آبلش
آبلش(ablesh) اولش | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | خوزستان |
شهرستان | بهبهان |
نام(های) دیگر | ده عباسقلی |
سال شهرشدن | سه شنبه، ۲۶ دی ۱۳۹۱ |
مردم | |
جمعیت | ۸۰۰ |
اطلاعات شهری | |
رهآورد | ماست، دوغ، کشک، و گاهی قارچ. |
پیششمارهٔ تلفن | ۰۶۷۱ |
شناسهٔ ملی خودرو | ۲۴ |
آبلش نام منطقهای در کوهپایههای رشته کوه زاگرس در شهر تشان در شهرستان بهبهان در استان خوزستان، در کشور ایران است.
ویژگیها
منطقهٔ آبلش دارای دو بخش بالا و پایین است که بخش بالا از جادهٔ اصلی به سوی کوه پایه و بخش پایینی از جاده به سوی پایین است. آب و هوای آبلش کوهپایهای و بیشتر، گرم است. این منطقه از شمال به دشتهای کشاورزی دیمی تا رسیده به منطقهٔ تنگ بن؛ از جنوب به دشتهای بدون آبی که تا روستاهای سرجوشر (ها) ادامه دارد؛ از مشرق به کوههای زاگرس و از مغرب به باغستانها و آثار باستانی دورهٔ ساسانی و زمینهای کشاورزی تا رسیده به منطقههای پایین محدود است.[۱] از بهبهان به سمت آبلش باید از بخش کردستان بزرگ بهبهان، کردستان کوچک، حسین آباد آقا، حسین آباد شیخ، بدلی، کره سیاه، گراب، آل طیّب، حیات آباد، قالند، شهرک نیروی هوایی، تیپ دوم امام حسن مجتبیسپاه پاسداران، شهرویی، دودانگه، دوراهی لیکک (بهمئی)، ویسی بزرگو ویسی کوچک، تاکاییدی، آهنگران، پیرآباد، تل کهنه، چهاردهی، یوسفی، مشهد، ده ابراهیم (شاه غالب)، ثارالله و شهرک طالقانی عبور کرد. منطقههای بعد از آبلش در مسیر جادهٔ اصلی تا آخر نیز عبارت اند از کلگه زار، مسیری، درب (دبر؟) مورگاه، سرجوشر بدر، سرجوشر قدس، سرجوشر عدالت و سرجوشر آزادی. منطقههای نامبرده همگی در محدودهٔ جغرافیایی شهرستان بهبهان و شهر تشان جای میگیرند.
مردم
ساکنین این منطقه همگی از نژاد لُر؛ و بیشتر از طایفه ی تاج الدین طیّب (نک: طایفه تاج طیب )ـ یکی از طوایف ایل طیبی و طایفهٔ عالی طیب(دیگر طایفهٔ ایل طیبی) و ایل بهمئی و یوسفی هستند.
این منطقه در آغاز به ده عباسقلی معروف بود. [مشهدی]عباسقلی طیّب نام شخصی است که او و پسران و دیگر بستگان نسبی و سببی اش(مانند [حاج]فرج طیّب) ساکنان و زمین داران اولیه ی این منطقه بودند و نام او بر این اساس بر این منطقه گذاشته شده بود.
بعدها نام دیگرِ منطقه که هم اکنون آبلش است به طور رسمی بر منطقه گذاشته شد. پیش از شکل گیری آبلشِ کنونی، مردم در پایین روستا(در باغ ها و مزارع) زندگی می کردند و یک خانواده از ایل بهمئی([کی]علی بهمئی) در بالای منطقه در آثار باستانی به جامانده از دوره ی ساسانیان زندگی می کرد که اکنون چندین خانوار هستند. اما ده «عباسقلی» و «��بلش» رسماً و عرفاً نام محلی بود که عموم مردم و جمعیت اصلی روستا در آن زندگی می کردندو بعدها به سرزمین تقریباً خالی از سکنه ی بالای روستا و در کنار کوهپایه آمدند و در آن جا ساکن شدند(آبلش کنونی).
