Mohammad Ali Shamekhi's Reviews > اتاق در بسته
اتاق در بسته
by
شک دارم که بهش دو و نیم ستاره بدم یا همین سه تا خوبه؛ چون به نظرم حضور پررنگ و پررنگ تر فنشاو در زندگی شخصیت اصلی اونجوری که باید توجیه نشده بود؛ یه اغراقی بود در احساساتش نسبت به فنشاو
پل استر در اواخر کتاب در مورد سه گانه ی نیویورک حرفی می زنه که من متوجه منظورش نمی شم و امیدوارم نقدی چیزی این بیان استر رو روشن کنه. استر می گه
به طور خاص منظورم جمله ی آخره - اینکه این داستان ها مراحل مختلف آگاهی نویسنده ان
* ترجمه
ترجمه شهرزاد لولاچی همونطور که ذیل کتاب اول سه گانه ی نیویورک یعنی شهر شیشه ای گفته بودم بی ایراد نیست اما ایراداش با یه ویرایش درست می شن و ریشه ای نیستن. اما به هر حال باید مواظب بود. مثلا یکی از جاهایی که لولاچی کلا گیج زده در ترجمه ی این عبارته
مترجم اینجوری ترجمه کرده
اگر مترجم کمی درباره این اسامی جستجو می کرد - در حد یک گوگل - و بیشتر به دیکشنری نگاه می کرد، چنین اشتباهات فاحشی رو مرتکب نمی شد. نویسنده از اسامی ای"که طنزی درشان پنهان" است سخن نمی گوید بلکه از اسامی کمدین های سینمای صامت حرف می زند؛ از "اسامی اشیای موجود در خانه" سخنی نمی گوید بلکه از اسامی بازیکنان بیسبال حرف می زند - هومران از اصطلاحات تخصصی بیسبال است و ربطی به وسایل خانه ندارد؛ و در نهایت صحبتی از اسامی آهن��ین نیست بلکه منظور او اسامی کسانی است که با موسیقی سروکار دارند
by
شک دارم که بهش دو و نیم ستاره بدم یا همین سه تا خوبه؛ چون به نظرم حضور پررنگ و پررنگ تر فنشاو در زندگی شخصیت اصلی اونجوری که باید توجیه نشده بود؛ یه اغراقی بود در احساساتش نسبت به فنشاو
پل استر در اواخر کتاب در مورد سه گانه ی نیویورک حرفی می زنه که من متوجه منظورش نمی شم و امیدوارم نقدی چیزی این بیان استر رو روشن کنه. استر می گه
The entire story comes down to what happened at the end, and without that end inside me now, I could not have started this book. The same holds for the two books that come before it, City of Glass and Ghosts. These three stories are finally the same story, but each one represents a different stage in my awareness of what it is about
به طور خاص منظورم جمله ی آخره - اینکه این داستان ها مراحل مختلف آگاهی نویسنده ان
* ترجمه
ترجمه شهرزاد لولاچی همونطور که ذیل کتاب اول سه گانه ی نیویورک یعنی شهر شیشه ای گفته بودم بی ایراد نیست اما ایراداش با یه ویرایش درست می شن و ریشه ای نیستن. اما به هر حال باید مواظب بود. مثلا یکی از جاهایی که لولاچی کلا گیج زده در ترجمه ی این عبارته
I liked names associated with the sky - Orville Wright, Amelia Earhart - , with silent humor - Keaton, Langdon, Lloyd - , with long homeruns - Killebrew, Mantle, Mays - , and with music - Schubert, Ives, Armstrong
مترجم اینجوری ترجمه کرده
به خصوص از اسم هایی که آسمان را تداعی می کردند خوشم می آمد - اورویل، رایت، آملیا ارهارت - ، آنهایی که طنزی درشان پنهان بود - کیتن، لنگدون، لوید - ، اسامی اشیای موجود در خانه - کیل برو، منتل، میز - و آن ها که آهنگین بودند -شوبرت، ایوز، آرمسترانگ
اگر مترجم کمی درباره این اسامی جستجو می کرد - در حد یک گوگل - و بیشتر به دیکشنری نگاه می کرد، چنین اشتباهات فاحشی رو مرتکب نمی شد. نویسنده از اسامی ای"که طنزی درشان پنهان" است سخن نمی گوید بلکه از اسامی کمدین های سینمای صامت حرف می زند؛ از "اسامی اشیای موجود در خانه" سخنی نمی گوید بلکه از اسامی بازیکنان بیسبال حرف می زند - هومران از اصطلاحات تخصصی بیسبال است و ربطی به وسایل خانه ندارد؛ و در نهایت صحبتی از اسامی آهن��ین نیست بلکه منظور او اسامی کسانی است که با موسیقی سروکار دارند
Sign into Goodreads to see if any of your friends have read
اتاق در بسته.
Sign In »
Reading Progress
Started Reading
December 14, 2016
– Shelved
December 14, 2016
– Shelved as:
داستان-خارجی
December 14, 2016
–
Finished Reading
Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)
date
newest »
message 1:
by
[deleted user]
(new)
Dec 14, 2016 10:58AM
من به این ترجمه صفر میدهم و متاسفانه این موضوع الان یک مشکل عمومی شده است با هرکسی که فکر میکند مترجم است و دست به ترجمه میزند. حتی اگر زبان دیگری را به صراحت بدانیم باز هم ترجمه کار ما نخواهد بود و این یک کار تخصصی هست که برایش سالها درس میخوانند تا قواعدش را بیاموزند.
reply
|
flag