Training Kit for Euro-mediterranean Youth Work (به انگلیسی). Council of Europe.
- ↑ دکتر محمد التونجی. یزیدیان یا شیطان پرستان ،. صص. ص ۱۱ و ۱۲.
- ↑ نصرالله پورجوادی، نوعی اعتقاد به وحدت وجود را به احمد غزالی برادر ابوحامد محمد غزالی که مشهورتر است، نسبت میدهد. نک: نصرالله پور جوادی: سلطان طریقت، تهران، ۱۳۵۸ش، ص ۱۰۴.
- ↑ [کل شی ء هالک الا وجهه (شوری ۴۲، آیه ۸۸)]، غزالی: مشکاة الانوار، ویراسته الف عفیف، قاهره ۱۹۶۴م، ص ۵۵.
- ↑ Amin Banani, Richard G. Hovannisian, Georges Sabagh (1994), p.71
- ↑ ویلیام چیتیک، Wahdat Al-Wujud, Encyclopedia of Islam and the Muslim World, p.۷۲۷
- ↑ ۴۱ـ اولانسی، دیوید، پژوهشی نو در میتراپرستی، ترجمه و تحقیق مریم امینی، نشر چشمه، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۶–۱۷. .
- ↑ «کردهای ایزدی مهرپرستان ایرانی / دکتر محمدعلی سلطانی - بخش پنجم». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۱۰.
- ↑ فاروقى. نظرى به، تارىخ و فرهنگ سقز کردستان.ص272.
- ↑ اسماعیل ابوالقاسمپور. اسطورهٔ آفرینش در آیین مانی. ص ۲۱.
- ↑ Elxai Libri Fragmenta," in his edition of "Hermæ Pastor," 1889, pp. 228-240.
- ↑ Hæreses," liii. 1.
- ↑ Hæreses, ix. 14.
- ↑ Homilien und Recognitionen, p. 396.
- ↑ «ELCESAITES - JewishEncyclopedia.com». www.jewishencyclopedia.com. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۱۰.
- ↑ دایرةالمعارف جدید اسلام، نوشته سیریل گلس، هیوستون اسمیت، صفحه 252.
- ↑ "مزدک". ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد. 2022-08-22.
- ↑ Halm 2004, p. 498.
- ↑ Messianic Beliefs and Imperial Politics in Medieval Islam: The Abbasid … , by Hayrettin Yücesoy, pg.25.
- ↑ "Kaysanites". Wikipedia (به انگلیسی). 2022-09-09.
- ↑ مبلغی، احمد، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ «ابو مسلمیه - ویکی فقه». fa.wikifeqh.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۱۰.
- ↑ صفی زاده بورکه یی.پژوهشی پیرامون ترانه های باستانی هوره - 1376 صفحه84.
- ↑ درویشی. آینه و آواز 1376 :صفحه 64.
- ↑ سهامی.پیشینه فرهنگی هوره. 1384: ص 6.
- ↑ موسوی.سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان .1380 صفحه 34.
- ↑ بهرامی.آواز مادر :ریشه مشترک هوره و مور و سیاچمانه.1388 صفحه 13.
- ↑ سلطانی -جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه 1370 - ص 357/2.
- ↑ Stol, Marten (2016). Women in the Ancient Near East. Richardson, Helen,, Richardson, M. E. J. (Mervyn Edwin John), 1943–. Boston: De Gruyter. p. 676. ISBN 978-1-61451-263-9. OCLC 957696695.
- ↑ تحلیل مردم شناختی پوشاک در استان ایلام (مطالعه موردی: تیره مرشدوند از ایل خزل). هلن کاظمی وحید رشیدوش.
- ↑ اسماعیلپور، ابوالقاسم؛ 1377، اسطورهٔ بیان، تهران: سروش.
- ↑ صنایع دستی و گردشگری استان ایلام؛ 1388، سازمان میراث فرهنگی.
- ↑ پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستاییان ایران، 1346.
- ↑ سلطانی، ۱ / ۲۶۲.
- ↑ «چوخا | دانشنامه فرهنگ مردم ایران | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۰۱-۲۳.
- ↑ يدالله نجفي.جغرافياي عمومي استان كردستان ص 195.
- ↑ عبدالحمید حیرت سجادی.ايلات و عشاير كردستان1382.
- ↑ Kurd va Kurdistān-Vasiliĭ Petrovich Nikitin.1987.p214.215.
- ↑ «خزل | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی | مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی». www.cgie.org.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۱۹.
- ↑ «کتاب «روزنه تاریخی ایلات و طوایف ایلام» توسط جعفر خیتال تألیف شده و در سال ۱۳۹۱ انتشار یافتهاست. - نمایش محتوای خبر - صدا و سیمای ایلام». ilam.irib.ir. دریافتشده در ۲۰۲۲-۱۰-۱۹. کاراکتر C1 control character در
|نشانی=
در موقعیت 35 (کمک)[پیوند مرده] - ↑ مرآت البلدان جلد 1. محمد حسن خان (اعتماد السلطنه) ص160.