باز هم شخصیت های روانپریش و .... لی نِین دهکده ای در غرب ایرلند (گالوِی) که زندگی اجتماعیِ مردم ِدهکده بین ایرلند و انگلیس معلق است. سنت ها در سلطه ی مباز هم شخصیت های روانپریش و .... لی نِین دهکده ای در غرب ایرلند (گالوِی) که زندگی اجتماعیِ مردم ِدهکده بین ایرلند و انگلیس معلق است. سنت ها در سلطه ی مدرنیته از کف رفته و این تقابل رو در دو نسل میشه دید در این نمایشنامه ؛ مادر و دختر. رابطه ای سرد و مبتنی بر اجبار که با روند داستان به فاجعه میرسه. و باز هم اثرات سلطه ی امپراتوری بریتانیا و حضور پررنگِ انتقاد و دلخوری در اثر مک دونای ایرلندی، که حتی معتقدن دارن زبانشون (زبان ایرلندی!) رو از بین میبرن، که این برام جدید بود در موردِ ایرلند، علاوه بر اسکاتلند.
مثل اثر دیگه ای که از مک دونا خونده بودم (مرد بالشی) دیوانه وار بود و جنون آمیز امٌا اصلا جنون و دیوانگیش قابلِ مقایسه با «مرد بالشی» نیست. مردِ بالشی در سطحِ اعلایی جنون آمیز بودو نفسگیر.
و این تریلوژی : ۱.ملکه ی زیبایی لی نِین ۲.جمجمه ای در کانه مارا ۳.غرب غم زده
Merged review:
باز هم شخصیت های روانپریش و .... لی نِین دهکده ای در غرب ایرلند (گالوِی) که زندگی اجتماعیِ مردم ِدهکده بین ایرلند و انگلیس معلق است. سنت ها در سلطه ی مدرنیته از کف رفته و این تقابل رو در دو نسل میشه دید در این نمایشنامه ؛ مادر و دختر. رابطه ای سرد و مبتنی بر اجبار که با روند داستان به فاجعه میرسه. و باز هم اثرات سلطه ی امپراتوری بریتانیا و حضور پررنگِ انتقاد و دلخوری در اثر مک دونای ایرلندی، که حتی معتقدن دارن زبانشون (زبان ایرلندی!) رو از بین میبرن، که این برام جدید بود در موردِ ایرلند، علاوه بر اسکاتلند.
مثل اثر دیگه ای که از مک دونا خونده بودم (مرد بالشی) دیوانه وار بود و جنون آمیز امٌا اصلا جنون و دیوانگیش قابلِ مقایسه با «مرد بالشی» نیست. مردِ بالشی در سطحِ اعلایی جنون آمیز بودو نفسگیر.
و این تریلوژی : ۱.ملکه ی زیبایی لی نِین ۲.جمجمه ای در کانه مارا ۳.غرب غم زده...more
یه چند تا آدم روانی، یکی که از همه روانیتر هست و یکی دو تا صحنهی محدود و جادوی مکدونا. مارتین مکدونا با این فرمول ساده هر بار خواننده رو مبهوت میکیه چند تا آدم روانی، یکی که از همه روانیتر هست و یکی دو تا صحنهی محدود و جادوی مکدونا. مارتین مکدونا با این فرمول ساده هر بار خواننده رو مبهوت میکنه. حقیقتاً خوندن مکدونا لذتبخش....more
این همه تعریف و تمجید و سینهچاک واسه همینه که من خوندم واقعا؟! بحث سلیقه نیست. کتاب چیزی نداره که بخواد این همه مشهور باشه. خیلی عامی و سطحی. تو بهتریناین همه تعریف و تمجید و سینهچاک واسه همینه که من خوندم واقعا؟! بحث سلیقه نیست. کتاب چیزی نداره که بخواد این همه مشهور باشه. خیلی عامی و سطحی. تو بهترین حالت یه فیلم هالیوودی سه ساعت ازش در میاد با امتیاز نزدیک به ۶ تو آیامدیبی. و اعجوبهای به نام پیمان خاکسار......more
از سری شاهکارهای پیمان خاکسار. این نمونه رو ببینید تو صفحهی دوم.
