دزدسالاری
در سیاست اصطلاح دُزدسالاری یا کلپتوکراسی به دولتی اشاره دارد که عامه مردم را فدای افزایش ثروت و قدرت سیاسی شخصی طبقه حاکم میکند. دزدسالاری معمولاً با اختلاس در بودجههای دولتی همراه است.
این نوع حکومت بیشتر در کشورهای توسعهنیافتهٔ دارای رژیمهای دیکتاتوری، سرزمینهایی که مردمش از سطح آگاهی اندکی برخوردارند و به حقوق خود واقف نیستند و از بلوغ سیاسی و فرهنگی فاصله دارند و همچنین اقتصاد آنها دولتی است دیده میشود. دزدسالاری بیشتر در کشورهای جهان سوم رخ میدهد؛ کشورهایی که اقتصادشان بیشتر بر پایه استخراج منابع و اقتصاد رانتی میچرخد.
جرج بوش، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده در سال ۲۰۰۶ تلاش کرد تا مبارزه با فساد دولتی را به عنوان یک مسئله اولویتدار در دستور کار سیودومین نشست گروه هشت در سن پترزبورگ روسیه قرار دهد، و کمی بعد، ایالات متحده «راهبرد ملی بینالمللی ساختن اقدامات بر ضد دزدسالاری» را اعلام نمود.[۱][۲]
بقاء و تداوم
ویرایشنخبگانِ دزدسالار در تمامی دورانها که زندگی راحتتری از مردم عادی دارند، برای جلب حمایت همگانی به آمیزهای از چهار راهحل ذیل دست زدهاند:[۳]
۱. خلعسلاح مردم و تسلیح نخبگان دزدسالار. این امر در این روزها که سلاحهای پیشرفته تنها در کارخانههای صنعتی ساخته میشود بسیار راحتتر از دوران پیشین که چماق و نیزه به راحتی در خانهها ساخته میشد، توسط نخبگان دزدسالار، به انحصار درمیآید.
۲. خشنودساختن تودهها با بازتوزیع بخش بیشتری از خراج دریافتشده به شیوههایی عامهپسند. این اصل به همان اندازه برای دزدسالاران گذشته معتبر بود (مثلاً خانهای هاوایی) که امروزه برای حکومتهای دزدسالار معتبر است.
۳. انحصار قدرت برای افزایش احساس خشنودی از طریق حفظ نظم عمومی و مهار خشونت (ایجاد امنیت نسبی).
۴. راه باقیمانده برای دزدسالاران در جهت جلب حمایت مردم این است که ایدئولوژی یا مذهبی را بسازند در توجیه دزدسالاری. در گذشته گروهها و قبایل باورهایی ماوراءطبیعی همچون مذاهب تثبیتشدهی مدرن داشتند. اما باورهای ماوراءطبیعی گروهها و قبایل در خدمت توجیه هیچ اقتدار مرکزی یا انتقال قدرت یا ایجاد آرامش میان افراد ناخویشاوند نبود. هنگامی که باورهای ماوراءطبیعی چنین کارکردهایی یافت و نهادینه شد، به چیزی بدل گشت که ما بر آن نام دین مینهیم. نمونهای از این مورد در گذشته خانهای هاوایی هستند از این لحاظ که بر الوهیت، تبار الهی یا دستکم ارتباط مستقیم با خدایان تأکید میکردند، و ادعا میکردند که با شفاعتشان نزد خدایان و اجرای مناسک آیینی ضروری برای بارش باران، برداشت خوب محصول، و موفقیت در ماهیگیری به مردم خود خدمت میکنند. دزدسالاریها به طور مشخص دارای ایدئولوژی، یعنی طلیعۀ مذهبِ نهادینهشدهای بودند که اقتدار خان یا پادشاه و حاکم را تقویت میکرد. خان یا مناصبِ رهبرِ سیاسی و کاهن را در وجود یک شخصِ واحد ترکیب میکرد، یا از گروههای جداگانه دزدسالارها (یعنی کاهنان) حمایت میکرد که کارکردشان توجیه ایدئولوژیک خانها بود. به همین دلیل است که دزدسالارها بخش بیشتر خراج گردآوریشده را به ساختِ معابد و دیگر بناهای مذهبی و عمومی اختصاص میدهند که همچون مراکز دین رسمی و نشانههای مشهود قدرتِ حاکم عمل میکنند. دین رسمی علاوه بر توجیه انتقال ثروت به دزدسالارها، دو سود دیگر برای جوامع متمرکز داشت. یکم، ایدئولوژی یا دین مشترک، بعد از افزایش جمعیت یکجانشینها و ایجاد شهرها با ایجاد پیوندی که متکی بر خویشاوندی نبود (برخلاف زندگی گروهی و قبیلهای انسانهای پیشاتاریخ) به حل این مسئله کمک میکرد که چگونه افراد غیرخویشاوند باید بدون آسیبرساندن به یکدیگر در کنار هم زندگی کنند. دوم، به مردم انگیزهای غیر از پیروی از غریزۀ صیانت نفس میدهد تا زندگی خود را برای دیگران فدا کنند. کل جامعه به بهای مرگ اعضای اندکی از خود که به عنوان سرباز در نبرد کشته میشوند، در امر تسخیر جوامع دیگر یا مقاومت در برابر حملاتْ، کارآمدتر میشود.[۴]
اثرات دزدسالاری
ویرایشاز مشکلات و آسیبهای کلپتوکراسی یکی این است که در آن فساد از سطوح مدیریتی کلان به خُرد گسترش مییابد و در جامعه شایع میشود و هرکس که به منابعی دسترسی دارد، بستگی به میزان نفوذ، توان و جایگاه خود دست یغما و چپاول بدان مییازد، پدیدهای که خودتباهی جوامع و سقوط اخلاقیات آن را به دنبال خواهد داشت.
