بحث ویکی‌پدیا:درخواست‌های مدیر شدن/ماني ۳

لطفاً سؤال‌های استاندارد را اضافه کنید و به آنها پاسخ دهید. حسام۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۳۲ (UTC)پاسخ

سؤال‌ها را چرا خودتون اضافه نمی‌کنید؟ :) Raamin ب۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۳۴ (UTC)پاسخ
چون من نامزد نشده‌ام. حسام۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)پاسخ
حالا مگر نامزد باید خودش اضافه کند؟ نکند نامزدی نامعتبر است؟ :)) Raamin ب۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۲:۰۹ (UTC)پاسخ
دقیقاً. تا سؤال‌های استاندارد نباشد نا معتبر است:

A nomination consists of an introductory nomination statement, followed by three questions to be answered by the nominee.

حسام۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۲:۱۱ (UTC)پاسخ
کسی سؤال کند تا ما جواب دهیم.--ماني۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۵۲ (UTC)پاسخ
سؤال‌های استاندارد باید در همان ابتدای کار پاسخ داده شوند. می‌توانید از صفحات نامزدی قبلی کپی کنید. همان راهنمایی که در صفحه بحثتان نوشتم در مورد ۳ سؤال توضیح داده‌است. حسام۳ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۲:۰۷ (UTC)پاسخ

شرایط رای دادن

ویرایش

در ویکی فارسی یادم نیست که چه مدتی عضو بودن و چه تعداد ویرایشاتی ملاک است؟ ۲ ماه و ۱۰۰ ویرایش حداقل، بود؟ ممنون می‌شوم بفرمائید... Taeedxy۴ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۱۲:۳۳ (UTC)پاسخ

انصراف

ویرایش
وقت همه دوستان خوش.
از آنجا که از نظر من پروسه نامزدی مدیریت در ویکی‌پدیای فارسی هنوز سازوکار درستی ندارد و جای سوءاستفاده را کاملاً باز می‌گذارد اصولاً اشتباه کردم نامزدی مدیریت را پذیرفتم. این مثال در کنار مثال‌های متعدد رخ داده، نشان داد که یک عدد فرد غیرفعال می‌تواند با جمع کردن سه‌چهار دوست صمیمی غیرفعال خودش، روی نظر و دلسوزی کلیه گروه ویکی‌نویس فعال اینجا خط بطلان بکشد و یک آب هم رویش بخورد. در نتیجه چند نفر از علمی‌نویسان پرمایه ویکی‌پدیا ناامید و دلسرد بشوند و بروند و چند نفر هم خاک‌خور مثل بنده به امید این‌که اعتلای فرهنگ ما قربانی خودخواهی‌های یک نفر نشود سرشان را بیندازند پائین و به کار ادامه بدهند که گهگاه دو سه نفر ویکی‌نَنویس باندباز بیایند و از "موضع بالا" و دستوری چیزهای بگویند، یک رأی منفی محض دل رفیقشان بدهند و مشتاقان پرکار اینجا را ناامید کنند، یک لگد هم به ما بزنند و بروند تا سال بعد.

من گروه بزرگی دوست صمیمی در سراسر فضای مجازی و غیرمجازی دارم که چند تن از آن‌ها هم به تشویق من عضو اینجا شده‌اند و ویرایش‌های مفیدی داشته‌اند ولی الان فعال نیستند یا کم فعالند. کافی است یک ایمیل به آن‌ها بزنم تا در این رأی‌گیری شرکت کنند و یا می‌توانستم از دوست‌های دیگرم بخواهم تا جلوتر برای چند روز ویکی‌نویس بشوند و بعد رأی بدهند. با این کار می‌توانستم از همان ماه اول مدیر بشوم. ولی نخواستم و نمی‌خواهم مشابه همان افرادی بشوم که کار ایشان را نکوهش می‌کنم. به نظر من این حد نصاب مبهم ۷۵ تا ۸۰ درصد، دست باندهای کوچک را برای جلوگیری راحت از مدیر شدن هر کس بخواهند باز می‌گذارد.

