هرچی پیش میرفت بیشتر جذب داستان میشدم و هیجان خیلی خوبی داشت. یادم انداخت هنوز واسه کتابهای با تم مدرسه و دانشآموزی بزرگ نیستم و واقعا لذت بردم حیهرچی پیش میرفت بیشتر جذب داستان میشدم و هیجان خیلی خوبی داشت. یادم انداخت هنوز واسه کتابهای با تم مدرسه و دانشآموزی بزرگ نیستم و واقعا لذت بردم حین خوندنش. دیگه از این به بعد شک کردن به کارهای ماگدا سابو روا نیست....more
چقدر این کتاب متفاوت و عالی بود. خوندن توصیفهای کمنظیری که حتی اغلب از فکرت هم نگذشتن لذت جالبی داشت. و برای من کتابی بود که از کتابخونه قرض گرفتنش چقدر این کتاب متفاوت و عالی بود. خوندن توصیفهای کمنظیری که حتی اغلب از فکرت هم نگذشتن لذت جالبی داشت. و برای من کتابی بود که از کتابخونه قرض گرفتنش کافی نیست و باید حتما تو قفسهی کتابهام داشته باشمش....more
انقدر ملموس بیگانه بودن توی سفرها و آدم های غریب رو توصیف کرده که دلم می خواد بیشتر از پنج امتیاز به این کتاب بدم. با آروم ترین سرعتی که می تونستمانقدر ملموس بیگانه بودن توی سفرها و آدم های غریب رو توصیف کرده که دلم می خواد بیشتر از پنج امتیاز به این کتاب بدم. با آروم ترین سرعتی که می تونستم این صد صفحه رو خوندم و از معدود کتاب هاییه که دلم نمیخواد به کتابخونه برگردونمش. شخصیت زن های تنهایی که یاد یارهای قدیمی و خاطراتشون ذهنشون رو آشفته میکنه و تعلقات کمی به این دنیا دارن همیشه به من نزدیک بوده و جزئی ازشون رو در خودم نگه می دارم. تصویری از مسافرتش با قطار فکر می کنم برای همیشه توی ذهنم بمونه؛ اتاقی با نور کم آبی، تکون های ریز و منظره هایی که از پشت پنجره رد میشن، مسافر خوابی که ذهنت رو کنجکاو می کنه و احساس غریبی که آدمی در اون حال و هوا داره.....more
ایزای داستان، علیرغم وسواس خودبیمار پنداریش خیلی از کلنجار رفتنها و اضطرابهای من رو داشت و نیازی نیست بگم داستانی که یه تیکهی بزرگی از خودت رو توشایزای داستان، علیرغم وسواس خودبیمار پنداریش خیلی از کلنجار رفتنها و اضطرابهای من رو داشت و نیازی نیست بگم داستانی که یه تیکهی بزرگی از خودت رو توش پیدا کنی چقدر بهت میچسبه و دوست داشتنیه. به معنای واقعی کیف کردم....more
از اون شروع آروم انتظار این حجم از هیجان و پیچیدگی رو نداشتم. چه داستان نو و ترجمهی خوبی .. فضایی که خلق شده از یه دانشکدهی قدیمی و رو به تخریب، انقاز اون شروع آروم انتظار این حجم از هیجان و پیچیدگی رو نداشتم. چه داستان نو و ترجمهی خوبی .. فضایی که خلق شده از یه دانشکدهی قدیمی و رو به تخریب، انقدر واقعی به نظر میاد و جون گرفته تو ذهنم که دلم میخواد ساعتها تو راهروها و قفسههای کتابش لابلای کاغذها راه برم....more
