پرش به محتوا

سید علی اندرزگو: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
به نسخهٔ 27445733 ویرایش InternetArchiveBot برگردانده شد: ويايش هاي نامناسب كاربران ناشناس كه ماهيت ليد مقاله را به كلي عوض كرده بود. . (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱: خط ۱:
'''سید علی اندرزگو''' (١٣١٨-١٣٥٧) از مبارزان مسلح مخالف [[حکومت پهلوی]] در خلال سال‌های ۱۳۴۲–۱۳۵۷ و عضو هیئت‌های [[موتلفه اسلامی]] بود که با گروه‌های مختلفی ارتباط داشت. وی از پرکارترین فعالان ضدرژیم شناخته می‌شود.
'''سید علی ''' (١٣١٨-١٣٥٧) از مبارزان مسلح مخالف [[حکومت پهلوی]] در خلال سال‌های ۱۳۴۲–۱۳۵۷ و عضو هیئت‌های [[موتلفه اسلامی]] بود که با گروه‌های مختلفی ارتباط داشت. وی از پرکارترین فعالان ضدرژیم شناخته می‌شود.


== کودکی و نوجوانی ==
== کودکی و نوجوانی ==

نسخهٔ ۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۵

سید علی اندرزگوزو (١٣١٨-١٣٥٧) از مبارزان مسلح مخالف حکومت پهلوی در خلال سال‌های ۱۳۴۲–۱۳۵۷ و عضو هیئت‌های موتلفه اسلامی بود که با گروه‌های مختلفی ارتباط داشت. وی از پرکارترین فعالان ضدرژیم شناخته می‌شود.

کودکی و نوجوانی

وی در سال ۱۳١٨ ه. ش (۱۳۵۸ ه. ق) به دنیا آمد. پدرش سید اسدالله، شغل بنایی داشت و سپس به خرده فروشی در میدان شوش تهران روی آورد.[۱] وی پس از گذران دوره ابتدائی، به سبب مشکلات مالی خانواده تحصیلش را رها کرد و همراه برادرش در یک کارگاه نجاری مشغول شد. در همین زمان پس از کار روزانه تا ساعتی از شب به تحصیل دروس فقه و اصول در مسجد هرندی می‌پرداخت. اندرزگو در نوجوانی با شخصیت نواب صفوی و تشکیلات فدائیان اسلام آشنا شده بود و تا حد زیادی متأثر از آن بود.

ازدواج

در اوایل سال ۱۳۴۳، در حالی که ۲۵ سال سن داشت، با معرفی مهدی عراقی، برای خواستگاری به منزل حاج رضا خواجه محمد علی رفت و دختر او را خواستگاری کرد، اما این وصلت، چند ماهی بیشتر طول نکشید و بعد از قتل حسنعلی منصور، فشار روی وی و همسر و خانواده همسرش زیاد شد و بارها آن‌ها را به بازجویی کشاندند و لذا این زندگی نوپا، دیری نپایید.

وی مدت هفت سال سرگردان و بدون خانواده بود تا سرانجام با وساطت حجت‌الاسلام موسوی، امام جماعت مسجد چیذر و حجت‌الاسلام سید علی اصغر هاشمی، سرپرست حوزه علمیه چیذر و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی، به خواستگاری دختر آقای عزت‌الله سیل سه پور رفت. حاصل این ازدواج چهار پسر به نام‌های سید مهدی، سید محمود، سید محسن و سید مرتضی بود.[۱]

قیام ۱۵ خرداد

در جریان واقعه قیام ۱۵ خرداد از فعالان و از عاملان تظاهرات بود که همان شب با اهدای کتابی از سوی آیت الله خمینی مورد تقدیر واقع شد. پس از این واقعه، وی دستگیر شد و تحت بازداشت از سوی ساواک قرار گرفت.پس از مدتی اندرزگو از زندان آزاد شد و به شاخهٔ نظامی جمعیت هیئت‏‏های مؤتلفه اسلامی پیوست.