پذیرش نامزدی مدیریت از سوی من تنها و تنها برای اینست که می‌خواهم برای ادغام هر مقاله دست به‌دامن مدیران نشوم. جایگزینی زیرصفحه‌های باقی‌مانده را انجام بدهم و در حذف‌کاری صفحات بی‌مصرف کمک کنم. هر کس که ویرایش‌های من را بشناسد می‌داند که کار من اینست. نه قرار است بروم تمام وقتم را بگذارم روی بحث و جدل با دیگر مدیران و نه می‌خواهم باندبازی راه بیندازم. اگر اهل این کارها بودم الان نرسیده بودم این تعداد مقاله که نوشته‌ام را بنویسم.

از آنجا که بی‌انصافی ممتد چند نفر باندباز عمدتاً غیرفعال (که این واژه غیرفعال هم مثل این‌که خیلی به ایشان برمی‌خورد) مثل این‌که مرا خیلی حساس کرده و وقتی یکی از ایشان با نیت ناصواب و تنها برای خسته کردن این‌جانب می‌آید در صفحه رأی‌گیری موی دماغ می‌شود و اذیت می‌کند و اذیت می‌کند، تا جایی که مرا از کوره به‌در کند و بعد رفیق دیگری از ایشان که نامش را سال تا سال نمی‌بینیم می‌آید نتیجه کار دوستش (عصبانی کردن کاندید) را بهانه می‌کند تا رأی مخالفش را بدهد (و من می‌دانم که این بهانه‌ای بیش نیست) دیگر باید بگویم که متأسفانه مثل این‌که حوصله سابق را در بازی کردن در این بازی‌ها ندارم.

در این سال‌ها بین ده‌ها نفر میانجیگری کرده‌ام که نتایجش خوب بوده، ماه‌ها در برهوت تنهای صفحه تغییرات تمام کارهای مدیریتی را انجام دادم چون‌که دوستان خودمدیرخوانده، پروژه را ول کرده بودند و رفته بودند و هر وقت می‌آمدند لگدی هم به من می‌زدند و می‌رفتند. و ... خلاصه‌اش اینست که مثل این‌که دیگر این دارودسته حوصله لازم را از ما گرفته و من براستی دیگر حوصله چانه زدن با کاربر حسام برای اثبات اینکه من خودم را نامزد نکرده‌ام بلکه سه نفر از کاربران این کار را کرده‌اند یا اثبات این‌که شب برایم یک کاری پیش آمده که نمی‌توانم همان لحظه سؤالات استاندارد را پاسخ بدهم و از این قبیل اذیت‌ها را ندارم. حوصله این‌که برود قبرستان کهنه بشکافد و خطاهای کوچکی را که قصه‌شان چند سال است به‌سر آمده و پرونده‌شان بسته شده بیاورد و از چپ و راست مثل گِل به سوی من بپاشد را ندارم. فقط می‌خواستم ادغام مقاله‌ها را راحت‌تر انجام بدهم و زیرصفحه‌های باقی‌مانده را جایگزین کنم. از خیرش گذشتیم و نخواستیم.

از همه دوستانی که به این جانب رأی دادند سپاسگذاری می‌کنم و متأسفم که اعصابم این بار این‌قدر تحمل نداشت که هی گِل و لجن بخورم و لبخند بزنم. ما همان کار دانشنامه‌نویسی برایمان بهتر است. سیاست‌بازی و عملیات ضد باند و بحث و جدل بماند برای آن دوستانی که هنوز توانش را دارند.

ما رفتیم سراغ همان مقاله‌نویسی خودمان. دست‌رسی من را هم به‌خاطر واقعیت‌هایی که در بالا گفتم اگر می‌خواهید قطع کنید بکنید. من کار و زندگی و پروژه زیاد دارم.