کمی بعد، مردمی از طوایف دیگر ایل بهمئی و طوایف ایل طیبی به این منطقه آمدند و از عباسقلی؛ و بعدها از پسران و بستگان او درخواست زمین کردند و در آنجا ساکن شدند. در سالیان اخیر مهاجران بیشتری از مناطقی از کهگیلویه و بویر احمد مانند چهار روستا، قیام، برمل، دهدشت، موگر، آب بهاره، دیشموک و مناطق پشتکوه(زاگرس) و بجک بهبهان به آبلش آمده و به طور دائم یا موقت ساکن شدند.
بعضی از این خانواده های مهاجر در اندک زمانی پس از سکونت، با برخی از ساکنان اولیه یا قدیمی آبلش وصلت کردند. این وصلت ها احتمالاً به اندیشه یا به عنوان نوعی مجوز برای اقامت دائم و یا بر اساس زد و بندهای قومیتی صورت گرفته باشد.
تا هنوز نیز مالکان و زمینداران اصلی منطقه ی آبلش افراد یادشده و فرزندان آن ها هستند.
زبان مردم آبلش لری است و گویش آنان به زبان فارسی بسیار نزدیک است.
شهدای آبلش
شهدای آبلش عبارت است از شهید غلامحسین باج، شهید عزیزالله باج، شهید خانعلی طیّب، شهید محمدخون عسکری نژاد، شهید غلام مسیری مطلق، شهید ظفرقلی جمشیدی و شهید نصیر حامدی پور.
شش شهید اول در آبلش، و شهید حامدی پور در روستایبجک دفن شده است. دلیل این کار تعلق زادگاهی شهید به آن منطقه بوده است.
در نیمه ی اول سال 1393 نام این شهیدان به همراه تنی چند از شهدای وابسته به مردم آبلش(مانند شهید هدایت الله طیّب، دانشجوی در حال تحصیل در آمریکا در زمان بروز جنگ ایران و عراق و از برادرزادگان عباسقلی طیّب) که از مناطق دیگر هستند، بر کوچه های آبلش گذاشته شد.
شمار قابل توجهی از مردان آبلش از رزمندگان مدافع ایران در جنگ عراق علیه این کشور بودند.
در زمان بروز جنگ و دو مورد حمله ی موشکی به شهرستان بهبهان، بسیاری از مردم آبلش، اتاق یا اتاق هایی از خانه خود را در اختیار جنگ زدگان برای یک یا چند سال قرار دادند.
هنر و ادب و علم آبلش
آبلش دارای تحصیل کردگان و دانشجویان فراوانی است و افراد بسیاری از آبلش به منصب آموزش، قضاوت، استادی در دانشگاه، پزشکی، معلمی و جز آن رسیدهاند. محمود طیّب، شاعر، پژوهشگر و مدرس دانشگاه زادهٔ آبلش است. طیّب در آثار اولیهٔ خود از زادگاهش نام برده[۲][۳] و در شعری با سرآغاز زیر از آبلش به زیبایی یاد کرده است:
همچنان عشق منی، یاسی، بهاری، آبلش! | میکشم دور تو با شعرم حصاری آبلش! | |
چند وقتی میشود از دوری ات تب میکنم | درد جانسوزی است این دل بیقراری آبلش...[۴][۵] |
او در صفحههای ۱۰۱ و ۱۱۶ کتاب "و تو را شنیدم... روزی که اتفاق افتادی" از آبلش با نام «روستای آبلش» نام برد. دلیل این مسأله، روستا بودن آبلش تا زمان چاپ دو کتاب اول او بود. او همچنین از آبلش ـ همانگونه که گفته شده است ـ در کتاب اول خود که "پرانتز باز، بنویس عشق" نام دارد در موارد بسیاری نام برده بود. اما از تاریخ سه شنبه، ۲۶ دی ماه ۱۳۹۱ طبق گزارش و اعلام وزارت کشور، بخش تشان به شهر تغییر یافت[۶]و[۷]و[۸] و آبلش نیز از حوزهٔ روستایی خارج شد.[۹][۱۰]