دیگر این که چون مبالغی که توسط سردمداران و صاحبان پست و قدرت به تاراج میرود، همه از منابع عمومی است که بایستی خرج پیشرفت و توسعه شود، بنابراین سطح و کیفیت زندگی و میزان برخورداری مردم به شدت رو به کاهش مینهد و رفاه و امنیت اجتماعی در سطح پایینی قرار میگیرد.
حکومت دزدسالار تأثیر بسیار نامطلوبی در اقتصاد سیاسی و حقوق مدنی میگذارد؛ و باعث الگوبرداری طبقات مختلف اجتماع از رؤسا و رهبران دزدسالار و سرایت فساد به دیگر طبقات اجتماع نیز میشود. واقعیت این است که در دنیای امروز فساد مالی میتواند از حاکمان دزدسالار یک کشور به مردم آن سرایت کند و به عنوان هنجاری اجتماعی رواج یافته و نهادینه شود. به طوری که قشرهای اجتماع از آنجا که میبینند حاکمان دولت غرق در فساد مالی هستند، به فکر سوء استفاده از موقعیتهای شخصی یا اداری خود میافتند.[۵]
چون حکومتهای دزدسالار با روشهای پولشوئی یا سوءاستفاده از ثروتهای عمومی یا وجوه حاصل از پرداختهای شهروندان، پول اختلاس میکنند، در نتیجه «رفاه» در زندگی شهروندان دچار تزلزل میشود.
علاوه بر این، چون پولی که دزدسالاران سرقت میکنند، اغلب از بودجهای است که برای امکانات عمومی مانند ساختن بیمارستانها، مدارس، جادهها، پارکها و مانند آن اختصاص یافتهاست؛ این سرقت باعث کاهش رفاه عمومی میشود.[۶] به علت دست داشتن صاحبان اصلی قدرت در فسادها، اجازهٔ شفافیت در اقتصاد داده نمیشود تا به راحتی به سودجوییهای خود بپردازند و در نتیجه اقتصاد در این کشورها انحصاری، مریض، فاسد، غیرشفاف و ناایمن است.
مشکل دیگر این است که به علت نبود سیستم بوروکراسی درست و مراجع بررسیکننده در این موارد و عدم وجود عدالت، کسانی که بر مشاغل دولتی مینشینند در هر جایگاهی که باشند، بر گردهٔ مردم سوار شده و بر آنان ظلم میکنند و درعین حال، وظایف خود را انجام نمیدهند.
دزدسالاران معمولاً (ولی نه همیشه) از دیکتاتورها هستند.
برآیند همهٔ موارد یادشده این است که در این جوامع فساد، دزدی، رشوهخواری و رانتبازی رواج مییابد و نیز طبقهای ناراضی بهوجود میآید که همان عامهٔ مردمند.
این طبقه براین باورند که حقوقشان ضایع شده و عدهای در کشور حقشان را میخورند و به ایشان ظلم میکنند.
بنابراین، این گروه هم در هر جا که بتوانند دست به تلافی زده و با تخریب کردن، دزدی، درست کار نکردن، کوتاهی در انجام وظایف، کمفروشی و احتکار خشم خود را فرو مینشانند و با این توجیه که «حق ماست، همه میخورند، چرا ما نخوریم» خود و دیگران را قانع میکنند.
اینگونه است که اقتصاد یک کشور به سراشیبی سقوط و تباهی میغلتد و دچار رکود میشود.
بدین ترتیب، فساد اقتصادی و سیاسی در این جوامع تبدیل به فرهنگ غالب شده و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمرهٔ مردم میشود و فرهنگ و اخلاقیات از آن رخت میبندد. بزرگترین مشکل این نظامهای حکومتی «سقوط اخلاقیات و انسانیت» است.
دزدسالاری فردی
ویرایشبرخی از دیکتاتورها و سران حکومتهای دزدسالار، بودجههای عمومی را بهطور پنهانی به حسابهای بانکی شخصی محرمانه خود در کشورهای بیگانه منتقل میکنند تا در صورت از دست دادن قدرت، در خارج از کشور به خوشگذرانیهای خود ادامه دهند.
جستارهای وابسته
ویرایشمنابع
ویرایش- شرح قصهٔ آمریکا. (وبگاه دولت ایالات متحده). بازدید: اوت ۲۰۰۹.
- ↑ National Strategy to Internationalize Efforts Against Kleptocracy وبسایت دولت آمریکا
- ↑ اسناد اجلاس سن پطرزبورگ وبسایت دانشگاه تورنتو
- ↑ اسلحه، میکرُب و فولاد سرنوشت جوامع انسانی. جِرِد دایموند مترجم حسن مرتضوی. ص. ۳۳۲ تا ۳۳۳.
- ↑ اسلحه، میکرُب و فولاد سرنوشت جوامع انسانی. ص. ۳۳۲ تا ۳۳۳.
- ↑ فساد مالی، زاییده فساد سیاسی وبسایت الف دات آی آر
- ↑ Wikipedia-Kleptocracy