پاینده باشید و سرفراز.--ماني۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۱۸:۴۴ (UTC)پاسخ
پروسه رأی‌گیری این مسائل را هم به همراه دارد البته نه به این غلطتی که می‌گویید. امیدوارم به دل نگیرید همانگونه که من هم حرفهای بالای شما را به دل نمی‌گیرم. شاد و موفق و همیشه فعال باشید. :-) حسام۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)پاسخ
پروسهٔ رأی‌گیری نباید اذیت و آزار غیرسازنده به هم‌راه داشته باشد و نباید باندبازی و عدم رعایت عدالت و انصاف را عادی بدانیم و آن را جزئی از پروسه بشماریم. باید برای هرچه بهتر کردن سیستم و هرچه منصفانه‌تر برگزار شدن آن سعی کنیم نه این‌که کارهای نادرست را "جزئی از پروسه" قلمداد کنیم. فقط قانون‌مدار بودن کافی نیست. انصاف مهم‌تر است.--ماني۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۰۶ (UTC)پاسخ
من اثری از هیچ بی‌انصافی و باندبازی نمی‌بینم. شما کمی بدبین شده‌اید. به‌هرحال من قصد ادامه این بحث را نداشتم و فقط خواستم برای شما آرزوی موفقیت کنم. حسام۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۱۰ (UTC)پاسخ
فکر می‌کنید عجیب است که بدبین شده‌ام؟ شما گزاره‌ای مانند "پروسه رأی‌گیری این مسائل را هم به همراه دارد" که می‌نویسید یعنی بحثی را آغاز می‌کنید. به هر حال حرف‌هایم را زدم.
از آرزوی موفقیت شما هم تشکر می‌کنم. شما هم موفق باشید.

(راستی خوب می‌شود برچسب ذکر منبع را به نوشته‌های استاد علی پارسا هم بیفزایید و آن‌ها را استثناء فرض نکنید).--ماني۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۱۸ (UTC)پاسخ

چشم. این کار را قبلاً هم کرده‌ام. البته ایشان هم موافق با منبع شدن تمام مقالات هستند ولی شاید اگر من هم با آن همه معلومات و به سن ایشان بودن وظیفه افزودن منبع را به جوانترها می‌سپردم! ;-) حسام۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۲۲ (UTC)پاسخ
خب پس ما جوان‌ترها می‌رویم به‌دنبال منبع. از قول من از ایشان به‌خاطر قابل دانستن این دانشنامه تشکر کنید.--ماني۶ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)پاسخ
  • مانی بسیار عزیز! من به عنوان کسی که از تو خواهش کردم نامزدی مدیریت را بپذیری از تو معذرت می‌خواهم. هم من که تو را نامزد کردم و احتمالا تو که این نامزدی را پذیرفتی تصور می‌کردیم با باندبازی روبه‌رو نشویم و در فضایی سالم و بخث منطقی انتخابات صورت بگیرد اما متاسفانه چنین نشد تو با دیدن اولین نشانه‌های اعمال فشار عصبانی شدی و من به تو حق می‌دهم عصبانی شوی عصبانی شدن حق مسلم انسان‌های تحت ستم است و آشکارا به تو در ویکی‌پدیای فارسی ستم روا داشته شده است. رای‌های مخالف هم که کاملا جهت‌دار بود. سه مدیر از چهار مدیر رای مخالف دادند و اکثر مخالفان هم که از یک گروه فکری خاص بودند. به هر حال مسلما این رای‌گیری رای‌گیری عادی برای مدیر شدن تو نبود. هر کدام از مدیرانی که خیال می‌کنند چون لیاقتشان برای مدیریت بیشتر از توست، مدیر شده‌اند، بیایند استعفا بدهند تا ببینیم رای می‌آورند یا نه؟ من بسیار اندوه‌گین و شرمنده هستم. من صرفا به‌خاطر این خواهش کردم نامزد شوی که اعتقاد دارم مدیر بسیار لایقی هستی و در این کمبود مدیر در ویکی‌پدیای فارسی بتوانی فضا را بهتر کنی ولی همان برخوردهای اول مایوس‌ام کرد. به هر حال امیدوارم که هم‌چون گذشته به مقاله‌نویسی ادامه دهی باز هم از تو پوزش می‌خواهم که این ماجراها موجب ناراحتی‌ات شد. با سپاس عزیزی۷ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)پاسخ
روز خوش.

این حرف را اصلاً نزنید عزیزی جان. کار شما درست و در راستای بهبود ویکی‌پدیای فارسی بود. کم‌طاقتی از من بود و من باید بهتر عمل می‌کردم. از این بابت از شما پوزش می‌خواهم و از همه حمایت‌ها و ثبات قدم شما بسیار سپاسگذارم.

اصلاً اندوه به دل راه ندهید. پاینده باشید و سرفراز.--ماني۷ دسامبر ۲۰۰۷، ساعت ۰۹:۱۴ (UTC)پاسخ
بازگشت به صفحۀ پروژهٔ «درخواست‌های مدیر شدن/ماني ۳».