چشمهسارها
آبلش دارای دو سرچشمه ی آب است که به زبان محلی یکی گرابی و دیگری برم است. این دو برکه و سرچشمه در کنار یکدیگر جای گرفتهاند. ابعاد گرابی نزدیک به ۳ متر در 6 متر است و عمقی نزدیک به ۱ تا ۱٫۵ متر دارد. گرابی تا اندازهای دارای ویژگیهای درمانی آب درمانی است و گاهی از جاذبههای گردشگری این منطقه به شمار میآید. گاهی از گرابی، بوهای نامطبوعی بلند می شود که مردم بومی و قدیمی آبلش استشمام و بلند شدن این بوها را هشداری برای وقوع زلزله می دانند و در موارد فراوانی همین هشدار به واقیعیت منجر شده است. دلیل احتمالی تسمیه ی آبلش به این نام، وجود همین گرابی است که «آبی زشت»(در زبان لری منطقه: او لیش) است. نام آبلش از همین تلفظِ منسوب به گرابی برداشته شده است. یعنی منطقه ای که آبی لیش(زشت یا بد) دارد. از این آب، یکی دو ضرب المثل در زبان مردم بومی آبلش و منطقه نیز به جا مانده است. یکی از این ضرب المثل ها برگرفته از «رنگ به رنگ شدن گرابی» است. آبِ گرابی هر از چندگاهی به رنگی خاص در می آید و رنگ سبز نیمه روشن معروف ترین رنگ آن است. گاهی سبز سیاه یا سبز سیر و گاهی سفید روشن و گاهی نیز آبی روشن است. بر همین اساس به کسی که مرتب از حرفی به حرف دیگر موضع عوض می کند می گویند: فلانی مانند آب گرابی مرتب رنگ عوض می کند(لری: چی او گرووی رنگ وه رنگ ایبوی). در بیتی عاشقانه، این کاربرد را می بینیم:
هردم یه رنگ، دی ته که می او گرووی یی
هرجا بری، همیشه وه دینِ خورووی یی!
معنی:
هر دم به یک رنگ در می آیی. خانم! تو که مانند آب گرابی هستی
هر جا می روی به دنبال خرابی هستی!
دومین چشمه ی آبلش، برم است. برم مهمترین چشمه ی آب در آبلش است و ابعادی نزیک به 30 در 80 متر دارد. برم نیز مانند گرابی در در بخش پایینی آبلش جای دارد و آب هر دو تلخ و غیر قابل نوشیدن است. برم تمام زمین های کشاورزی و برنج کاری و سیفی کاری آبلش را آبیاری می کند. از آب گرابی نیز برای آبیاری محصولات استفاده می کنند و تأثیری بر کیفیت یا مسموم شدگی آن ها ندارد. یک مورد آب شیرین نیز در کنار آبلش وجود دارد که در دوران گذشته به همراه چشمهٔ آب شیرین مشهد تشان مورد استفادهٔ مردم آبلش بوده است ولی امروزه متروک و تقریباً ناپدید شده است. مرم منطقه از این آب ها برای آب تنی و شنا کردن و سرگرمی و همچنین در مواقع قطع آب ِ لوله کشی، برای شست و شوی لباس ها، ظروف و فرش و پتوی خود نیز استفاده می کنند.
سنتها
آبلش در کوهپایههای رشته کوه زاگرس جای دارد. پایین این رشته کوه دشتی به نام پاتاوه است که از خار و گیاهان معطر پوشیده شده، بعضی از مردم آبلش در زمستان پس از هر بارندگی برای جمع آوری قارچهای خودرو با اهداف غیر اقتصادی و صِرفاً تفریحی به پاتاوه میروند.
