Leila's Reviews > زیر تیغ ستاره جبار: داستان یک زندگی در پراگ ۱۹۶۸-۱۹۴۱
زیر تیغ ستاره جبار: داستان یک زندگی در پراگ ۱۹۶۸-۱۹۴۱
by
by
یک گزارش سیاسی صمیمانه
بیشک زندگی در سایهی استبداد برای کسانی که حتی اندکی دغدغهی آزادی دارند عذابی مدام است.
هِدا مارگولیوس کوالی - نویسنده و راوی زیر تیغ ستارهی جبار- نیز یکی از این افراد است.
او دختری یهودی و اهل پراگ بود که در نوجوانی همراه با پدر و مادرش به اردوگاه کار آیشویتس فرستاده شد، پدر و مادرش را آنجا از دست داد و سپس خودش به امید آزادی فرار کرد ولی وقتی به پراگ رسید آنقدر با سردی رفتار اطرافیانش مواجه شد که در دل آرزو کرد کاش کسی را بیابد که انسانیت بر ترسش غلبه داشته باشد.
پس از پایان جنگ با معشوقش - رودولف مارگولیوس- که او هم از اردوگاه کار جان سالم به در برده بود ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. در همین حین روسیه به پراگ میآید و کمونیسم در آنجا هم سایه میگسترد و رودولف که صادقانه برای این سیستم خدمت میکرده به ناحق اعدام میشود. اما "هدا" از پا نمینشیند و تمام تلاشش را برای اثبات بیگناهی همسرش بکار میبندد و موفق هم میشود.
اهمّیّت "زیر تیغ ستارهی جبار" در تلاش گستردهی راوی برای صداقت، مرثیه نخواندن و وفادار ماندن به نگاه عادلانه است. این شیوهی مواجهه با تاریخ سبب شده تا کتاب پر از راهکار و پاسخ باشد برای انسانهایی که امروز درگیر استبدادی آنگونهاند.
بخشهایی از کتاب:
▪️مهمترین چیز حفظ آرامش در دوران آشوب است.
▪️هر رنجی به تدریج تحمل ناپذیر میشود.
▪️دشمنان واقعی بشر همین افرادی هستند که منفعتشان در گرو عرق جبین و دستها و پاهای پینه بستهی دیگران است.
▪️جام��هی خوب جامعهای است که هر فردی بتواند خوب زندگی کند، از جمله خودم.
▪️ نمیتوان با رنجی کنار آمد که انسانی با خونسردی بر همنوع خود تحمیل میکند.
▪️ تنها سلاح ضعفا کلمات هستند.
▪️ کمونیستها همان نازیها بودند در یونیفرمی با رنگ متفاوت.
۱۴۰۰/۱۱/۶
بیشک زندگی در سایهی استبداد برای کسانی که حتی اندکی دغدغهی آزادی دارند عذابی مدام است.
هِدا مارگولیوس کوالی - نویسنده و راوی زیر تیغ ستارهی جبار- نیز یکی از این افراد است.
او دختری یهودی و اهل پراگ بود که در نوجوانی همراه با پدر و مادرش به اردوگاه کار آیشویتس فرستاده شد، پدر و مادرش را آنجا از دست داد و سپس خودش به امید آزادی فرار کرد ولی وقتی به پراگ رسید آنقدر با سردی رفتار اطرافیانش مواجه شد که در دل آرزو کرد کاش کسی را بیابد که انسانیت بر ترسش غلبه داشته باشد.
پس از پایان جنگ با معشوقش - رودولف مارگولیوس- که او هم از اردوگاه کار جان سالم به در برده بود ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. در همین حین روسیه به پراگ میآید و کمونیسم در آنجا هم سایه میگسترد و رودولف که صادقانه برای این سیستم خدمت میکرده به ناحق اعدام میشود. اما "هدا" از پا نمینشیند و تمام تلاشش را برای اثبات بیگناهی همسرش بکار میبندد و موفق هم میشود.
اهمّیّت "زیر تیغ ستارهی جبار" در تلاش گستردهی راوی برای صداقت، مرثیه نخواندن و وفادار ماندن به نگاه عادلانه است. این شیوهی مواجهه با تاریخ سبب شده تا کتاب پر از راهکار و پاسخ باشد برای انسانهایی که امروز درگیر استبدادی آنگونهاند.
بخشهایی از کتاب:
▪️مهمترین چیز حفظ آرامش در دوران آشوب است.
▪️هر رنجی به تدریج تحمل ناپذیر میشود.
▪️دشمنان واقعی بشر همین افرادی هستند که منفعتشان در گرو عرق جبین و دستها و پاهای پینه بستهی دیگران است.
▪️جام��هی خوب جامعهای است که هر فردی بتواند خوب زندگی کند، از جمله خودم.
▪️ نمیتوان با رنجی کنار آمد که انسانی با خونسردی بر همنوع خود تحمیل میکند.
▪️ تنها سلاح ضعفا کلمات هستند.
▪️ کمونیستها همان نازیها بودند در یونیفرمی با رنگ متفاوت.
۱۴۰۰/۱۱/۶
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
زیر تیغ ستاره جبار.
Sign In »