بعد از سمفونى مردگان و سال بلواى عباس معروفى هيچ رمان ايرانى اى اينجور به دلم ننشسته بود .. از همون اول كتاب جورى محوش شدم كه سرعت خوندنمو كمتر كردم تبعد از سمفونى مردگان و سال بلواى عباس معروفى هيچ رمان ايرانى اى اينجور به دلم ننشسته بود .. از همون اول كتاب جورى محوش شدم كه سرعت خوندنمو كمتر كردم تا مدت بيشترى ازش لذت ببرم . عشق خاما و گذشته اى كه تو ذهن راوى موندگار شده هيچوقت ولش نميكنه و انقد ملموس و تاثيرگذاره كه غمش راحت منتقل ميشه .. در دو كلمه: كيف كردم ....more
حس آرامش در عين حال گنگى رو دارم بعد خوندن اين كتاب كه نيمى شو مديون آهنگ sarabande ى سكرت گاردنم . روون بودن داستان و در عين حال مفهوم و معنايى كه لاحس آرامش در عين حال گنگى رو دارم بعد خوندن اين كتاب كه نيمى شو مديون آهنگ sarabande ى سكرت گاردنم . روون بودن داستان و در عين حال مفهوم و معنايى كه لا به لاش نهفته بود جورى حواسمو مشغول كرده بود كه از تموم شدن كتاب (پى دى اف) تعجب كردم . اگه به خاطر دانلود كردن قسمت بعدى سريال مجبور نبودم برم سروقت لپتاپ ، مطمئنن نسخى ِ آخر داستان و مچاله شدن زير پتو رو به اين راحتيا ول نميكردم :دى...more
چقدر تصادفى من ِ ريسك نكن ! اين كتابو از كتابخونه برداشتم . دنبال چندتا كتاب كم حجم بودم و با اينكه تو ليستم نبود اسمش بنظرم آشنا اومد و انتخابش كردم چقدر تصادفى من ِ ريسك نكن ! اين كتابو از كتابخونه برداشتم . دنبال چندتا كتاب كم حجم بودم و با اينكه تو ليستم نبود اسمش بنظرم آشنا اومد و انتخابش كردم .. و چه دنياى خاص و متفاوتى داشت اين كتاب . حس عجيب و جالبى داشت .. از اون دست كتاباس كه ميتونم بارها بخونمش بدون اينكه خسته بشم .. اينكه متن تيكه تيكه بود و يكنواخت پشت هم نبود هم خيلى دوست داشتم . يكى از بهترين بخش هايى كه ميتونم بگم تو اين چند ماه خوندم هم صفحه هاى اول كتاب بود كه شخصيت اصلى ميخواست اسمشو بگه بدون اينكه در واقع بگه ..
"نامم به تو بستگى دارد. فقط هرجور كه به ذهنت مى رسد صدايم كن. هر وقت درباره ى چيزى كه مدت ها پيش اتفاق افتاده فكر ميكنى: كسى از تو سوالى مى پرسد و تو جوابش را نميدانى .. اين نام من است. شايد به يك رودخانه خيره شدى. در كنارت كسى بود كه دوستت داشت. چيزى نمانده بود كه لمست كند. ميتوانستى حسش كنى قبل از آنكه واقع شود. بعد واقع شد .. اين نام من است."...more
انقدر از مارسل پروست تعريف و تمجيد شنيده بودم كه نديده و نخونده ميدونستم قلمش حتمن به دلم ميشينه .. توصيف هاى كم نظيرش از اتفاقا و رويدادهاى كاملن آشنانقدر از مارسل پروست تعريف و تمجيد شنيده بودم كه نديده و نخونده ميدونستم قلمش حتمن به دلم ميشينه .. توصيف هاى كم نظيرش از اتفاقا و رويدادهاى كاملن آشنا انقدر ملموس و خوشايندن واسه ذهن كه بعضى جمله هاى سنگين و طولانى (به نظر من) كه ما بينشون وجود داره چاشنى متن حساب ميشن (عيب هاى معشوق مگه به چشم ميان ؟ :دى) مدت زيادى از وقتى دلم پيش "در جست و جوى زمان از دست رفته" اش مونده ميگذره و خوندن اين كتاب باعث شد مشتاق تر بشم . حالا تنها كارى كه بايد بكنم جلو انداختن اون فرصت مناسبيه كه واسه خوندنش گذاشته بودم كنار .....more