ترجمه : «شریِسِک» میخوردیم... 😶 و اما اصل جمله : drank very dry sherry 😑
sherry : شراباز سری شاهکارهای پیمان خاکسار. این نمونه رو ببینید تو صفحهی دوم.
ترجمه : «شریِسِک» میخوردیم... 😶 و اما اصل جمله : drank very dry sherry 😑
sherry : شراب اسپانیایی که خیلی قوی هست
dry sherry : منظور این هست که شراب شیرین نیست، چون مثل اینکه اون شراب انواع مختلف تلخ و شیرین دار��
و این اشتباه و سهلانگاری کلاً معنی جمله رو از بین میبره، شراب تلخ نوشیدنِ راوی با «شریِسِک» نوشیدن قطعاً خیلی فرق میکنه. طبق گفتهی دوستم، کلمه شراب از فیلتر ارشاد رد نمیشه، اما فکر میکنم این ربطی به این کلمه عجیب نداره، میشد یه جایگزین بهتر قرار داد.
نوشیدنی رو هم مینوشند، نمیخورند.
وای به حال بقیه کتاب ۸۰۰ صفحهای.
هنوز اولاشم، فقط خواستم این اینجا باشه فعلاً و بعد تموم شدن آپدیت میکنم و امتیاز میدم....more
«بدترین بردگی از آنِ احمقهای خوشحال بهشدت تلقینشدهای است که زنجیرهایشان را میستایند و بیصبرانه از اربابانشان به خاطر لذت پابوسیشان شاکرند.»
وارو«بدترین بردگی از آنِ احمقهای خوشحال بهشدت تلقینشدهای است که زنجیرهایشان را میستایند و بیصبرانه از اربابانشان به خاطر لذت پابوسیشان شاکرند.»
واروفاکیس این اربابان رو معدود ثروتمندان و نظام سرمایه داری میدونه و زنجیرها هم ؛
مثال عالیش، مراکز خرید که با معماری و موسیقی و طراحی داخلی به طور کلی همه چیز طوری طراحی شده تا ذهن رو بیحس کنه و ما را با سرعتی بهینه از میان راهروها و فروشگاهها عبور دهد و خلاقیت و خودانگیختگی را با چیزهایی بر دوش ترک کنیم که احتمالاً نه لازمشان داشتیم و نه وقتی داخل شدیم میخواستیمشان. نویسنده ماتریکس رو به مراکز خرید که نمود سرمایهداری هست ترجیح میده!
یکی دیگه از این زنجیرهای سرمایه داری : رسانههای جمعی که هدفشان سرهم کردنِ اجماعِ جمعی با تصمیمات سیاسی الیگارشی برضد منافع خودمان یا کرهی زمین. نمونهش رسانههای خودکامه، فیسبوک، اینستاگرام...
نویسنده کلاً اقتصاددانها رو بیسواد و غیرضروری میدونه، با اینکه خودش اقتصاددان و وزیر اقتصاد یونان بوده. به فیلسوف و انسان آزاده معتقد هست و اقتصاد رو اصلا علمی نمیدونه مثل فیزیک و ریاضیات. اقتصاددانها رو پشگوهایی پراشتباه با قدرت تلقین بالا به تودهها میدونه که بازار رو به هر سمتی که سرمایهداری بخواد میبرن.
راهحلهاش : جامعهی بازار دموکراتیک، اشتراک ابزار و سودِ بازار و در ادامهش مسئولیت جمعی.
در آخر به دخترش که این کتاب رو براش نوشته میگه که انجام پرش ارشمیدسی برای نجات بشر لازم هست.
«و اگر بخواهی بزرگ که شدی انسانی آزاده بمانی و راه خودت را در این جهان پیدا کنی، ضروری است که نوعی آزادی نایاب اما حیاتی را در خود بپرورانی: آزادی برآمده از این دانش که اقتصاد چگونه کار میکند و از توان پاسخ به این پرسش میلیارد دلاری که: «جلو چشمت و در جای دیگر آدمها چه بر سر هم میآورند؟!»»