ترور حسنعلی منصور

پس از پیوستن وی به شاخهٔ نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی، این گروه تصمیم گرفت تا نخست وزیر وقت، حسنعلی منصور را ترور کند. اندرزگو وظیفهٔ کند کردن اتومبیل حامل نخست وزیر را بر عهده گرفت و پس از آنکه محمد بخارایی، از اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی،[۲] گلوله‌ای به گلوی نخست وزیر شلیک کرد، او نیز گلولهٔ دیگری به او زد و از مهلکه گریخت. در پی این اقدام، ساواک به جستجوی وی و دیگر عاملان پرداخت. اما نتوانست اندرزگو را بیابد؛ لذا وی را به‌طور غیابی در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم کرد.[۱]

فرار به عراق

مدتی پس از محاکمهٔ غیابی اندرزگو، ساواک موفق شد او را ردیابی کند. اما او از دست ساواک فرار کرده و به عراق گریخت. او در عراق، هر از چند گاهی به دیدار امام خمینی می‌رفت. اندرزگو در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت.

سکونت در تهران، قم و مشهد

بعد از بازگشت به ایران، چون ساواک به دنبال وی بود، او مدام محل سکونت خود را تغییر می‌داد. او در در این سال‌ها در شهرهای مختلفی از جمله، تهران (محلهٔ چیذر) و قم سکونت کرد. در این سال‌ها، او به حمایت مالی و تهیه کردن اسلحه برای گروه‌های مخالف هم خط خود می‌پرداخت.

فرار به افغانستان

پس از این که ساواک موفق به پیدا کردن محل سکونتش در قم شد، وی به مشهد گریخت و از طریق یکی از دوستانش از طریق زابل و زاهدان به افغانستان گریخت. پس از مدت کوتاهی، اندرزگو دوباره به مشهد بازگشت و فعالیت‌های خود را از سر گرفت.

رفتن به سوریه و لبنان

پس از بازگشت به ایران، وی مدتی به سوریه و لبنان رفت و دوره‌های نظامی دید. او در لبنان با نمایندهٔ آیت الله خمینی در سازمان الفتح تماس گرفت و در آنجا، دوره‌های نظامی دید و طرز استفاده از سلاحهای سنگین را فرا گرفت.

تصمیم برای ترور محمد رضا شاه پهلوی

او پس از بازگشت به ایران، طی یک برنامه ۶ ماهه، رفت‌وآمدهای‌های محمد رضا شاه پهلوی را به کمک شخصی در کاخ سلطنتی، زیر نظر داشت. وی قصد داشت که با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، محمد رضا شاه پهلوی را ترور کند. اما با درگذشتش، نتوانست این کار را انجام دهد.

در ۲ شهریور ۱۳۵۷ زمانی که اندرزگو راهی خانه یکی از دوستان‌اش بود، از سوی مأموران ساواک(سازمان اطلاعت و امنیت کشور) که از قبل آن منطقه را تحت نظر داشتند، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او زمانی که متوجه شد نمی‌تواند از مهلکه بگریزد، سعی کرد تعدادی از اسنادی را که همراه داشت با بلعیدن و آغشته کردن به‌خون از بین ببرد. مامورها پس از آن‌که مطمئن شدند اندرزگو مواد منفجره همراه خودش ندارد به او نزدیک شدند و او را روی برانکارد گذاشتند اما او با تکانی بدن‌اش را به داخل جوی آب انداخت و درگذشت. خانواده وی از مرگ وی خبر نداشتند تا این که پس از انقلاب ۱۳۵۷ از طریق سید روح‌الله خمینی از این موضوع با خبر شدند.[۳] از وی به عنوان چریک تنهای انقلاب یاد می‌شود. ارامگاه وی در قطعه ۳۹، ردیف ۷۲، شماره ۵۵ بهشت زهرا است.[۴]

ساخت مستند

مستند گزارش شنبه در مورد زندگی و فعالیت‌های اندرزگو ساخته شده‌است.[۵]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ماهنامه شاهد یاران، شماره ۲۴
  2. ناگفته‌ها: خ‍اطرات ش‍هید ح‍اج م‍هدی ع‍راق‍ی (پ‍اری‍س - پ‍ائ‍ی‍ز) ۱۳۵۷–۱۹۷۸[تاریخ اولین چاپ: ۱۳۷۰ - مؤسسه خدمات فرهنگی رسا]
  3. زنبیلی پر از مهمات!(گفتگو با سید علی اندرزگو فرزند ارشد علی اندرزگو)
  4. حال و روز مزار چریک تنهای انقلاب
  5. «مسیرسخت اندرزگوی مبارز/ماجرای اسلحه‌هایی که از پاکستان وارد می‌شد». خبرگزاری مهر.

منابع