موضوع کلی داستان ساده و چیزی نبود که قبلتر توی کتابی نخونده باشیم؛ اما امان، امان از جزئیات پرپیچوتاب و زیبای فلوبر. هروقت نیاز به جزئینگری در داسموضوع کلی داستان ساده و چیزی نبود که قبلتر توی کتابی نخونده باشیم؛ اما امان، امان از جزئیات پرپیچوتاب و زیبای فلوبر. هروقت نیاز به جزئینگری در داستانی داشتید و حوصلهتون بهقدر کافی فراخ بود، این کتاب شما رو به دنیای دیگهای میبره. و تنها ایرادی که میتونم بگیرم موضوعات سیاسی-اجتماعیای بود که برای من خیلی جالب نبود و انگار با باقی کتاب حل نمیشد. به نوعی حس میکردم دارم کتابی از برادر داستایوسکی میخونم که اتفاقهای داستانش حول عشقی در رفتوآمد پیش میره....more
واسه منى كه عاشق فيلماى برگرفته از زندگى موسيقى دان ها و خواننده هام مثه بتهوون ، موتزارت ، جانى كش ، باب ديلن و .. اين كتاب يه نعمت بود . هرچيزى كه بواسه منى كه عاشق فيلماى برگرفته از زندگى موسيقى دان ها و خواننده هام مثه بتهوون ، موتزارت ، جانى كش ، باب ديلن و .. اين كتاب يه نعمت بود . هرچيزى كه به موسيقى مربوط بشه مگه ميشه بد باشه ؟ چقدر روون و عالى بود و چه جاهايى كه غافلگيرم كرد . يك نفس عميق و بـَه به اين كتاب .....more
از همون كتاب "ديوانه بازى" ميدونستم بوبن يكى از نويسنده هاى موردعلاقمه و اين كتاب هم تثبيتش كرد . در برابر جادوى داستانش چاره ى ديگه اى ندارين جز غرق از همون كتاب "ديوانه بازى" ميدونستم بوبن يكى از نويسنده هاى موردعلاقمه و اين كتاب هم تثبيتش كرد . در برابر جادوى داستانش چاره ى ديگه اى ندارين جز غرق شدن ، لم دادن و خوندن . من ١٠٨ صفحه رو تو دو روز خوندم ، چون كتابايى كه يه روزه ميخونمشون زودتر از ذهنم ميپرن . در اين حد عزيز بود برام .....more
چند وقت پيش در جواب دوستم كه مى گفت دلم ميخواد عاشق بشم گفتم من اصلن نميدونم عشق چى هست ! نميدونستم كمتر از يه ماه بعد چشمم به يه همچين كتابى ميخوره وچند وقت پيش در جواب دوستم كه مى گفت دلم ميخواد عاشق بشم گفتم من اصلن نميدونم عشق چى هست ! نميدونستم كمتر از يه ماه بعد چشمم به يه همچين كتابى ميخوره و دو ساعته مى خونمش و حرفمو پس ميگيرم .. چه كتابى ، چه توصيفاتى .. حَض كامل و ديگر هيچ ....more
شبيه به كتاب "لبه تيغ" بود و به همون اندازه از خوندنش لذت بردم . راوى داستان زندگى شخصيت عجيب و متفاوتى رو ميگه كه يهو زندگى و زن و بچه هاشو ول ميكنه شبيه به كتاب "لبه تيغ" بود و به همون اندازه از خوندنش لذت بردم . راوى داستان زندگى شخصيت عجيب و متفاوتى رو ميگه كه يهو زندگى و زن و بچه هاشو ول ميكنه و دنبال چيزى ميره كه واسه هيچكس قابل درك نيست جز خودش .. لذت بردن از زندگى برخلاف رويه ى معمول و مطابق ميل خود آدم - باوجود بدنام بودن ميون مردم حراف - چيزيه كه عميقن قبولش دارم و ميتونم بدون ذره اى خستگى كتاب ها بخونم راجبش . با خوندن اين كتاب مطمئن شدم سامرست موآم بعد از داستايوسكى محبوب ترين نويسنده ى منه . ...more