این کتاب وقایعنگارانه نیست، همچین قصدی هم نداره. فقط تاریخ مختصری از سرمایهداری است و خیلی لذیذ و زیبا، حتما پیشنهاد میکنم ، حجم زیادی هم نداره....more
مغز آدم عین یک بقال است که حساب نگاه میدارد : اینقدر پرداخته و اینقدر وصول کردهام، این سود من است یا این زیان من است. دکاندار حقیر حسابگری است. هرچهمغز آدم عین یک بقال است که حساب نگاه میدارد : اینقدر پرداخته و اینقدر وصول کردهام، این سود من است یا این زیان من است. دکاندار حقیر حسابگری است. هرچه دارد رو نمیکند، همیشه چیزی در ذخیره دارد. ریسمان را نمیگسلد، نه! ناقلا محکم آن را در دست دارد، چون اگر ریسمان از دستش در برود بدبخت کارش ساخته است. ولی تو اگر ریسمان را نگسلی به من بگو که زندگی چه مزهای دارد؟ مزهی بابونه خواهد داد، بابونهی بدطعم. مثل عرق نیشکر نیست که دنیا را وارونه به چشم تو جلوهگر کند.
در آخر : آن بزی که در درون من است هنوز باید خیلی کاغذ بجود. آنقدر کاغذ خواهم خورد که دلم را بزند و بالا بیاورم و نجات پیدا کنم.
-هرگز این کتاب رو به یه خانم هدیه ندین. باید خودش خطر کنه....more
سال ۲۰۱۸ سال پر از اتفاق و یه ناکامی بزرگ بود برام، که باعث شد مطالعهم به سمت خاصی بره و از ورطهی ناامیدی و انفعال نجات پیدا کنم و بتونم با مشکلات سال ۲۰۱۸ سال پر از اتفاق و یه ناکامی بزرگ بود برام، که باعث شد مطالعهم به سمت خاصی بره و از ورطهی ناامیدی و انفعال نجات پیدا کنم و بتونم با مشکلات اکنونم کنار بیام. با اینکه چالش ۲۰۱۸م رو کامل نکردم، اما تو چالشهای هر روزهی زندگیم خیلی آرومتر و منطقیتر از سالهای قبل بودم و با خَلق عالم مهربانتر. واقعا هم هدف مطالعه غیر از این نیست به نظرم.
با این که چندین سال عضو گودریدز هستم اما امسال از حدودای ماه ۵ میلادی شروع کردم به ثبت مطالعههام. چندین ماه قبلش مجبور به مطالعهی درسی بودم، که انگار سال جدید از ماهِ مِیِ ۲۰۱۸ برام شروع شد. حالا که تموم شده راضیم از روند خوندنم. برنامهی هدفمندی نداشتم برای مطالعهم اما کاملا میدونستم که چی باید بخونم و چی رو نباید بخونم.
امسال از این لحاظ که «در جستجوی زمان از دست رفته» رو شروع کردم خیلی خاص بود و خیلی خوشحالم. کتابی که تو آرشیو پدر مهیا و لذیذ به آغوش من اومد. و محض اطلاع علاقهمندان دورهی ۷ جلدیش ۷۰ تومان! امیدوارم تو سال ۲۰۱۹ تمومش کنم و به دست تشنههاش هم برسه.
یه رفیق شفیق پیدا کردم تو این سال و اون هم کسی نیست جز لویی فردینانِ سلینِ دیوانه و دوست داشتنی، خیلی روزا آنچنان حرف دلم رو میزد که باعث تخلیه روحیم میشد. یه جور مدیتیشنِ معکوس! و تصمیم سال جدیدم این که مطالعات فلسفیم رو دقیق تر و منسجم ادامه بدم.
و اینکه دوستای خیلی شفیق و فرهیختهای تو این جامعهی کوچک پیدا کردم، که حرف زدن و گذران وقت باهاشون عینِ خوندنِ کتابِ و چه بسا بهتر. هر کدومتون چندین جلد کتابین. ممنون از همتون. امیدوارم سالِ گودریدزیِ جدید برای همتون پربار و لذتبخش باشه....more
یه داستان کمی علمی کمی تخیلی دربارهی ترس از مرگ. تمام مؤلفههای یک رمان پست مدرن رو داره، اما نویسندهش اصرار داره که نیست! شخصیت های جذاب و تاریک و غیه داستان کمی علمی کمی تخیلی دربارهی ترس از مرگ. تمام مؤلفههای یک رمان پست مدرن رو داره، اما نویسندهش اصرار داره که نیست! شخصیت های جذاب و تاریک و غریبی داره و البته پایان نه چندان تاریک. ...more