پوشش
پوشش مردم آبلش در گذشتههای دور تا رسیده به دوران قاجار همان پوشش مردم بختیاری (مردها: چوقا و دبیت/ زنان: لباس محلی لری) بوده است. اما از دورهٔ پهلوی و کشف حجاب به این طرف، مردان کم کم پوشش پوشش کهن را کنار گذاشته و لباس امروزی پوشیدند اما لباس زنان همان لباس کهن ماند با این تفاوت که دختران امروزی دیگر از پوشش مادران خود استفاده نکرده و تنها در مراسم عروسی به صورت نمادین و برای حفظ اصالت لری لباس آن لباس را میپوشند و میرقصند. نوع رقص هم "دستمال بازی" لری است که به صورت چشمگیری در تمام مناطق لُرنشین رواج دارد.
آموزش
آبلش تنها یک مدرسه دارد که همین یک مدرسه تنها ویژه ی دو پایه ی راهنمایی و دبستان است و دانش آموزان برای ادامهٔ تحصیل در مقطع دبیرستان به ناچار باید به شهر بهبهان بروند و یا در دبیرستان منطقههای پیرامون مانند دبیرستان دخترانهٔ آفرینش کلگه زار، دبیرستان دخترانهٔ معراج مشهد و دبیرستان پسرانهٔ ۱۳ آبان تشان درس بخوانند.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «نقشهٔ آبلش در ویکیمپیا». ویکیمپیا. ۸ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۳.
- ↑ پرانتز باز بنویس عشق، صص: ۱۹، ۲۱، ۲۵، ۲۸، ۳۸، ۴۶، ۵۴، ۶۱، ۶۳، ۷۹، ۸۱.
- ↑ و تو را شنیدم روزی که اتفاق افتادی، صص: ۳۷، ۴۶، ۵۰، ۵۵، ۵۷، ۷۵،۸۱، ۱۰۴، ۱۰۷،۱۱۹، ۱۲۲، ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۸ تا ۱۳۵، ۱۴۳، ۱۴۷.
- ↑ «و حالا که شدهایم مثل مترسک ها». محمود طیّب. ۸ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۹ می ۲۰۱۳.
- ↑ «خانهٔ شاعران تشان». خانهٔ شاعران تشان. ۸ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۹ می ۲۰۱۳.
- ↑ «تولد ۱۳ شهر جدید در خوزستان». خوز نیوز. ۷ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۸ می ۲۰۱۳.
- ↑ «جزئیات آخرین تقسیمات کشوری در خوزستان». خوز نیوز. ۷ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۸ می ۲۰۱۳.
- ↑ «جزییات آخرین تقسیمات کشوری در استان خوزستان تشریح شد». خبرگزاری دانشجویان ایران. ۷ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۲۸ می ۲۰۱۳.
- ↑ «۱۳ شهر جدید به نقشه تقسیمات کشوری اضافه شد». خبرگزاری دانشجویان ایران. ۹ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۳۰ می ۲۰۱۳.
- ↑ «تصویب نامه درخصوص تقسیمات کشوری در استان خوزستان». خبرگزاری دانشجویان ایران. ۹ خرداد ۱۳۹۲. دریافتشده در ۳۰ می ۲۰۱۳.
منابع
- ادارة کل آمار و ثبت احوال، کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور
- افشار نادری، نادر (۱۳۴۷) مونوگرافی ایل بهمئی، چاپ اول، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، گروه عشایری.
- جغرافیای سیاسی کیهان.
- دهخدا، علی اکبر.(۱۳۷۳). لغت نامه. تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
- سعیدیان، عبدالحسین(۱۳۷۵) مردم ایران، چاپ اول، تهران: علم و زندگی.
- طیّب، محمود. پرانتز باز بنویس عشق. تهران: مؤلف، ۱۳۸۲. ISBN 964-6174-28-0. خانهٔ کتاب.
- طیّب، محمود. و تو را شنیدم روزی که اتفاق افتادی. تهران: حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، ۱۳۸۹. ISBN 987-600-5262-62-9. خانهٔ کتاب.
- معین، محمد(۱۳۶۳) فرهنگ فارسی، شش جلد، چاپ ششم، تهران: امیرکبیر.